تاریخ ایران/اشکانیان
اشکانیان سلسلهای بودند که توسط پارتها و با بیرون راندن سلوکیان بوجود آمدند. اشکانیان با ۴۷۶ سال حکومت، طولانیترین حکومت را در ایران داشتند. مهمترین وقایع دوره اشکانی جنگ حران بود که در آن سورنا سردار اشکانی، کراسوس سردار رومی را شکست داد.
اسامی بعضی از شاهان اشکانی عبارتند از: ارشک (اشک یکم)، تیرداد یکم (اشک دوم)، فرهاد یکم (اشک پنجم)، فرهاد پنجم (اشک پانزدهم)، اردوان پنجم (اشک بیست و نهم و آخرین پادشاه اشکانی).
سلسله اشکانیان (پارتها) (۲۵۰ پ. م تا ۲۲۰ پ. م (۴۷۰سال))
[ویرایش]پارت در بر گیرنده خراسان امروزی است و در کتیبه داریوش (بیستون) یکی از ایالات ایران میباشد. در اینجا به طور خلاصه به پادشاهانی که در زمان آنها اتفاقهای بزرگی افتاده اشاره میکنم.
سومین گروه از اقوام آریایی که به ایران آمدند و در شرق مستقر شدند. پارتیان بودند، نژاد آنها آریایی، زبان آنها ایرانی و آیینشان مزدا پرستی رایج در ایران شرقی بود. فرهنگ اجتماعی آنان آمیزهای از آداب و عقاید مذهبی و فرهنگ پهلوانی بود؛ که بر حسن سلوک و رفتار و شجاعت مردانگی و جوانمردی و نیروی بدنی تاکید میورزید. یکی از مهمترین دلایل پیوستن شهرنشینان شرق کشور به پارتیان در قیام بر ضد حکومت سلوکی - جدا از پیوندهای خویشاوندی بین آنان - حسن سلوک آنها با مردم نواحی اطراف و ناخرسندی آنان از شیوه حکومتی سلوکیان بود که تاکید بر تبعیض قومی و نژادی داشت.
چادرنشین و صحراگردی از پارتها مردمانی چابک، شجاع و پرتحرک ساخته بود؛ که در سوارکاری و تیراندازی ماهرانه در هنگام سواری نظیر نداشتند. شجاع ترین و قویترین فرد قبیله پهلوان نام داشت. هر شخصی که به این مقام نایل میشد. مشخصا علاوه بر قدرت بدنی ملزم به داشتن صفات و خصایل اخلاقی نیکو نیز میبود.
اشکانیان که به طور کلی اطلاعات کمی از آنها در دست میباشد؛ در سال۲۵۰ ق. م توسط ارشک (اشک نخست) بر پا شد؛ و بیست و نه اشک (پادشاه) در این سلسله فرمانروایی کردند.
اشک و نخستین اندیشه استقلال
[ویرایش]نخستین بار اندیشه استقلال در برابر بیگانگان سلوکی را پهلوانی پارتی به نام اشک جامه عمل پوشانید، در حالیکه سلوکیان هفتاد سال از سلطنت بر ایران پشت سرگذاشته بودند، قیام اشک سلوکیان را به نشان دادن عکس العمل واداشت؛ و علی رغم تصور از آن سپاه سلوکی با شکست مواجه شد و این اولین پیروزی رسمی پارتیان و متحدانشان در برابر قوم حکومت گر بود. پس از اشک برادر و جانشین وی تیرداد بر قدرت پارتیان افزود و بر توسعه متصرفات افزود و بدین ترتیب پیشروی آنان از شرق به سمت غرب آغاز گردید؛ و روز به روز بر قدرت پارتیان و تثبیت حکومتشان افزوده میشد؛ و با اقدامات مهرداد شاه دیگر پارتی قلمرو پارتیان که به افتخار نام احیاگر استقلال ایران (ارشک یا اشک) اشکانی خوانده شد. به وسیع ترین حد خود رسید. مهمترین رمز موفقیتها و پیروزیهای مهرداد اول همگی در سایه شفقت و انسانیت نهفته در سرشت وی بود، آن چنان که محققان وی را از نظر بزرگ منشی، بلند نظری، متانت و نجابت اخلاقی در دودمان اشکانی، همتای کوروش بزرگ در دودمان هخامنشی دانستهاند. نام اشک توسط همه شاهان اشکانی حفظ شد به طوریکه فرعون توسط فرمانروایان مصر، قیصر یا سزار توسط رومیان کسری یا خسرو توسط ساسانیان به کار میرفت.
حکومت مهرداد دوران توسعه قلمرو و تثبیت قدرت
[ویرایش]مهرداد با تسخیر عیلام، پارس و سپس بابل و بدنبال آن شکست پادشاه سلوکی و تصرف شهر سلوکیه. ایران را تا دورترین مرزهای غربی امتداد داد. (عنوان شاد شاهان) که اشک ششم یعنی مهرداد با اقتباس از شاهان هخامنشی برخود نهاده بود بدلیل اقداماتی که وی در زمان حیاتش انجام داد. به عنوان برازنده ترین لقب حتی پس از مرگش نیز وی را شایسته منحصر به فرد این عنوان در خاندان اشکانی گرداند. وقتیکه مهرداد در سنین پیری چشم از جهان فروبست، او را بمانند بنیانگذار واقعی سلسله پارت با تشریفات بسیار به خاک رفت. پارت او را همچون قانونگذاری خردمند تجلیل کرد، چرا که او در تمام قلمرو وسیع خویش نزد هر قومی که رسم و بنیادی پسندیده یافت. آنرا در سرزمین خویش رایج کرد. قلمرو او از بینالنهرین و بابل تا سرزمین سغد و هند امتداد داشت؛ و اقوام بسیار با آداب و رسوم گونه گون در این قلمرو وسیع تحت حکم او میزیست.
پس از مهرداد اول بدلیل پدیدار شدن نا امنی که توسط برخی اقوام در شرق نیر سکاها و کوشانیان بوجود آمده بود. در زمان چند اشک ادامه یافت. تا سرانجام با روی کار آمدن اشک نهم که مهرداد دوم نام داشت. توفیق قابل ملاحظهای در غلبه بر هرج و مرج حاصل شد. وی پایههای حکومت و ارکان داخلی آنرا چنان مستحکم نمود که حتی پس از مرگ وی نیز با وجود مدعیان سلطنت و پارهای اختلافات داخلی امپراطوری اشکانی از هم متلاشی نشد؛ و قدرت خود را حفظ نمود. تدابیری که وی در زمینه داخلی و حکومتی اندیشید سبب شده است که محققان وی را یادآور داریوش بزرگ خوانده به وی لقب مهرداد کبیر دهند.
دوران حکومت اشکهای دهم تا سیزدهم دوران درگیری و هرج و مرج داخلی بود. تا اینکه با روی کارآمدن اشک سیزدهم، آرد اول فصل تازهای از روابط خارجی ایران با دولتهای همسایه که مهمترین آنها روم بود آغاز گردید. در آن زمان ایران در شرق و روم در غرب دو قدرت بلامنازع بودند و هر دو در پی گسترش و توسعه قلمرو و بسط قدرت؛ و همین مساله گاه و بیگاه سبب ایجاد تعارضاتی از سوی طرفین به خاک یکدیگر میشد؛ ولی مشکل اصلی را رومیان آغاز کردند و بدین ترتیب روابطی که میتوانست بهترین شکل و سیاق را داشته باشد و سبب تبادل فرهنگ و تمدن باشد و در نهایت به شکوفایی و پیشرفت در امپراطوری که دنیا را عملاً در ید قدرت خود داشتند. منجر شود. تبدیل به جنگهایی شد که تا پایان امپراطوری پارت و پس از آن تا پایان امپراطوری روم ادامه یافت. در واقع این جنگها به طوری رسمی و جدی از زمان سلطنت آرد - اشک سیزدهم - و به دلیل بلند پروازیهای برخی سرداران (رومی) از جمله کراسوس آغاز شد؛ و مهمترین انگیزه وی، عشق به طلاهای سلوکیه و نفایس و خزاین ماد بود؛ ولی مهمترنی مساله را نیز نباید از نظر دور داشت و آن مساله همد ستی ایالت بزرگ ارمنستان با رومیان بود که اطاعت و تبعیت از ایران برایشان قابل تحمل نبود. آنان خواهان استقلال تمام و کمال بودند؛ که این مساله نیز در قوانین امپراطوری ای که آنان در آن قرار گرفته بودند یعنی اشکانیان مفهومی جز عصیان و سرکشی نداشت؛ بنابراین شاهان ارمنستان هر از چندگاه با تحریک رومیان و اتحاد با آنان سبب ایجاد منازعاتی بین ایران و روم میشدند. نوع حکومت اشکانیان نیز دست آنان را در این امر بازتر میکرد. اشکانیان از هنگامیکه روی کار آمدند و تشکیل حکومت دادند، شیوه ملوک الطوایفی را به جای ایجاد یک حکومت مرکزی که همه در سایه نظارت همهجانبه آن باشند ترجیح دادند. بدین شکل که برخی ایالتها نظیر پارس، آذربایجان و ارمنستان از استقلال داخلی برخوردار بودند؛ و در عوض انقیاد و تابعیت اشکانیان را میپذیرفتند و در هنگام جنگ نیز به منظور کمک به پادشاه و نشان دادن وفاداری و اتحاد با او سپاه خود را به سمت مرکز حکومت گسیل میداشتند. شاهان ارمنستان نیز از این موقعیت برای کسب استقلال و تجزیه از قلمرو اشکانیان استفاده مینمودند.
حال شرح مختصری از برخی پادشاهان اشکانی
[ویرایش]*اشک اول (ارشک): ارشک یکی از افراد خاندان آریایی و از تیره پارتها بود. وی به نشان کاردانی و شجاعت توانست سلوکیها را (جانشینان اسکندر مقدونی) از خاک ایران بیرون کند. بقیه شاهان به احترام مؤسس سلسله اشکانی نام خود را اشک گزاردند.
* اشک نهم (مهرداد بزرگ): وی قبایل وحشی را عقب نشاند و بخشی از سیستان وبلوچستان را نیز تحت فرمان خود درآورد و تا حدود هندوستان پیش رفت؛ و سپس به ارمنستان لشکر کشید؛ و آنجا را تصاحب کرد. از آن پس ایران و روم بر سر سرزمینهای ارمنستان جنگهای فراوان کردند. همانگونه که گفتم مهرداد بزرگ در هندوستان پیروزیهایی را بدست آورد و حتی تا کوههای هیمالایا پیش رفت. این موضوع از سکههایی که به تازگی در آن نواحی پیدا شده است ثابت گردیده. مهرداد بزرگ پس از ۴۸ سال پادشاهی در سال ۷۶ ق. م درگذشت.
*اشک چهاردهم (فرهاد چهارم): در سال ۳۷ق. م بر اورنگ شاهنشاهی نشست. وی جنگهایی با رومیان داشت که آنان را چنان شکست داد که تا صد سال توان مقابله و حمله به ایرانیان را در خود ندیدند. وی پرچم رومیان را از آنان گرفته بود و پس از چند سال به آنان بازگرداند؛ که این مسئله باعث خوشحالی بسیار مردم ایتالیا شد؛ و یکی از شاعران آن دوره (هوراس) این رویداد را که برای آنان بسیار مهم بود به نظم در آورد.
*اشک پانزدهم (فرهاد پنجم): فرزند اشک چهاردهم. در زمان او بود که عیسی مسیح متولد شد.
*اشک بیست و نهم (اردوان پنجم): اردوان جنگهایی با رومیان داشت. رومیان در این جنگ گورستانهای پادشاهان اشکانی را ویران کردند و استخوانهای آنان را درآوردند. این موجب خشم دربار ایران شد؛ و شرایطی را برای صلح قرار داد که رومیان نپذیرفتند و جنگی سخت در گرفت که ایرانیان پیروز شدند. لکن جنگهای پی در پی ادامه یافت و هر دو سو خسته شدند. در آن هنگام قیصر روم شرایط صلح را پذیرفت؛ و حاضر شد ۵۰میلیون دینار رومی به ایران به عنوان خسارت بپردازد.
در زمان اردوان بود که اردشیر پسر بابک علیه دولت اشکانی به پاخاست؛ و سر انجام اردوان را در کنار رود جراحی شکست داد. پس از چند سال اردشیر بابکان همه ایران را گرفت و بدین ترتیب دولت اشکانی پس از ۴۷۰ سال فرمانروایی سقوط کرد.
پایتختهای اشکانیان را شهرهای مختلفی نوشتهاند. اما شهرهای تیسفون و صددروازه (دامغان کنونی) معروف ترین آن هاست.
روش حکومتی پارتها به گونهای بود که مجلس مهستان شاه را از نسل ارشک تعیین میکرد. این مجلس خود از دو انجمن تشکیل شده بود. ۱:مجلس شاهزادگان ۲: مجلس بزرگان و روحانیون.
اشکانیان با اسیران به مهربانی رفتار میکردند و کشتن آنها را روا نمیداشتند. پیمانشکن نبودند. جنگ و شکار را دوست داشتند. از آنجایی که به دین زرتشت دلبسته و پایبند بودند دروغ گفتن را گناه شمرده و دشمن سرسخت سحر و جادو بودند.