نافرمانی مدنی/تاریخچه

ویکی‎کتاب، کتابخانهٔ آزاد
تبیین مفهومی تاریخچه کارنامه


اصطلاح نافرمانی مدنی، با نام هنری دیوید ثورو (Henry David Thoreau) نویسنده و تاریخدان طبیعی آمریکایی پیوند خورده است. «ثورو» در سال ۱۸۱۷ در ایالت ماساچوست آمریکا متولد شد. این ایالت در اوائل قرن نوزدهم یکی از پیشرفته ترین و مترقی ترین ایالت های آمریکا بود. شخصیتهای فکری برجسته ای چون فیلسوف آمریکایی امرسون (Ralph Waldo Emerson) و شاعران و نویسندگان هم عصر او، در همین ایام در محافل روشنفکری دربارة اصلاحاتی برای الغاء برده داری و تعطیل انجمن های دولتی به نفع تشکیل کمونهای کوچک برای اعمال ارادة شهروندان و ایجاد جامعه ای نوین در آمریکا بحث و گفتگو می کردند. «ثورو» پس از پایان تحصیلات خود در هاروارد (۱۸۳۷)، به یکی از این محافل روشنفکری راه یافت. مقارن همین ایام است که حادثه ای، «ثورو» را وامی دارد تا رساله ای دربارة نوعی از مقاومت مسالمت آمیز در مقابل قوانین دولتی به رشتة تحریر درآورد که امروزه از آن به عنوان نخستین نوشته در باب «نافرمانی مدنی» یاد می کنند. آن حادثه به این صورت بوده است که در ماه ژوییة سال ۱۸۴۶ روزی «ثورو» در راه منزل، به مامور دولت که مسئول وصول مالیاتها بوده است برخورد می کند. این مأمور به «ثورو» یادآوری می کند که از چهار سال پیش مالیات نپرداخته است. وی همچنین به «ثورو» پیشنهاد می کند که اگر از نظر مالی دچار تنگدستی است، حاضر است به او پول قرض دهد تا مالیات خود را بپردازد. «ثورو» با ابراز مخالفت، هم این پیشنهاد مأمور دولت را رد می کند و هم به او اعلام می کند که مالیات نخواهد پرداخت. به همین دلیل او را بازداشت و برای یک روز در زندان نگاه می دارند. پس از آن به قید ضمانت آزاد می شود. این اولین تجربة «نافرمانی مدنی»، «ثورو» را به تفکر وامی دارد و پس از چندی مقاله ای در این مورد نوشته و منتشر می کند که البته در آن زمان با واکنش چندانی روبرو نمی گردد[۱].

بعدها «ثورو» از نظر فکری به گروههای رادیکالی نزدیک می شود که بطور مسلحانه، علیه برده داری مبارزه می کردند. درگیری مسلحانه در ویرجینیا که به بازداشت و اعدام دوست نزدیک او«جان براون» رهبر عملیات مسلحانه می انجامد، شوک روانی عمیقی به «ثورو» وارد می کند. او در توجیه اقدامات دوستش «جان براون» دست به نوشتن سه مقاله دیگر می زند که به منزلة پایان بررسی های او در مورد «نافرمانی مدنی» است. در نوشته های متأخر، «ثورو» تحت تأثیر اعدام دوستش، تا حدود زیادی در ایده های اولیة خود نسبت به نافرمانی مدنی، تجدیدنظر کرده است، به صورتی که برخی کارشناسان، آن دیدگاهها را امروز دیگر در چارچوب نافرمانی مدنی ارزیابی نمی کنند. در هر صورت، «ثورو» بعدها موضوع نافرمانی مدنی را علاوه بر عرصة خودداری از پرداخت مالیات، به حوزة تحریم نشریاتی که از برده داری دفاع می کردند، مخالفت با جنگ علیه مکزیک، تشویق کارمندان دولت برای استعفا دادن و حتا جدایی ماساچوست از ایالات متحدة آمریکا نیز کشانید. «ثورو» در سال ۱۸۶۲ بر اثر ابتلا به بیماری سل، در زادگاه خویش درگذشت.

در این نوشته، امکان و فرصت بررسی مبسوط دیدگاههای «ثورو» وجود ندارد. تنها به اشاره ای مؤجز می توان گفت که از نوشتة یادشده نمی توان به عنوان رساله ای با یک ساختمان فکری منظم یاد کرد که از آن نظریه ای منسجم قابل استنباط باشد. دیدگاههای «ثورو» را در مورد نافرمانی مدنی می توان بدینگونه خلاصه کرد: نافرمانی مدنی، اقدامی فردی و مسالمت آمیز در شکل خودداری از پرداخت مالیات و سرپیچی از دستورات دولتی در این زمینه است. این امر هنگامی موجه و قابل توصیه است که اطاعت از دستور یادشده، از اطاعت کننده، بی عدالتی نسبت به شخص سومی را بطلبد. معیار قضاوت در چنین موردی، وجدان شخصی است. نافرمانی مدنی، وابسته به شکل مقدم یا ابزار محدودی نیست، ولی افرادی که دست به نافرمانی مدنی می زنند، باید پیامدهای کیفر قانونی آن را پذیرا باشند. اقدام نافرمانی مدنی، فراخوانی خطاب به شهروندان دیگر است. اگر نافرمانی مدنی از طرف اقلیت کوچکی صورت می گیرد، باید دارای فشار تحمل ناپذیری بر روی اکثریت حاکم باشد. تصمیم اکثریت، حتا اگر چنین اکثریتی بطور دمکراتیک تشکیل شده باشد، تنها در صورتی مشروعیت دارد که مورد موافقت تک تک افراد واقع شده باشد[۲].

این نکتة آخر، روشن می سازد که «ثورو» اهمیت فوق العاده ای برای فردیت قائل بوده است. تا آنجا که او چنین فردیتی را بنیاد توجیه نافرمانی مدنی ارزیابی می کند. فرد از نظر «ثورو»، قدرتی عالی و مستقل است که بطور همزمان، شالوده و مرز همة قدرتهای برتر را می سازد. در آنجا که دستور دولتی با وجدان فرد که از مرتبه ای عالی برخوردار است، در تناقض قرار می گیرد، مقاومت در شکل توصیف شدة نافرمانی مدنی، امری موجه است.

نافرمانی مدنی مورد نظر«ثورو»، بعدها به زندگی و آثار مردی راه یافت که ایدة مقاومت مسالمت آمیز را در نیمة اول قرن بیستم با اقداماتی در آفریقای جنوبی و مبارزة رهایی بخش در شبه قارة هند گره زد و انظار جهانیان را به خود معطوف ساخت. این مرد، کسی جز مهاتما گاندی، بنیانگذار هند نوین نیست. گاندی در سال ۱۹۴۲ در نامه ای به یک دوست آمریکایی نوشته بود که با خواندن رسالة «ثورو» در مورد نافرمانی مدنی، آموزگار خود را یافته است. گاندی در سال ۱۹۰۷ در نشریه ای که خود در آفریقای جنوبی منتشر می ساخت، بخشهایی از رسالة «ثورو» را در مقاله ای به قلم خود معرفی و اهمیت آن را مستدل ساخته بود و تدریجا" دیدگاههای مطرح شده در آن را به وظیفة هواداران خود تبدیل نمود. او بعدها در نوشته های دیگر خود، این ایده را گسترش داد و در اشاراتی نظری دربارة نافرمانی مدنی، آن را به صورت جستارهایی منظم جمعبندی کرد. البته ما با رساله ای مشخص و تحت همین عنوان در آثار گاندی روبرو نمی شویم، اما دیدگاههای او در مورد نافرمانی مدنی، در اعلامیه ها، قطعنامه ها و فراخوانهای او به کرات مطرح شده و در مجموعه آثار او منعکس است[۳].

«توماس لاکر» که در مورد نافرمانی مدنی و دیدگاههای گاندی در زمینة آن، دست به پژوهشهای مفصلی زده است، تصریح می کند که ما در اظهارات گاندی در این مورد، با موضوعی دارای دقت مفهومی روبرو نمی شویم. اکثر مطالبی که او در این رابطه نگاشته، در کوران مبارزه، در حالت تعجیل و مسافرت با قطار و یا در فاصله کوتاه استراحت میان دو آکسیون به رشتة تحریر درآمده است. «خشونت پرهیزی» در دیدگاه گاندی نسبت به نافرمانی مدنی، جایگاهی مرکزی دارد. بارها پیش آمده بود که او اقدامی مبتنی بر نافرمانی مدنی را که بطور ناخواسته به خشونت کشیده، زودتر از موعد مقرر قطع کرده بود. گاندی «نافرمانی مدنی تام» را گونه ای شورش مسالمت آمیز می فهمید ولی اذعان می نمود که پرهیز از خشونت در هر اقدامی تضمین شده نیست. بنابراین ما در دیدگاه گاندی نسبت به نافرمانی مدنی، با توجه به دریافتی که امروز از این مفهوم وجود دارد، با گونه ای از التقاط روبرو هستیم، بویژه در آنجا که گاندی این مفهوم را به معنای «مقاومتی انقلابی» به کار می گیرد. اما اهمیت گاندی در آن است که نافرمانی مدنی را برای نخستین بار در مقابله با یک قدرت استعماری به کار گرفته و در قلمروی عمل، تجربیات گرانبهایی در این زمینه به دست آورده است. در عین حال تبیین مفهومی نافرمانی مدنی در نزد گاندی نسبت به «ثورو» پیشرفت نشان می دهد، اگر چه خود او کار در این زمینه را ناچیز می شمارد[۴].

گاندی معتقد بود که: «نافرمانی مدنی، حق فطری هر شهروند است. شهروندی که از چنین حقی صرفنظر کند، از حق انسانی خود صرفنظر کرده است. آمادگی نافرمانی مدنی را در خود کشتن، به منزلة در زنجیر کردن وجدان خود است»[۵]. گاندی همچنین برای نقش گستردة مردم در نافرمانی مدنی اهمیت ویژه ای قائل بود. او آن اقدام نافرمانی مدنی را که بدون پشتیبانی توده های میلیونی و توسط گروهی کوچک صورت تحقق می پذیرد، ماجراجویی صرف و بی ثمر می دانست. اهمیت آموزه های گاندی برای نسلهای پس از او را می توان در دو نمونه نشان داد: مارتین لوتر کینگ یکی از برجسته ترین رهبران جنبش حق شهروندی آمریکا در دهة شصت قرن بیستم، اندیشه های گاندی را تکانه ای مهم برای مبارزات خود ارزیابی می کرد. مقاومت مسالمت آمیز حدود سی هزار زن انگلیسی که در ماه دسامبر سال ۱۹۸۲ به اقدامی اعتراضی در مقابل ایجاد پایگاه اتمی در «برکشایر» دست یازیدند، به گفتة یکی از رهبران این جنبش، یادآور اقدامات نافرمانی مدنی توسط مهاتما گاندی بود. اشکال بروز و صورتهای گوناگون نافرمانی مدنی، موضوع بخش بعدی این مقاله است.

منابع[ویرایش]

  1. عنوان اصلی این مقاله On the Relation of the Individual to the State می باشد که برای نخستین بار در تاریخ ۱۴ مه ۱۸۴۹ تحت عنوان Resistance to Civil Government در مجلة Aesthetic Papers در بوستون به چاپ رسید.
  2. Vgl. Thomas Laker, Ziviler Ungehorsam, Geschichte-Begriff-Rechtfertigung, Baden-Baden ۱۹۸۶, S. ۲۴-۲۵
  3. Vgl. Thomas Laker, a.a.O., S. ۲۸-۳۸
  4. Thomas Laker, a.a.O., S. ۳۹-۵۱
  5. Zitiert nach: Jo Leinen, a.a.O., S. ۲۴

جستاری درباره نافرمانی مدنی