ترجمه سوم - بخش دوم - فصل سیزده
هشدار:
این صفحه مربوط به یک کتاب در حال گردآوری است. بدون هماهنگی مدیران به هیچ عنوان تغییری در این صفحه ایجاد نکنید. در صورتی که تغییری در این صفحه ایجاد کنید یک خرابکار محسوب میشوید و با شما برخورد خواهد شد | |
برای درک بهتر ارزش این نابینایان و افرادی که نقشه های فضایی برای نابینایان
همانطور که در بالا مطرح شد، یکی از دلایل ناکامی ابزارهای یاری دهنده فراوانی که جهت کمک به نابینایان ساخته می شوداین است که سازندگان آنها تلاش می کنندکه نقطه نظر افراد بینا در مورد فضا را درک کرده واین اطلاعات را درقالبی مناسب وقابل استفاده برای نابینایان ارائه کنند . بنابراین سیستم نقشه های لمسی که توسط افراد بینا ساخته می شود نه تنها براساس یک قاعده بلکه براساس دنیای حسی مشترک ما وتلاش برای ساختن نقشه با ویژگیهای قابل دسترسی از طریق وسایل دیگراست. نوید ساختن نقشه های صوتی ای که ما در این طرح تحقیقاتی مطرح کرده ایم ، نه تنها فن آوری برنامه ضبط ازطریق دوگوشی راشامل می شود بلکه درحقیقت این تکنولوژی به ما اجازه می دهدکه فرایند طراحی نقشه برای مصرف کنندگان نابینا را به صورتی خلق نماییم که در آن حوزه حسی مشترکی مانند آنچه بین طراح نقشه واستفاده کننده بینای آن وجود دارد ، موجود باشد .
ما هنوز باید این تعهد را درزمینه های اساسی پرورش دهیم، اما اکنون راه مقابل ما در ارتباط با تکنولوژی ومجموعه ای ازمسائل انسانی روشن به نظر می رسد.قسمتی از آن به بخشی ازپیشرفتهای فن آوری وابسته است و همچنین بخش دیگری ازآن به تشخیص چگونگی طراحی تکنولوژی و معنا واهمیت آن واستفاده از آن در جامعه وابسته است. برای درک معنای احتمالی این فرایند ، توجه به چهار نکته ای که در متن زیر مطرح می شوند ، الزامی است: 1) برای پیشرفت وتوسعه تکنیک طراحی نقشه و نیزکمک به طراح نقشه های مخصوص نابینایان ، ما به دنبال توسعۀ تکنیکی به نام «دوربین صوتی» هستیم. این اصطلاح را می توان توصیف مبالغه آمیزی از دستگاه ضبط ازطریق دوگوشی به شمار آوردکه این دستگاه دارای خصوصیات زیر است: (a ) این سیستم به استفاده کننده این امکان را می دهد که میکروفن های گوشی خودرا به روشی مشابه با استفاده عکاسان ازدوربین خود انتخاب وتنظیم نماید به عنوان مثال می توان به تنظیم دیافراگم دوربین توسط عکاسان برای نمایش موقعیت موردنظرعکاس اشاره کرد. ( (b این سیستم به استفاده کننده اجازه می دهدتا دوباره نوار را به عقب برگردانده وآن نواری که همین الان ساخته شده را با روشی مشابه با اصلاح نمایش فیلم ازطریق پخش مجددآن از طریق دوربین فیلمبرداری به آسانی اصلاح نماید. هر چند باید در نظر داشت که دوربین صوتی به خودی خود دربسیاری ازموارد از جذابیت کمتری از نکاتی که درادامه مطلب مطرح می شود ، برخوردار است. 2) درآغازهنگامی که مااین امکان رافراهم آوردیم که برنامه ضبط شدۀ از طریق دوگوشی با هر وضعیتی به غیر از موقعیتی که سر بدون حرکت و ثابت است ، ساخته شود ، از توجه به این حقیقت که سر فرد نابینا درجهات گوناگونی حرکت می کندواین حرکات نه تصادفی و نه غیرعادی هستند و این حرکات سبب افزایش میزان اشارات صوتی می شود ، غافل شده ایم . این حرکات درارتباط با رویدادهای طبیعی مورد سوال ما هستند . درنتیجه حرکات هوشمندانۀ سر، ارزش اطلاعات ضبط شده افزایش می یابند. برای درک بهتر این نکته، در نظر بگیرید که اگریک دوربین فیلمبرداری به همراه دستورالعمل تهیه یک یرنامه مفید ازمکانی که یک فردبینا ممکن است ازآن دیدن کند به یک فرد نابینا داده شود ، برنامه ضبط شده چگونه خواهدبود . اگر فرد نابینا تصمیم بگیرد بهترین روش انجام این کاراستفاده از دوربین در موقعیت ثابت است در این صورت ممکن است بتوانیم یک فیلم مفید برای بینایان تهیه کنیم ولی در عین حال ممکن است صرفا فیلم بی مصرفی از زمین عایدمان شود . درصورتی که فردنابینای ما با شخصی بینا همکاری نماید تا ازدوربین خود برای نشان دادن مناظرمناسب برای افرادبینا استفاده کند،ازکارخودنتیجه بهتری خواهدگرفت .این موضوع ما را به نکته سوم هدایت می کند. 3) اگراستفاده کننده نقشۀ صوتی از این نکته مطلع باشد که این نقشه توسط یک شخص نابینا برای استفاده نابینایان ساخته شده ، ازآن به بعد نوارهای ضبط شده برای او از کیفیت متفاوتی برخوردارخواهند بود چراکه ، استفاده کننده نابینا می داند که این اطلاعات صوتی به صورت هدفمند مورد توجه سازنده نقشه که خود نابیناست ، قرارگرفته اند . این مسئله برای آنها ازاهمیت زیادی برخوردار است، امکان انتخاب این روش درخلق این نقشه به معنای ورود این نقشه به سطح والاتری است .این نقشه دیگرصرفا یک وسیله آموزنده باتوجه به محیط نیست بلکه یک وسیله ارتباطی بامعناست، این همان مفهومی است که درسال 1972توسط لیونز ارائه شد. 4) همچنین این موردی است که نه تنها در محیط حسی نقشه های صوتی مورد استفاده قرار می گیرد بلکه امروزه ، این ویژگی ها ما بین نابینایانی که احتمالا از این سیستم استفاده می کنند مشترک است. این یکی از ویژگی های بالقوه و هیجان انگیز این تکنولوژی است همانطور که از مارک ژروز نقل شده که : اوقبلا هیچگاه امکان شانس گوش دادن به صداها به هنگام عبور ازخیابانها را نداشت. درگذشته او تنها یکبار درجریان جستجو مسیرراه خود این صداها راشنیده بود . بنابراین با استفاده از این سیستم نه تنها می توان بازخوردآنچه که شنیده شده در رفتار هرفردی مشاهده کرد بلکه هرشخصی می تواند روایت خاص خودش را از آن رابه دیگران ارائه کند ، این امرمی تواند به خودی خود یک موضوع قابل تحقیق و بررسی باشدو به هرفرد نابینایی امکان اصلاح قضاوت خودرا بدهد .حتی هرشخصی ممکن است روش خاص خودرادرضبط نوار به وجودبیاورد.
تکنولوژی شناختی درحال حاضرآخرین قسمت از بخش قبل، بیشتر براساس تصوراست تا یک کشف واقعی. با وجوداین، این امر نه باورنکردنی است نه بی اساس. اگرشخصی به اصطلاح تکنولوژی شناختی بیاندیشد درمرحله بعد توجه او به شیوه جالب توجهی ازجنبه فنی مسائل به جنبه شناختی، ارتباطی و اجتماعی مسائل معطوف می شود. طراحی در تضاد با عملکرد جنبش یاری دهنده نابینایان درگذشته با تمرکز بر روی مهارتهای واقعی جامعه مصرف کننده، چگونگی کارکرد تکنولوژی درآفرینش ارتباط موثری دربین آنان برانگیخته می شود. ما اغلب به هنگام استفاده از یک تکنولوژی جدید، درحقیقت به هنگام طراحی آن فراموش می کنیم که این تکنولوژی جدید ارتباطی را مابین طراح و مصرف کننده به وجود می آورند. مابا توجه به ارتباطات، تمرکز برجزئیات فیزیکی برخی ازدستگاهها مسبب کاهش ادراک خود از خصوصیات کارکردی مورد نیازو ساختاری که دراین زمینه به کار می رود، می شویم . دراین زمینه ما تلاش می کنیم به جنبه های کارکردی مسئله وخصوصیات مصرف کننده توجه کنیم،و این امر سبب ارائه پاسخ تکنولوژیکی نسبتا ساده ای می شود. با وجوداینکه گفته می شودکه تکنولوژی احتمالا به واسطه راهکارهایی که می توانند جایگزین ساختاراجتماعی وارتباطی، و سازنده نقشه افرادنابینا برای نابینایان شود، ازخصوصیات پیچیده ای برخورداراست.اگراین تصورکه گروهی ازنابینایان به طراحی نقشه برای افرادنابینا مشغول شوند به حقیقت تبدیل شود، درواقع آنان خالق و طراح نقشه هاخواهند بود واز دیدگاه شناختی توجه کردن به اهمیت طراحان وطرح گیراست. این نظریه وسوسه انگیز است که بخشی ازطرح تحقیقاتی تکنولوژی شناختی با درک نقش طراحان درعرضه کالاها وخدمات درجامعه صنعتی معاصر به نتیجه می رسد. دردسترس بودن وموفقیت تجاری این محصولات واین امرکه طراحان به طرزمناسبی تعلیم دیده باشندوبتوانند ازنزدیک موقعیت عامه مصرف کننده را درجریان خلق آثارخود درک کنند، امری ضروری است. این امربه ندرت در تکنولوژی شناختی بین المللی رخ می دهدو خصوصیات بارز آموزش طراحی که شامل درک چگونگی بهره برداری کوتاه مدت از اجناس وتکنولوژی برای خلق محصولی مفیدو ضروری، بخشی ازآموزش برای خلق محصولاتی از این نوع نمی باشد . به طورکلی استدلال من این است که هرشخصی که قضیه تکنولوژی شناختی راجدی فرض کند متوجه خواهدشدکه این مسئله به صورت مکرر رخ می دهد.درحالی که توجه خاصی به تغییرات تکنولوژیکی که درسالهای اخیر درکارباکامبیوتر وارتباطات رخ می دهد ، معطوف می شود ، عمده توجه باید برروی راه حلهای مناسب تکنولوژیکی وراهکارهای تکنولوژیکی مترقی باشد.
CONCLUSION
نتیجه
در این فصل، از یک ابزار نوین سخن گفته ام که به مشکلاتی که افراد نابینا برای گذر از فضاهای جدید با آنها مواجه¬اند. برای کمک به افراد نابینا در چنین شرایطی، موضوعاتی از لحاظ تکنولوژيکي متنوع پیشنهاد شده¬اند. این پیشنهادها، از استفاده از ماهواره¬های GPS همراه با میکروکامپیوترهای قابل نگهداری در دست به نحوی که کاربر نابینا خود بتواند موقعیت مکانی¬اش را تنظیم کند گرفته، تا بهره¬گیری از دستگاه¬های هدایت رادیوییِ محلی در یک «محیط هوشمند» که بتواند یک فرد نابینا را به شیوه¬ای از لحاظ موقعیت مکانی حساس راهنمایی کند، را در بر می¬گیرند.
In this chapter I have reported on a novel device which addresses the problems
faced by blind people in negotiating novel spaces. Various technologically
sophisticated schemes have been proposed to help the blind in such circumstances.
These range from the use of GPS satellites combined with hand-held
microcomputers so that the blind user can get an accurate fix on his or her location,
to the use of fixed local radio beacons in an "intelligent environment" which can
guide a blind person in a locally sensitive fashion.
در حالی که موفقیت¬های کمی در ارتباط با این سیستم¬ها حاصل شده است، هنوز بسیاری از مسائل دشوار عملکردی از این طُرُق حل شده¬اند. من و همکارانم کارمان را بر مبنای اصول CT پایه¬گذاری کردیم و موفق شدیم سیستمی کاملاً متفاوت را طراحی کنیم که بر اساس آن، کارایی نابینایان در تفسیر الگوهای فضایی صوتی می¬تواند افزایش یابد و از طریق قادر ساختن آنها به برقرارای ارتباط با یکدیگر درباره¬ی تجارب شنیداری¬شان از محیط اطراف به کار گرفته شود.
While there has been some
limited success with these systems, they have yet to solve many difficult operational problems. Working from a perspective that is in accord with CT principles, I and my colleagues developed a radically different system through which the existing competence of blind people in interpreting acoustic spatial cues can be enhanced and exploited by enabling them to communicate with one another about their auditory experience of the environment. این سیستم مبتنی است بر یک باز¬ـ¬مفهوم¬سازیِ مسأله. به طور سنتی، فناوری به کار گرفته می¬شود تا به نابینایان کمک کند راهشان را بیابند، مبتنی بر این فرض که ويژگی یک فرد بینا و ابزار و وسایل مورد نیاز چنین شخصی برای ادارک فضا، غایت مطلوب هرگونه کمک یا ابزار جدید باید باشد. این پیش¬فرض، انشان را از توجه به این حقیقت باز می¬دارد که افراد نابینا اغلب در مکان¬یابی فضایی بسیار ماهرتر و خبره¬تر از افراد بینا هستند، به این دلیل که آنها قادرند برای راهنمایی خود از الگوهای مختلف شنیداری بهره بگیرند. در نتیجه، به نظر می¬رسد مناسب باشد توان خود را مصروف یافتن فناوری¬هایی نماییم که اجازه دهند دانش و تجربه¬ی شنیداری برای برقراری ارتباط یک فرد نابینا با دیگران به کار گرفته شود. This system was based on an important reconceptualisation of the problem. Traditionally, technology has been applied to helping the blind find their way around by assuming that the character of, and the facility provided by, a sighted person's conception of space was the ultimate target of any new device or aid. This assumption leads one to ignore the fact that blind people are often much more adept at navigating a space they know, than one they do not because they are able to use various acoustic cues to guide themselves. Consequently, it appeared appropriate to focus our energies on finding technologies which would allow that acoustic knowledge and experience to be communicated by one blind person to another. راه حلی را که ما پیشنهاد داده¬ایم، مبتنی است بر تکنیک دوتایی ثبت به علاوه¬ی عناصر اضافی مهم خاص. این راه حل، فرد نابینایی را که یک مکان را می¬شناسد قاد خواهد ساخت بر اساس تجربیات شنیداری¬اش، از آن مکان «یک نقشه شنیداری بکشد» . این نقشه برای فرد نابینای دیگری نیز قابل استفاده خواهد بود پیش از آنکه فرد مذکور برای نخستین بار با آن مکان مواجه شود. The solution we have proposed relies on the technique of binaural recording with the addition of certain important additional elements. It enables one blind person who knows a place to effectively "draw an acoustic map" of it in line with their auditory experience. This map is of use to another blind person before he or she encounters that place for the first time. ایده¬ی نقشه که در این کار مورد استفاده قرار گرفته، با رجوع به ويژگی¬های کارکردی آن به جای ويژگي¬های فیزیکی آن بوده، و جریانی است که به هر حال اهمیت ويژگی¬های فیزیکی نقشه را در ارتباط با تجارب حسی آن می¬پذیرد. بنابراین، تأکید ما بر استفاده از فناوری برای تسهیل برقراری ارتباط بین آنهایی است که جهانی به طور خاص حسی را با دیگران سهیم می¬شوند و، از این رهگذر، از پیش¬داوری¬هایی که افراد بینا معمولاً در راه¬حل¬هایشان برای این مشکل ارائه¬ی می-دهند اجتناب می¬شود. در نگاه نخست، فناوری مورد نیاز برای ارائه¬ی این راه حل به طور چشمگیری ساده بود. با وجود این، سود بردن از آن به شیوه¬های جدید مستلزم استفاده از دیگر فناوری¬های نوین بود. برای این بهره¬برداری، محتمل است که انواعی از نقشه¬های شنیداری که می¬تواند در این سیستم¬ها بریا افراد بینا مورد استفاده قرار گیرد، تجارب خود از فضای مجازی را افزایش دهد. The idea of a map is being exploited in this work by reference to its functional rather than physical characteristics, a move which nevertheless acknowledges that the importance of a map lies in its physical characteristics in relation to shared sensory experiences. The emphasis, therefore, became one of using the technology to facilitate communication between those who share a particular sensory world, thereby, avoiding the biases which the sighted usually bring to the solution of this problem. Initially, this solution was remarkably simple in the technology it required. However, in turn it can be capitalised on in novel ways by the exploitation of various other new technologies. In this exploitation, it is likely that the kinds of acoustic map which can be used in systems for sighted people to enhance their experiences of virtual spaces.
این مثال، درس¬های مهم بسیاری به همراه دارد درباره اینکه چگونه یک دستورکار CT باید برای توسعه¬ی فناوری¬های نوینی که نسبت به نیازها و تولانمندی¬های انسان حساس هستند دنبال شود، و با وجود این می¬توانند آن توانمندی¬ها را به وسیله¬ی میدان دادن به وسایل ارتباطی نوین گسترش دهند.
This example provides many important lessons for how a CT agenda should be pursued in the development of new technologies that are sensitive to human needs and abilities, and can yet extend those abilities by fostering novel means of communication
REFERENCES
Blauert, J., 1983. Spatial Hearing: The psychophysics of human sound localisation.
Cambridge, Massachusetts: MIT Press.
Dodds, A., 1993. Rehabilitating Blind and Visually Impaired People. London:
Chapman and Hall.
Huckett, E., 1996. Architecture Revealed through Sound." A Study of Space through
Acoustic Spatial Maps. Diploma Dissertation, Department of Architecture, University of Cambridge.
Hull, J., 1990. Touching the Rock. London: Arrow Books. Lyons, J., 1972. Human Language. In Robert Hinde, ed., Non-Verbal
Communication. Cambrdige: Cambridge University Press.
McAdams, S. and E. Bigand, 1994. Thinking in Sound: The Cognitive Psychology
of Human Audition. Oxford: Clarendon Press
MacEachren, A., 1995. How Maps Work: Representation, Visualization and
Design. New York: The Guilford Press.
Moore, B. C. J., 1997. An Introduction to the Psychology of Hearing. London:
Academic Press.
Ungar, S., M. Blades, and C. Spencer, 1997. The Use of Tactile Maps to Aid
Navigation by Blind and Visually Impaired People in Unfamiliar Urban Environments. Proceedings of the Royal Institute of Navigation, Orientation and Navigation Conference 1997, Oxford; Royal Institute of Navigation. Available at http://fhis.gcal.ac.uk/PSY/sun/INTACT/Papers/Ungar2.html
Wood, D., and John Fels, 1986. Designs on signs: Myth and meaning in maps.
Cartographica 23(3), pp. 54-103
Wood, D., and John Fels, 1993. The Power Of Maps London: Routledge, c 1993