راهنمای آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان/درس ده
درس ۹ | آموزِشِ زَبانِ فارسی (۱۰) | درس ۱۱ |
- لازم و متعدی
در دو جملهٔ «آرش آمد.» «آرش آن خانه را خرید.» «آرش» فاعل است. در جملهٔ اول «آمدن» و در جملهٔ دوم خریدن از او سر زده است. در جملهٔ اول مفعولی نیست و معنی جمله بی مفعول کامل است. در جملهٔ دوم مفعولی وجود دارد و بی آن معنی جمله کامل نیست. اگر مفعول یعنی آن خانه و نشانهٔ آن «را» را از جمله حذف کنیم، جمله معنی کامل خود را از دست میدهد: «آرش خرید» شنونده میپرسد آرش چه چیز را خرید. فعلی که بی مفعول معنی جمله را تماتمام کند یا به سخن دیگر به مفعول نیازی نداشته باشد، فعل لازم یا ناگذر نامیده میشود. مانند آمد در جملهٔ بالا و مانند رفتن.
فعلی که بی مفعول معنی خود را تمام نمیکند یا به سخن دیگر فعلی که به مفعول نیاز دارد تا معنی خود را تمام کند و از فاعل به مفعول برسد یا گذر کند، فعل متعدی یا گذرا نامیده میشود. مانند قَرض گِرِفتَن، دادَن[۱]
فعل لازم اسمِ این خیابان چیست؟ قیمتِ این چند است؟ روزِ شنبه با دوستم به سینما رفتم. من همیشه ساعتِ نهِ شب به خانه مان برمی گشتم. خانهٔ ما نزدیکِ خانهٔ مینا خانم بود. |
فعل متعدی این کتاب را از آرش آقا گرفتم. از مغازه نان خریدیم و نان را درخیابان خوردیم. من روزِ جمعه در خیابان خانمِ رضایی را دیدم. او کارتش را به من داد. من آدرسِ ایشان را بلد نیستم. امروز بچّهها را ندیدم. |
- مفعول: اسم یا گروه اسمی یا جمله واره ایست که عمل فعل متعدی از فاعل به آن سرایت میکند و بدون آن معنی فعل متعدی ناتمامست. مفعول معمولاً با حروف اضافهٔ «را» «به» «از» «برای» و ... به فعل مربوط میگردد، مانند آرش را دیدم، کتاب را به آرش دادم. این کیف را از بازارِ بزرگ تهران خریدم.
مفعول بر دو نوع است، صریح یا رایی نوع دیگر غیر صریح یا غیررایی یا متمم لازم. فعل متعدی نیز مانند مفعول بر دو نوع است: رائی و غیر رائی.
فعل متعدی رائی بر دو نوع است: یکی یک مفعولی، یعنی آنکه فقط یک مفعول صریح رائی دارد و معنیش با یک مفعول رائی تمام میشود و به مفعول غیر صریح غیررائی نیازمند نیست. مانند دیدن، خوردن و خواندن مثال من برادرم را دیدم. او غذایش را خورد. آرش کتاب را خواند.
نوع دیگر دو مفعولی یا بیشتر، یعنی آنکه علاوه بر مفعول رائی، مفعول غیررائی (مفعول غیر صریح متمم لازم) هم دارد، یعنی به دو مفعول یا بیشتر محتاجست، مانندِ دادن، گفتن، قَرض گِرِفتَن. مثال: من کتابم را به آرش دادم. من این حرف را به خانم سیناییی هم گفتم. من این کتاب را از مینا قرض گرفتم. در این جملهها وجود مفعولهای غیررائی «آرش»، «خانم سینایی» و «مینا» لازم است.[۲]
- (نَکَرِه)
اسم از حیث آشنایی مخاطب یا خواننده با آن دو گونه است، معرفه و نکره: اسم اگر نزد مخاطب، شناخته و آشنا باشد، آن را معرفه گویند. اما اگر اسم برای مخاطب آشنا یا شناخته نباشد، آن را نکره گویند.[۳]
در زبان انگلیسی نکره با قرار دادن (a) یا (na) قبل از اسم نشان داده میشود.
(I bought a bread yesterday.) دیروز یِک نان خَریدَم.
در زبان فارسی نکره به صورتهای زیر میآید:
(ی) در آخر اسم:
مَرد + ی = مَردی
(یک) در اول اسم: یِک + روز = یِک روز
(یک) در اول و (ی) در آخر اسم: یِک + مَغازه +ای = یِک مَغازِهای
در صورتیکه واژه به (ا) و (و) ختم شود:
دُختر زیبا + یی = دُختر زیبایی
در صورتیکه واژه به (ی) و (ه غیر ملفوظ) ختم شود:
مَغازه +ای = یِک مَغازِهای
صَندلی +ای = صَندلی ای
بعد از چِه، چِطور و همراه صفات مبهمی از قبیل چند، فلان، چنین، چنان، هر، همه اسم بصورت نکره میآید:
تِهران چِطُور شَهری اَست؟
تِهران شَهر بُزُرگی اَست.
「Tehran is a big city。」 (امروزه اگر اسم؛ صفت بیانی داشته باشد «ی» نکره به آخر صفت چسبیده میشود)
هیچ کِتابی رویِ میز نیست.
اسمهای زیر مهمترین اقسام معرفه هستند:
۱. اسمهای خاص (شایان، مینا خانُم)
۲. همهٔ ضمایر شخصی و اشاره و مشترک همیشه معرفهاند. (او، ایشان، آن، این، خود)
۳. موصوف صفتهای اشارهٔ آن، این، همان، همین، چنان، چنین (آن مَغازِه، این کِتاب)
۴. اسمی که به یکی از معرفهها مضاف شود. (مَغازِهٔ ایشان، کتابِ مینا خانم، کِتابَم، خانِه اَش)
۵. اسم جنس، که همهٔ افراد یک جنس را در بر میگیرد. (مَغازِه، کِتاب، نان، گُل)
۶. عهد ذکری و آن اسمیست که قبلاً در کلام آمده باشد، دیروز مردی به شرکت ما آمد، مرد گفت «من با آقای سینایی کار دارم.» مرد یعنی همان مرد یاد شده.
۷. عهد ذهنی یعنی اسمی که در ذهن، مخاطب مشخص و معین است مانند «رئیس جمهور گفت.» یا «خانه را خریدم.» یکی از نشانههای عهد ذهنی «را» است ولی عهد ذهنی بدون را هم داریم. «را» امروزه هم نشانهٔ مفعولست و هم علامت معرفه مانند کتاب را خریدم که کتاب هم مفعولست و هم معرفه[۴]
نمونهٔ جمله
[ویرایش]۱. من یک ماشینی خریدم.
۲. کتابَت را به مینو دادم.
۳. این را از رضا گرفتم.
۴. ما نان خریدیم و در پارک نان را خوردیم.
۵. چه لباسِ قشنگی خریدی!
۶. چه روزی (کِی) مینا خانم را دیدی؟
تمرین ۱
[ویرایش]' | پایان واژه با و | پایان واژه با الف | پایان واژه با ه بی صدا | پایان واژه با ی | در حالت اضافه |
روز | دارو | جا | خانِه | صندلی | خانمِ خوب |
یِک روز | یک دارو | یِک جا | یک خانِه | یک صندلی | یک خانمِ خوب |
روزی | دارویی | جایی | خانِهای | صندلی ای | خانمِ خوبی |
یِک روزی | یک دارویی | یک جایی | یک خانهای | یک صندلی ای | یک خانمِ خوبی |
مثال: تو چه (روزی) به کلاسِ فارسی میرفتی؟ < روز >
۱. چه (———————————) خریدی؟ < ماشین >
۲. چه (———————————) خوردی؟ < غذا >
۳. معمولاً چه (———————————) به خانه برمی گشتی؟ < ساعت >
۴. چه (———————————) بهتر است؟ < رنگ>
۵. چه (———————————) تو را زد؟ < کس>
۶ امروز از بازار چه (———————————) خریدی؟ < چیزها >
تمرین ۲
[ویرایش]مثال: این ترشیِ خوشمزه را از نزدیکِ ادارهام خریدم.
از نزدیکِ ادارهام (یک ترشیِ خوشمزه) خریدم.
۱. این کیفِ سیاه را هفتهٔ گذشته خریدم.
هفتهٔ پیش (———————————) خریدم.
۲. چند روز پیش این لباسِ قرمز را دوستم به من داد.
چند روز پیش دوستم به من (———————————) داد.
۳. او این کارتِ تلفن را به من داد.
او (———————————) به من داد.
۴. برایِ آن مهمانی این لباس و کفشِ سفید را از خواهرم گرفتم.
برایِ آن مهمانی (———————————) از خواهرم گرفتم.
۵. خواهرم آن خانهٔ گران و بزرگ را خرید.
خواهرم (———————————) خرید.
تمرین ۳
[ویرایش]مثال: کتابِ خوب + ی = کتابِ خوبی
کتابهایِ خوب + ی = کتابهایِ خوبی
هتلِ خوب و ارزان + ی = هتلِ خوب و ارزانی
مثال: او چطور آدمی است؟ < سرد >
خیلی (آدمِ سردی) است.
۱. مهتابِ سینایی چطور شاگردی است؟ < ساکت >
او (———————————) است.
۲. تهران چطور شهری است؟ < بزرگ >
تهران (———————————) است.
۳. آنجا چطور هتلی بود؟ < بد >
(———————————) نبود.
۴. این فیلم چطور فیلمی است؟ < جالب >
(———————————) است.
۵. شوهرِ خانمِ سینایی چطور آدمی است؟ < خوب >
او واقعاً (———————————) است.
تمرین ۴
[ویرایش]مثال:رویِ میز کتاب هست؟
نه، (هیچ کتابی) رویِ میز نیست.
نه، (کتابی) رویِ میز نیست.
۱. کنارِ شرکتِ شما رستوران هست؟
نه، (———————————) کنارِ شرکتمان نیست.
نه، (———————————) کنارِ شرکتمان نیست.
۲. نزدیکِ اینجا هتل هست؟
نه، (———————————) نزدیکِ اینجا نیست.
نه، (———————————) نزدیکِ اینجا نیست.
۳. او به تو پول داد؟
نه، او (———————————) به من نداد.
نه، او (———————————) به من نداد.
۴. تو از او کارتش را گرفتی؟
نه، من از او (———————————) نگرفتم.
نه، من از او (———————————) نگرفتم.
۵. نزدیکِ خانهٔ شما مدرسه هست؟
نه، (———————————) نزدیکِ خانهٌ ما نیست.
نه، (———————————) نزدیکِ خانهٌ ما نیست.
تمرین ۵
[ویرایش]مثال: گلهایِ آن مغازه چه قشنگ بود.
آن مغازه (چه گلهایِ قشنگی) داشت!
۱. خانه شان چه قشنگ و بزرگ بود!
آنها چه (خانهٔ --------) داشتند!
۲. امروز هوا چه گرم است!
چه (روزِ --------) است! ۳. آن فیلم چه بد بود!
چه (فیلمِ --------) بود!
۴. آن بچّه چه ساکت است!
چه (بچّهٔ --------) است!
۵. آن غذا چه خوشمزه بود!
چه (غذایِ --------) بود!
تمرین ۶
[ویرایش]مثال:من در تهران یک ماشین (———————————) داشتم.
- آن ماشین (را) به دوستم دادم.
۱. نشانیِ آنجا (———————————) بلد نیستم.
۲. امروز ناهار (———————————) هیچ نخوردم.
۳. نامهٔ شما (———————————) آقایِ ماهانی به من داد.
۴. امروز آنها از مغازهٔ ما یک کیف (———————————) خریدند.
۵. تو کِی به خانهٔ آنها (———————————) رفتی؟
۶. هفتهٔ گذشته این لباسِ سفید (———————————) خریدم.
۷. آرش دیروز تویِ کلاس من (———————————) زد.
۸. این لباس (———————————) از مادرم گرفتم.
۹. امروز ناهار یک غذایِ خوشمزه (———————————) خوردم.
۱۰. او پولِ ناهارِ من (———————————) داد.
۱۱. امروز تویِ دانشگاه آقایِ سوزوکی (———————————) دیدیم.
۱۲. دیروز خیلی پایم (———————————) درد میکرد.
گفتگو
[ویرایش]فرشته: دیروز به بازارِ بزرگِ تهران رفتم.
سارا: بازارِ بزرگِ تهران چطور جایی است؟
فرشته: بازارِ خیلی بزرگی است. قیمتهایِ آنجا از همه جا ارزانتر است.
سارا: چه چیزهایی از بازار خریدی؟
فرشته: یک کیف خریدم.
سارا: چه رنگی خریدی؟
فرشته: رنگِ مشکی.
سارا: کیفَت الان کجاست؟
فرشته: بفرمائید، این است. به نظرِ تو چطور است؟
سارا: چه کیفِ قشنگی است! مبارک باشد. چند خریدی؟
فرشته: ده هزار تومان خریدم.
سارا: واقعاً ارزان خریدی.
پاسخ پرسشها
[ویرایش]تمرین ۱ - سؤال ۱. (ماشینی) ۲. (غذایی) ۳. (ساعتی) ۴. (رنگی) ۵. (کسی) ۶. (چیزهایی)
تمرین ۲ - سؤال ۱. (یک کیفِ سیاه) ۲. (یک لباسِ قرمز) ۳. (یک کارتِ تلفن) ۴. (یک لباس و کفشِ سفید) ۵. (یک خانهٔ گران و بزرگ)
تمرین ۳ - سؤال ۱. (شاگردِ ساکتی) ۲. (شهرِ بزرگی) ۳. (هتلِ بدی) ۴. (فیلمِ جالبی) ۵. (آدمِ خوبی)
تمرین ۴ - سؤال ۱. (هیچ رستوانی - رستورانی) ۲. (هیچ هتلی - هتلی) ۳. (هیچ پولی - پولی) ۴. (هیچ کارتی - کارتی) ۵. (هیچ مدرسهای - مدرسهای)
تمرین ۵ - سؤال ۱. (قشنگ و بزرگی) ۲. (گرمی) ۳. (بدی) ۴. (ساکتی) ۵. (خوشمزهای)
تمرین ۶ - سؤال ۱. (را) ۲. (-) ۳. (را) ۴. (-) ۵. (-) ۶. (را) ۷. (را) ۸. (را) ۹. (-) ۱۰. (را) ۱۱. (را) ۱۲. (-)
کلمه هایِ تازه
[ویرایش]- آدرِس:ādam:
- آدَم:ādres:
- بازار :bāzār :
- بَد:bad :
- پول :pūl :
- تَمرین کَردَن(را):tamrīn kardan :
- چِه:che :
- چیز:chīz :
- خَریدَن(را - اَز) :kharīdan :
- خُوردَن(را):khordan :
- خیابان:khiyābān :
- دادَن(را - بِه):dādan :
- داشتَن(را):dāshtan :
- دیدَن(را):dīdān :
- را:rā:
- رَنگ :rang :
- زَن :zan :
- سِفید:sefīd :
- سیاه:siyāh :
- قِرمِز:qermez :
- کارت :kārt :
- کِی :kei :
- قَرض گِرِفتَن(را - اَز) :qarz gereftan :
- مُبارَک باشَد :mobārak bāshad :
- مَرد:mard :
- مِشکی:meshkī:
- مَغازِه:maghāze:
- مَفعول :mafūl :
- ناهار:nāhār :
- نِشانی:neshānī:
- هیچ :hīch :
- یِکی:yekī:
جستارهای وابسته
[ویرایش]منابع
[ویرایش]- ↑ انوری، حسن. دستور زبان فارسی ۲ ویرایش دوم. انتشارات فاطمی، ۱۳۸۵. 63. شابک 964-318-293-2.
- ↑ فرشیدورد، خسرو. دستور مفصّل امروز. انتشارات سخن، ۱۳۸۲. 186. شابک 964-372-039-x.
- ↑ انوری، حسن. دستور زبان فارسی ۲ ویرایش دوم. انتشارات فاطمی، ۱۳۸۵. 80. شابک 964-318-293-2.
- ↑ فرشیدورد، خسرو. دستور مفصّل امروز. انتشارات سخن، ۱۳۸۲. 190. شابک 964-372-039-x.