ترجمه اول - بخش دوم - فصل پنج

ویکی‎کتاب، کتابخانهٔ آزاد
Travel Warning هشدار:

این صفحه مربوط به یک کتاب در حال گردآوری است. بدون هماهنگی مدیران به هیچ عنوان تغییری در این صفحه ایجاد نکنید. در صورتی که تغییری در این صفحه ایجاد کنید یک خرابکار محسوب می‌شوید و با شما برخورد خواهد شد

یک واسط نرم افزاری برای حمل و پیگیری بسته ها مناسب است که در ادامه بحث به معرفی پروژه‌ای دیگر در توسعه واسط که اخیرا انجام شده بپردازیم که در آن از طراحی کاربر-محور برای بازسازی یک Task کامپیوتر-محور استفاده شده است . هدف این پروژه بهبود کارایی سیستم های مورد استفاده مشتریان یک شرکت حمل و نقل سریع السیر بزرگ بود. PackageCo (این نام واقعی نیست ) به مشتریانی که بیش از پنج بسته در روز ارسال می‌کنند یک سیستم کامپیوتری اختصاصی می‌دهد که مشتریان از طریق این سیستم می توانند بارنامه های هوایی ، فاکتور‌های تجاری و برچسب های بسته ها را آماده کنند. این سیستم که من آنرا PackageCo Solution نامیدم به مشتریان اجازه انتقال اطلاعات بسته ها را به داخل کامپیوتر شرکت حمل و نقل می دهد که بعد از آن شرکت فردی را برای دریافت بسته اعزام میکند. مشتریان میتوانند با ورود به سیستم کامپیوتری شرکت، بسته‌های خود را پیگیری کنند.

همانطور که دهه 1980 شاهد تحول در نقش کامپیوتر در نیروی کار بود، دهه 1990 شاهد تحولی جدید با گرایش اتوماسیون شرکت‌ها به سمت مصرف کننده می باشد. قدمهای اولیه این تحول شامل قراردادن یک کامپیوتر بر روی میز هر کارمند بود. همچنین این تحول در بسیاری از موارد شامل توسعه نرم افزار خاص منظوره بود. این مسئله به عنوان مثال در مورد نسخه های اولیه PackageCo Solution بود که برای کاربرد های خانگی بوده و به کارمندان PackageCo اجازه ارسال و پیگیری بسته ها و همچنین فرآهم کردن اطلاعات بسته ها برای مشتریان را میداد. PackageCo در حال حاضر پیشگام دومین تحول می باشد: فراهم کردن کامپیوترها و نرم افزارهای خاص منظوره برای مشتریان . این مسئله هم چالشها و هم فرصتهای جدیدی را ارائه میدهد. چالشها بیشتر در مورد طراحی واسطها می‌باشد بخصوص در سطح دانش. کاربران هدف ، مشتریان ، دانشها ، اهداف و مهارتهای متفاوتی به نسبت کاربران اصلی دارند. لذا محصول باید به گونه ای بازسازی شود تا خصوصیات این کاربران را منعکس کند.

لازم بود تا این فرایند از دیدگاه کاربر محور بازبینی شود: از دیدگاه کاربر، یک بسته ، اصلی ترین و پایه ای ترین داده ورودی به سیستم است. طراحی لایه بالایی این سیستم باید با این فرض انجام گیرد که کاربر بسته ای برای ارسال و یا پیمایش دارد. دیگر توابع سیستم باید ثانویه باشند. به عنوان مثال، فاکتورهای تجاری، انواع کالا ، و ... بخشی از کارهایی هستند که از نظر کاربر ، مرتبط با مکانیزم حمل و نقل است . 1 . این نرم افزار نتیجتا باید طوری بازسازی شود تا توابع سیستم ، بر محور اهداف کاربران عمل کند. این مستلزم جابجایی خواص یا عملکرد واسط هایی است که در مسیر بحرانی نبودند یا منابع شناختی را غیر ضروری مصرف میکردند. یک تحلیل مسیر به کمک GOM نشان می دهد که مجموعه توابع موجود برای کاربر در طی اجرای کارهای تکراری، بسیار گسترده است. هدف معمولی کاربر ، ارسال و یا پیگیری بسته هاست. این دو تابع سیستم تقریبا 80% کاربردهای سیستم را تشکیل میدهند. کارهای غیر معمول نظیر استفاده از دیتابیس و گزارشگیری ( سیستم میتواند اطلاعات حمل و نقل را برای یک بازه زمانی نگهداری و کامپایل کند ) باید به واحد های عملیاتی مستقل تفکیک شوند. این نوع از فعالیتها عملا متمایز از اهداف مشخص بسته هاست که آنها کارهایی بیشتر و مهمتر از نگهداری سیستم و انجام امور نگهداری روزمره انجام میدهند. فرض کنید که نقطه ورود کاربر به سیستم یک بسته برای ارسال و یا پیمایش باشد، سیستم باید فرمتی را برای ورود اطلاعات بسته ها داشته باشد صرف نظر از اینکه عمل نهایی انتقال یا پیمایش و یا گزارشگیری و یا ورود اطلاعات به دیتابیس باشد به این معنی که کاربر چه قصد ارسال بسته را داشته باشد چه قصد پیگیری و چه قصد گزارشگیری ، تنها باید یک فرم برای ورود اطلاعات بسته ها وجود داشته باشد. این نرم افزار است که باید این اطلاعات را که از فرم عمومی وارده شده است را تبدیل به فرمهایی نظیر برچسبهای حمل و نقل، فاکتورهای تجاری، و یا دیتابیس کند. باید نرم افزار ، به طور هوشمند کاربر را در حین عملیات راهنمایی کند. ظاهر فرم اطلاعات ورودی نباید شباهتی به خروجی نهایی پرینت شده داشته باشد.

تنها دلیل برای همانندی بین فرم نمایشی و پرینت آن سهولت در کنترل و تصحیح خطاها توسط کاربر می باشد. بهر حال به دلیل مزیتهای تعاملی رسانه های دیجیتال بر رسانه های چاپی، استفاده از قابلیتهای پیشرفته ای که توسط کامپیوترها فراهم می گردد احساس می شود. سیستم می تواند به منظور کنترل و چک کردن خطاهایی که بعد از تکمیل فرم بوجود می آید ،گزینه ای به نام پیش نمایش چاپ  داشته باشد ، شبیه به نرم افزارهای پردازش گر متن .

کتاب راهنمای موجود این نرم افزار نشان میدهد که روشها و راههای مختلفی برای انجام یک کار وجود دارد. به عنوان مثال ، کاربر می‌تواند عمل انتقال کالا را یا از طریق کلیک بر روی باکس حمل از اولین منو در صفحه یا انتخاب گزینه حمل از منوی عمودی و یا زدن کلید Alt+S از طریق کیبرد انجام دهد. این سه روش معمولا برای بسیاری از عملیات سیستم وجود دارد. این روش چند گزینه ای ، چندین مزیت دارد اما معایبی هم دارد. مزیت آن برای کاربرانی است که یا موس ندارند و یا تمایلی به استفاده از موس ندارند. همچنین این امکان را به کاربران می دهد تا با بالارفتن تجربه و مهارتشان ، از روشهای مختلف استفاده نمایند.

از طرف دیگر ، دادن این گزینه ها به کاربر ، باعث میشود تا کاربر در برخی موارد از روش اول ، در برخی دیگر از روش دوم و از روش سوم در باقی کارها استفاده نماید. این امر در ابتدا ممکن است مشکل ساز به نظر نرسد، اما سازگاری یکی از مهمترین ویژگی های رابط کاربری در سطح عملیاتی است. سازگاری مسئله ای است که به کاربران امکان برقرار کردن ارتباط با فرامینی است که با آنها آشنایی ندارند.( مثلا اگر کلید Alt+S برای Shipping کار کند ، ممکن است کلید Alt+T نیز برای Tracking قابل اجرا باشد). سازگاری از این واقعیت بهره میگیرد که ظرفیت و توانایی تعمیم از یک نمونه به نمونه دیگر ، یکی از مکانیزمهای شناختی است که انسان از طریق آن یاد میگیرد. علاوه بر این داشن چندین شیوه برای رسیدن به یک هدف ، میزان یادگیری ادراکی را برای تازه کاران افزایش می دهد ( در این مورد تا سه برابر ).

آخرین مسئله در مورد ویژگیهای خاص رابط کاربری، واژه های به کار رفته می باشد. عملکرد اصلی بسیاری از کلید واژه هایی که در حال حاضر در رابط ها برای اجرای فرامین استفاده می شوند با معنای لغوی معمول آن واژه ها متفاوت است. اصطلاح کالا، تقریبا به طور قطع معنی کمتری برای کاربران معمولی به نسبت کارمندان PackageCo دارد . از نگاه کاربر، یک فعالیت عموما شامل انجام عملی بر روی یک بسته هست ( معمولا حمل و جابجایی آن و یا پیگیری وضعیت آن) و بنابراین ممکن است که تصور شود که منظور محتوای بسته است نه نوع کالا. این امر از یک پیشنهاد عمومی تر تبعیت می کند و آن اینکه سیستم باید طوری بازسازی شود تا بسته را به عنوان نقطه ورود به سیستم درنظر گیرد و اصطلاحات سیستم باید سازگار و منطبق با اهداف کاربر باشد. تحقیقات انجام شده در حوزه تعامل انسان و کامپیوتر نشان می‌دهد که یکی از اصلی‌ترین خصوصیاتی که یادگیری یک سیستم را آسان می‌سازد ، تعامل است. دیگر ویژگی‌های رابط ها نظیر پنجره ها و ... مفید هستند اما نه به اندازه ویژگی تعامل. این واقعیت که کامپیوتر‌ها به عنوان ابزار پیچیده ، می توانند رفتار خودشان را در جواب داده های انسان ایجاد کند ، آنها را قابل دسترس برای کاربران میانی کرده است. نسخه نرم افزاری که برای این تحقیق ارزیابی شده از این قابلیت در تسهیل در یادگیری و قابلیت استفاده ، بهره نمیگیرد. اکثر سیستمهای نرم افزاری که در سراسر جهان استفاده میشود یا از این خصوصیت یا استفاده نمی کنند یا درست استفاده نمی کنند. فعالیت های زیادی هستند که از این طریق می توان آنها را تسهیل کرد . شاید مهمترین آنها ، دادن اخطار به کاربر در مورد خطاها و حذفیات است . نسخه جاری سیستم با نمایش عبارتی در پایین صفحه به کاربر اطلاع میدهد که خطایی رخ داده است. ( مانند زمانی که کاربر قصد رفتن به فیلد دیگری را دارد در حالی که هنوز فیلد قبلی آن پر نشده است) . مطالعه بر روی کاربرانی که برای این تحقیق در نظر گرفته شده بودند نشان می دهد که حتی کاربران با تجربه نیز غالبا متوجه پیغام خطا نشده و نیاز به جستجوی فرم به دنبال علت خطا دارند. باید نشانه های تعاملی بیشتری نظیر رنگ ها، قسمتهای خاکستری ، بخشهای جلوه کننده ، پنجره های باز شونده یا هر فرم دیگری از نشانگر های ادراکی به منظور تمایز اطلاعات الزامی از اطلاعات اختیاری و اخطار به کاربر در مورد خطاها استفاده شود. این مسئله بیانگر این واقعیت است که کامپیوتر ها در جلب توجه کاربران به بخشهای عملیاتی مربوطه به نسبت رسانه های چاپی نظیر صورت حسابهای کاغذی مفیدتر می باشند.

مسئله ای که در مشخص کردن فیلدهای اختیاری و اجباری وجود دارد این است که آنها بسته به ماهیت محموله تغییر میکنند.

به عنوان مثال اگر یک محموله شامل جوهر چاپی باشد آنگاه پر کردن فیلدهای تجاری الزامی نیست  در حالیکه اگر محموله غیر از جوهر چاپ باشد این کار الزامی است. بر روی رسانه های چاپی نظیر بارنامه های هوایی و یا فاکتورهای تجاری ، مشخص کردن فیلدهای اختیاری و اجباری مشکل است . به هر حال واسطهای کامپیوتری که به ورودی های کاربران خاص پاسخ می دهند این مشکل را به راحتی حل کردند. ایجاد مسیر های هدف مشروط که در آن صفحه های بعدی فرم بر اساس اطالعات قبلی وارد شده تغییر میکند، راهی است  برای افزایش قابلیت استفاده ، از طریق هوشمندانه عمل کردن رابط کاربری.

یک سیستم با تعامل بیشتر تا حد زیادی منابع شناختی مورد نیاز کاربر را برای انجام یک فعالیت کاهش می دهد. تا حدی که کاربر نیاز به جستجوی فرم به منظور یافتن عمل بعدی که باید انجام شود دارد به منظور بهبودکارایی نیاز به آموزش بیشتری می‌باشد. دستورالعملها باعث دور شدن توجه از منطقه نمایش میشود. به عنوان مثال وقتی پیامی به منظور گرفتن اطلاعات اضافی در خط فرمان و در پایین صفحه به کاربر نشان داده می شود توجه کاربر از پنجره ای که برای ورود اطلاعات باز شده منحرف میشود. علاوه بر این همانطور که قبلا گفته شد عبارت روی صفحه به طور خودکار پردازش می شود حتی زمانی که کاربر با آن آشنا است. 2 . یکی از مهمترین ویژگی های PackageCo Solution این است که یک سیستم تکی نمی باشد. به کاربران اجازه لاگین کردن در سیستم مین فریم را به منظور آپلود و یا دانلود اطلاعات می دهد. این قابلیت در حال حاضر به عنوان یک کانال بالقوه برای ارسال اطلاعات به کاربر نهایی استفاده می شود. از این کانال می توان برای فراهم کردن اطلاعات برای کاربر در مورد محصولات جدید، بروزآوری‌های سیستم ، راهنماهای کاربری و حتی پشتیبانی از مشتری استفاده نمود. بیشتر این کارها میتواند به صورت خود کار انجام گیرد بدون کمترین توجه به کاربر خاص، بنابراین باعث کاهش نیاز به پشتیبانی پرهزینه از مشتریان می شود.

اتصال مستقیم مشتریان به مین فریم PackageCo مزیت دیگری نیز دارد. آنهم اینکه به PackageCo امکان جمع آوری اطلاعات بسیار سودمندی در مورد مشتریان را میدهد. وقتی که یک شرکت نرم افزاری ، نسخه جدیدی از یک برنامه را بیرون می دهد، بازخورد کاربران کند و محدود می باشد. کندی آن به این خاطر است که هدف کاربران در درجه اول بر مبنای task می باشد. آنها نیاز دارند که کار ها را انجام دهند و مشکلات نرم افزار یک مانع محسوب می شود اما سرو کار داشتن با آنها در مسیر هدف کاربران نیست. محدودیت آن نیز به این خاطر است که کاربران عموما در بهترین حالت درک ابتدایی از ماهیت مشکل دارند و لذا نمی توانند آن مشکل را به درستی گزارش نمایند. به عبارت دیگر اتصال مستقیم کاربران به سیستم این امکان را به تحلیلگران واسط کاربری می دهد تا بدون هیچ دردسری برای کاربران ، اطلاعات مستقیمی از قابلیت استفاده و یادگیری سیستم بدست آورند. اتصال PackageCo با مشتریانش نمونه ای از یک امر عادی است که ما بسیاری از آنها را دیدیم . این امر در مورد WWW ، اینترانت و معماری کلاینت سروری نیز درست است، تمام این موارد فرصتهای ارزشمندی را برای محققان به منظور بدست آوردن درک عمیقتری از دانش کاربران و الگوهای فعالیتهای شناختی فراهم می‌آورد. برای همکاری با کاربر ، رابط کاربری باید اهداف کاربر متناسب باشد. همانطور که پیچیدگی برنامه های کامپیوتری افزایش یافته و حجم اطلاعات در دسترس در چنین سیستمهای رشد یافته است ، کاربران این سیستمها نیز غرق در پردازش این حجم اطلاعات شده اند. فراهم آوردن یک رابط هوشمند که بتواند به تعامل بین انسان و کامپیوتر کمک کند منجر به بالا رفتن بازدهی سیستم ، کاهش خطاها و لذت بخش شدن کارها برای کاربران می شود. این رویکرد، منجر به افزایش چشمگیر قابلیت استفاده محصول می شود.

نتیجه گیری

من دو مورد ( مقاله ) را مورد مطالعه انجام دادم که در آنها ، متدلوژی مدلسازی HCI و طراحی کاربر محور به منظور ایجاد ابزارهای متناسب با وظایف کاربران استفاده شده است. عملیات ردیابی با محیطهای پیچیده سر و کار دارد. پشتیبانی کامپیوتری از این عملیات نیازمند راه حلی است که به کاربر در مواقع نیاز کمک کند. برای رسیدن به چنین راه حلی هم نیاز به استخراج دانش کاری از نقطه نظر کاربر هست و هم نیاز به طراحی یک رابط الکترونیکی که در برگیرنده آن دانش باشد. مطالعه دوم نشان می دهد که چطور باید سیستمی را که برای استفاده متخصصان فعال در زمینه حمل و نقل کالا ساخته شده است را برای استفاده کاربران معمولی که در این زمینه تخصص ندارند سازگار کرد. بازسازی یک نرم افزار به منظور انعکاس اهداف کاربران جدید، نیازمند اعمال شیوه‌های طراحی کاربر‌محور می باشد تا بتوان عملیات حمل و نقل را از دیدگاه کاربران جدید تعریف کرد . هدف کلی این دو مطالعه ، فراهم آوردن رابط‌های هوشمند بیشتری بود که بر مبنای فهم کاربر از فرایندها طراحی شده باشد. متدلوژی های امتحان شده و مفید مهمترین ابزاری هستند که ما داریم. همانطور که طرافداران دیدگاه فناوری شناختی استدلال می‌کنند، تاثیرات فناوری های جدید بر روی قابلیتها و صلاحیتهای انسانی ما تاثیرات منفی می باشد مگر اینکه ما بعنوان محقق سعی در جلوگیری از آنها داشته باشیم. من اعتقاد دارم که این درست است نه به خاطر فقدان متدلوژی های خوب جهت ارزیابی تاثیرات فناوری های نوین بر فعالیتهای انسان ، بلکه به خاطر اینکه ما نتوانستیم از آنها آنطور که باید استفاده کنیم . خوشبختانه این دو مثال نشان می‌دهد که کاربردهای محتاطانه این متدلوژی ها منجر به ابزارهای متناسب با وظایف کاربران می شود و نتیجه آن ، هم بهبود در کارایی فرایندها و هم افزایش تجربه کاربران در انجام فرایندها می باشد. هدف از بکارگیری متدلوژی HCI در اصل ، آسان سازی کارها نیست بلکه بهتر تنظیم کردن نیازهای کاربر است. به اعتقاد من ، ابزارهای HCI باعث ایجاد مشکلات جدید یا بالا رفتن بی جهت کارایی نمیشود. بی شک این اعتقاد درست است که آسان سازی کارها باعث پایین آمدن توانایی افراد می شود. ما باید بر روی فهم مهارتها و سطوح کارامدی مورد نیاز فرایندها تمرکز کنیم طوری که قبل از ایجاد یک ابزار جدید برای یک فرایند از خودمان در مورد تاثیرات منفی آنها بپرسیم. با این حال ، این هوشمندی و تمرکز نباید ما را از بکارگیری متدلورژی های سودمند موجود برای بهبود ابزارهایی که به آنها نیاز داریم باز دارد. این یک پیشرفت واقعی واسط ها در ارتباط با کارایی و قابلیت استفاده است که نهایتا منجر به ایجاد فناوری های انسانی تر می شود. فناوری شیوه زندگی ما را از طرق عمیقی تغییر میدهد : اینکه چطور زمان خود را سپری میکنیم و ماهیت فعالیتهای روزمره ما همه تحت تاثیر ابزارهاییست که برای خودمان تولید میکنیم. ماشینها ما را به حدی تحت تاثیر قرار دادند که بسیاری افراد حتی فکر آن را هم نمیکردند. این تغییرات تا چه حدی است ؟ آیا واقعا فیزیولوژی ما را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟ آیا پاهای ما ضعیفتر هستند؟ یا قابلیتهای ادارکی ما برای هدایت کردن بدنمان زمانیکه پاهایمان ضعیف شده اند؟ شاید نه. ابزارهایمان ، فعالیتهای ما را تغییر میدهد. اینکه چگونه وقتمان را سپری میکنیم. اما ادراک و شناخت پایه ای و اصلی ما و همچنین آرایش فیزیکی ما را تغییر نمی دهد. با این وجود تا آنجاییکه برخی فعالیتها هستندکه ما باید درگیر آنها شویم، زمان ما باید به طور سازنده‌ای صرف آنها شود. ابزارهایی که ما برای انجام چنین کارهایی میسازیم باید طوری طراحی شود تا قابلیت استفاده و کارایی را افزایش دهد. امیدوارم که خوانندگان را متقاعد کرده باشم که ما در حال حاضر متدلوژی هایی را برای رسیدن به این هدف در اختیار داریم. نیاز به شفافیت در طراحی، از استدلالهای گفته شده در بخش قبل نمایان می شود. اگر نتایج بدست آمده از تحقیقات فناوری شناختی در مورد تحولات مشترک ابزار/ذهن درست باشد بسیار مهم است که ما خودمان را متعهد به دیدگاه های مشخصی از ذهن و چیزهایی که تغییر ذهن منجر به آنها می شود کنیم. تنها در این صورت است که میتوانیم بر روی اینکه چه سطحی از تغییرات و چه نوع از تغییرات برای تحقیقات ما مناسب است. پس از آن ، ما باید مطمئن باشیم که روشهایی که استفاده میکنیم متناسب با اهداف باشد و بدرستی اعمال شده باشد.

در فصلهای این بخش جزئیات بیشتر در مورد مسئله شفافیت روشها مطرح می شود. در توضیح تغییرات رفتاری انسان که در نتیجه پیشرفت فناوری حاصل می شود ( هم در حوزه ابزار و هم در سطح کیفیت و طراحی) بسیاری از نویسندگان از خوانندگان دعوت می‌کنند که بازتاب بیشتری از تفاوت ظریف بین طبیعی و مصنوعی ارائه دهند. به نظر می رسد که در زمان انفجار فناوری این تفاوت ذاتی پذیرفته شده نه بلافاصله آشکار می شود و نه مفید است. در حوزه زبانی پیشرفت جالبی صورت گرفته است . آیا زبانی که در محاوره بین انسان و ماشین استفاده می شود زبان انسان و طبیعی است؟ ما با یک مشکل عمومی روبرو هستیم آنهم تاثیرات کامپیوتری شدن بر فعالیتهای ذهنی انسان است. . Kelly Wical ، دانشمند شاغل در شرکت اراکل در کالیفرنیا، مثالی را در شاخص گذاری خودکار و نتایج آن عنوان کرد:

از زمانی که شاخص گذاری خودکار در دسترس قرار گرفت ، افراد به آن وابسته شدند. این کار افراد را تشویق به نوشتن عبارتهای واضح و فاقد استعاره ها و نمادهای خاصی که منجر به گیج شدن موتور جستجوگر میشود می کند.

این مورد مشابه شکلهای آموزشی بر روی فرمهای مالیاتی دانمارک و یا پشت پاکتهای پستی روسیه می باشد که افراد را ملزم به ایجاد شکلهای خود ( به منظور برگشت خودکار و یا تشخیص خودکار کد پستی ) بر طبق برخی مجموعه الگوهای نوشتن می کند