راهنمای آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان/درس هفت
درس ۶ | آموزِشِ زَبانِ فارسی (۷) | آزمون درس اول تا هفتم |
- فعل ربطی متصل یا صورتهای متصل فعل بودن
میتوان از هَستَم، هَستی، اَست، هَستیم، هَستید، هَستَند، «هست» را حذف کرد و آن را بصورت مخفف بکار برد.
بودن ‹budan› (“to be”) |
صورتهای متصل فعل بودن | |
---|---|---|
مفرد | جمع | |
اوّل شخص | ... + م | ... + یم |
‹am-› | ‹īm-› | |
“(I) am” | “(we) are” | |
دوّم شخص | ... + ی | ... + ید |
‹ī-› | ‹īd-› | |
“(you) are” | “(you) are” | |
سوّم شخص | است | ... + ند |
‹ast› | ‹and-› | |
“(he/she/it) is” | “(they) are” |
مَریض هَستَم = مَریضَم
دَر شِرکَت هَستَم = دَر شِرکَتَم
حاضِر هَستَند = حاضِرَند
مُنتَظِر هَستَم = مُنتَظِرَم
فعل ربطی متصل اگر بعد از مصوت قرار گیرد طبق قانون مصوتها، بین مصوت قبل از فعل متصل و مصوت خود فعل، صامتی میانجی که عنصریست الحاقی نه اصلی، بوجود میآید، در این حالت خود به دو شکل دیده میشود:
اگر مصوت ه غیر ملفوظ (ه بیان حرکت) باشد صامت میانجی یک همزه است که بصورت (ا) ظاهر میشود به این شکل: (اَم، ای، اَست، ایم، اید، اَند)[۱] همینطور در صورتیکه کلمه مختوم به (ی) باشد صامت میانجی (ا) است.[۲]
دَر خانِه هَستَم = دَر خانِه اَم.
ایرانی هَستَم = ایرانی اَم
دیگر وقتیکه کلمهای مختوم به مصوت (ا، و) باشد، در اینصورت میانجی (ی) است که گاهی به همزه بدل میشود:کُجا هَستی؟ = کجایی؟ /کجائی. در جزؤ دستور خط فارسی چاپ فرهنگستان زبان و ادب فارسی برای حفظ یکدستی و سهولت تنها میانجی (ی) انتخاب شده است. (یَم، یی، ست، ییم، یید، یَند).[۳]
تُو زیبا هستی = تُو زیبایی
دانِشجو هَستید؟ = دانشجویید؟
- کاربرد بَلَد بودن:
مَن فارسی بَلَدم I know persian.
مَن اِسمِ او را بَلَد نیستَم. I dont know his name.
- قیدکلمه یا گروهی است که مفهومی به مفهوم فعل و نیز گاهی به مفهوم صفت یا مسند یا قید دیگر و یا مصدر میافزاید و توضیحی دربارهٔ آنها میدهد.[۴]
اِمروز هَوا اَصلاَ سَرد نیست. در این ترکیب «اَصلاً» قید است برای سرد، سرد نیز صفتِ هواست.
او خیلی خوب اِنگِلیسی بَلَد بود. در این ترکیب «خیلی خوب» قید است برای بلد بودن.
نمونهٔ جمله
[ویرایش]۱. ما حاضریم.
۲. ما امروز تا ساعتِ سه در خانهایم.
۳. تو دانشجویی؟
۴. تو گرسنه نیستی؟
۵. چرا، من خیلی گرسنهام.
تمرین ۱
[ویرایش]فعل بودن در زمان حال | بصورت مخفف، ختم واژه با «صامت» متصل |
مَن خوشحال هَستم | مَن خوشحالَم |
تُو خوشحال هَستی | تُو خوشحالی |
او خوشحال اَست | او خوشحالَست/خوشحال اَست |
ما خوشحال هَستیم | ما خوشحالیم |
شُما خوشحال هَستید | شُما خوشحالید |
آنها خوشحال هَستَند | آنها خوشحالَند |
فعل بودن در زمان حال | بصورت مخفف، ختم واژه با «صامت» منفصل |
مَن حاضِر هَستم | مَن حاضِرَم |
تُو حاضِر هَستی | تُو حاضِری |
او حاضِر اَست | او حاضِرَ اَست |
ما حاضِر هَستیم | ما حاضِریم |
شُما حاضِر هَستید | شُما حاضِرید |
آنها حاضِر هَستَند | آنها حاضِرَند |
مثال: من و برادرم کارمند هستیم.
(من و برادرم) (کارمندیم).
۱. من خوشحال هستم.
(———————————) (———————————).
۲. آنها انگلیسی بلد هستند. (———————————) انگلیسی (———————————).
۳. متشکّر هستم.
(———————————).
۴. سارا و فرشته کارمندِ دولت هستند.
(———————————) کارمندِ (———————————).
۵. دوشنبه ما تعطیل هستیم.
دوشنبه (———————————) (———————————).
۶. معمولاً آنها تا ساعتِ دو در شرکت هستند.
معمولاً (———————————) تا ساعتِ دو در (———————————).
۷. من هنوز در شرکت هستم.
(———————————) هنوز در (———————————).
۸. ما تا ساعتِ دو در دانشگاه هستیم.
(———————————) تا ساعتِ دو در (———————————).
۹. من بیرون منتظر هستم.
(———————————) بیرون (———————————).
۱۰. تو مریض هستی.
(———————————) (———————————).
۱۱. چرا ساکت هستی؟
چرا (———————————)؟
تمرین ۲
[ویرایش]فعل بودن در زمان حال | بصورت مخفف، ختم واژه با «ه» غیر ملفوظ |
مَن گُرُسنِه هَستم | مَن گُرُسنِه اَم |
تُو گُرُسنِه هَستی | تُو گُرُسنِهای |
او گُرُسنِه اَست | او گُرُسنِه اَست |
ما گُرُسنِه هَستیم | ما گُرُسنِهایم |
شُما گُرُسنِه هَستید | شُما گُرُسنِهاید |
آنها گُرُسنِه هَستَند | آنها گُرُسنِه اَند |
فعل بودن در زمان حال | بصورت مخفف، ختم واژه با «ی» |
مَن ایرانی هَستم | مَن ایرانی اَم |
تُو ایرانی هَستی | تُو ایرانی ای |
او ایرانی اَست | او ایرانیست |
ما ایرانی هَستیم | ما ایرانی ایم |
شُما ایرانی هَستید | شُما ایرانی اید |
آنها ایرانی هَستَند | آنها ایرانی اَند |
مثال: من و خانمم گرسنه هستیم.
من و خانمم (گرسنهایم).
۱. امروز تا ساعتِ سه ما در خانه هستیم.
امروز تا ساعتِ سه ما در (———————————).
۲. من و فرشته تشنه هستیم.
من و فرشته (———————————).
۳. من امروز خیلی خسته هستم.
من امروز خیلی (———————————).
۴. لیلا و مریم گرسنه هستند.
لیلا و مریم (———————————).
۵. من در خانه هستم.
من در (———————————).
۶. من معلّمِ فارسی هستم.
من معلّمِ (———————————).
۷. من ژاپنی هستم.
من ژاپنی (———————————).
تمرین ۳
[ویرایش]فعل بودن در زمان حال | بصورت مخفف، ختم واژه با «و» | |
مَن دانِشجو هَستم | دانِشجویَم | dāneshjū-yam |
تُو دانِشجو هَستی | دانِشجویی \ دانشجوئی | dāneshjū-ʿī |
او دانِشجو اَست | دانِشجوست | dāneshjū-st |
ما دانِشجو هَستیم | دانِشجوییم \ دانِشجوئیم | dāneshjū-ʿīm |
شُما دانِشجو هَستید | دانِشجویید \ دانِشجوئید | dāneshjū-ʿī |
آنها دانِشجو هَستَند | دانِشجویَند | dāneshjū-yand |
فعل بودن در زمان حال | بصورت مخفف، ختم واژه با «ا» | |
مَن اینجا هَستم | اینجایَم | īnjā-yam |
تُو اینجا هَستی | اینجایی \ اینجائی | īnjā-ʿī |
او اینجا اَست | اینجاست | īnjā-st |
ما اینجا هَستیم | اینجاییم \ اینجائیم | īnjā-ʿīm |
شُما اینجا هَستید | اینجایید \ اینجائید | īnjā-ʿīd |
آنها اینجا هَستَند | اینجایَند | īnjā-yand |
مثال: من و برادرم دانشجو هستیم.
من و برادرم (دانشجوییم).
۱. لیلا و مریم دانشجو هستند.
لیلا و مریم (———————————).
۲. مادربزرگ و پدربزرگت کجا هستند؟
مادربزرگ و پدربزرگَت (———————————).
۳. تو مینو هستی؟
تو (———————————).
۴. تو کجا هستی؟
تو (———————————).
۵. ما تا ساعتِ شش اینجا هستیم.
ما تا ساعتِ شش (———————————).
۶. تو هستی؟
(———————————).
۷. مادرم الان در خانه تنها است.
مادرم الان در خانه (———————————).
تمرین ۴
[ویرایش]مثال : روزِ سه شنبه ما تا ساعتِ سه (منتظرِ خواهرِ شایان) بودیم.
روزِ سه شنبه ما تا ساعتِ سه (منتظرِ خواهرش) بودیم.
۱. من تا ساعتِ سه (منتظرِ پسرِ تو) بودم.
من تا ساعتِ سه (———————————) بودم.
۲. خواهرم تا ساعتِ هشتِ صبح (منتظرِ تلفنِ خانمِ شما) بود.
خواهرم تا ساعتِ هشتِ صبح (———————————) بود.
۳. برادرم (منتظرِ مادر بزرگِ آنها) است.
برادرم (———————————) است.
۴. ما (منتظرِ تلفنِ شوهرِ شما) هستیم.
ما (———————————) هستیم.
۵. خانمم درخانه (منتظرِ بچّهٌ برادرِ من) است.
خانمم درخانه (———————————) است.
تمرین ۵
[ویرایش]مثال: شما زبانِ انگلیسی بلدید؟ < کمی >
بله، کمی بلدم.
۱. تو گرسنهای؟ < کمی >
بله، (———————————).
۲. صبحانهٔ هتل خوشمزه بود؟ < خیلی >
بله، (———————————).
۳. خانمِ سوزوکی فارسی بلد است؟ < کاملاً >
بله، (———————————).
۴. تو حاضری؟ < تقریباً >
بله، (———————————).
۵. این جمله درست است؟ < کاملاً >
بله، (———————————).
تمرین ۶
[ویرایش]مثال: به نظرِ تو، این لباس تنگ نیست؟ < تنگ >
چرا، خیلی (تنگ است).
نه، زیاد (تنگ نیست).
نه، اصلاً (تنگ نیست).
۱. این فیلم خوب نیست؟ < جالب >
چرا، خیلی (———————————).
نه، زیاد (———————————).
نه، اصلاً (———————————).
۲. این غذا خوب نیست؟ < خوشمزه >
چرا، واقعاً (———————————).
نه، زیاد (———————————).
نه، اصلاً (———————————).
۳. بِه نَظَرِ تو، این هتل خوب نیست؟ < تمیز >
چرا، کاملاً (———————————).
نه، زیاد (———————————).
نه، اصلاً (———————————).
۴. بِه نَظَرِ تو، این خطّ خوب نیست؟ < قشنگ >
چرا، واقعاً (———————————).
نه، زیاد (———————————).
نه، اصلاً (———————————).
۵. این فعل برایِ این جمله مناسب نیست؟ < مناسب >
چرا، کاملاً (———————————).
نه، زیاد (———————————).
نه، اصلاً (———————————).
تمرین ۷
[ویرایش]بلد - مریض - خوب - خسته - حاضر - منتظرِ - تعطیل - بیرون
مثال: ما (منتظرِ) معلّمِ انگلیسی هستیم.
۱. امروز دانشگاه (———————————) است.
۲. من کمی زبانِ فارسی (———————————) هستم.
۳. من حاضرم ولی خواهرم هنوز (———————————) نیست.
۴. دیروز حالَم زیاد (———————————) نبود.
۵. من (———————————) دوستمم.
۶. بچّهام دیروز (———————————) بود.
۷. الان واقعاً (———————————) ام.
۸. دخترم الان در خانه نیست. او (———————————) است.
گفتگو
[ویرایش]فَریبا : میوهٔ تو رویِ میز است. بفرما.
آرَش : متشکّرم.
فریبا : چرا ساکتی؟ حالت خوب نیست؟
آرش : چرا، خوبَم ولی کمی خسته اَم.
فریبا : چه خبر؟
آرش : امروز هم کلاسِ انگلیسی تعطیل بود.
فریبا : چرا؟
آرش : استادِ زبانِ انگلیسی هنوز مریض است.
فریبا : کلاسِ فارسی چطور بود؟
آرش : درسِ امروز مشکل بود. شام هنوز حاضر نیست؟
فریبا : چرا، غذا کاملاً حاضر است ولی پدربزرگ الان بیرون است. من منتظرِ او هستم.
آرش : من واقعاً گرسنهام.
فریبا : من هم همینطور.
پاسخ پرسشها
[ویرایش]تمرین ۱ - سؤال ۱. (من) (خوشحالم) - ۲. (آنها) (بلدند) - ۳. (متشکّرم) - ۴. (سارا و فرشته) (دولتند) - ۵. (ما) (تعطیلیم) - ۶. (آنها) (شرکتند) - ۷. (من) (شرکتم) - ۸. (ما) (دانشگاهیم) - ۹. (من) (منتظرم) - ۱۰. (تو) (مریضی)
تمرین ۲ - سؤال ۱. (خانهایم) - ۲. (تشنهایم) - ۳. (خستهام) - ۴. (گرسنهاند) - ۵. (خانهام) - ۶. (فارسی ام) - ۷. (ژاپنی ام)
تمرین ۳ - سؤال ۱. (دانشجویند) - ۲. (کجایند) - ۳. (مینویی) - ۴. (کجایی) - ۵. (اینجاییم) - ۶. (تویی) ۷. (تنهاست)
تمرین ۴ - سؤال ۱. (منتظرِ پسرَت) - ۲. (منتظرِ تلفنِ خانمِتان) - ۳. (منتظرِ مادر بزرگِشان) - ۴. (منتظرِ تلفنِ شوهرِتان) - ۵. (منتظرِ بچّهٔ برادرم)
تمرین ۵ - سؤال ۱. (کمی گرسنهام) - ۲. (خیلی خوشمزه بود) - ۳. (کاملاً بلد است) - ۴. (تقریباً حاضرم) - ۵. (کاملاً درست است)
تمرین ۶ - سؤال ۱. (جالب است) (جالب نیست) (جالب نیست) - ۲. (خوشمزه است) (خوشمزه نیست) (خوشمزه نیست) - ۳. (تمیز است) (تمیز نیست) (تمیز نیست) - ۴. (قشنگ است) (قشنگ نیست) (قشنگ نیست) - ۵. (مناسب است) (مناسب نیست) (مناسب نیست)
تمرین ۷ - سؤال ۱. (تعطیل) - ۲. (بلد) - ۳. (حاضر) - ۴. (خوب) - ۵. (منتظرِ) - ۶. (مریض) - ۷. (بیرون)
کلمه هایِ تازه
[ویرایش]- اَصلاً:aslan:
- بِفَرما:befarmā:
- بَلَد بودَن:balad būdan :
- بِه نَظَرِ:be nazar-e :
- بیرون:bīrūn :
- پِدَربُزُرگ:pedar bozorg :
- پِسَر:pesar :
- تَنگ :tang :
- تنها:tanhā:
- تِشنِه:teshne :
- تَعطیل:taʿtīl :
- تَقریباً:taqrīban :
- تَمیز :tamīz :
- چِرا:cherā:
- چِه خَبَر:che khabar :
- حاضِر بودَن:hāzer būdan :
- خَستِه:khaste :
- خَطّ :khatt :
- خُوشحال :khoshhāl :
- دُختَر:dokhtar :
- زیاد:ziyād :
- ساکِت:sādket:
- شام :shām :
- صُبحانه:sobhāne :
- فِعل:feʿal :
- فیلم:fīlm :
- کامِلاً :kāmelan :
- کَمی:kamī:
- گُرُسنِه:gorosne :
- مادَربُزُرگ:mādar bozorg :
- ماشین:māshīn :
- مُتَشَکّر:motashakker :
- مُتَشَکّرم:motashakker-am :
- مَریض:marīz :
- مُنتَظِر بودَن:montazer būdan :
- واقِعاً:vāqean :
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ فرشیدورد، خسرو. دستور مفصّل امروز. انتشارات سخن، ۱۳۸۲. 186. شابک 964-372-039-x.
- ↑ دستور خط فارسی چاپ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- ↑ دستور خط فارسی چاپ فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- ↑ انوری، حسن. دستور زبان فارسی ۲ ویرایش دوم. انتشارات فاطمی، ۱۳۸۵. 218. شابک 964-318-293-2.