راهنمای آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان/درس یازده
درس ۱۰ | آموزِشِ زَبانِ فارسی | درس ۱۲ |
مُضارع اِخباری یا حال اِخباری
ریشه فعل مضارع با ریشه فعل ماضی تفاوت داشته و دارای قاعدهای یکسان نیست. باید ریشه هر فعل را جداگانه یاد گرفت.
مصدر فعل | ریشه ماضی | ریشه مضارع | |
دادَن | داد | دَه | |
گِرِفتَن | گِرفت | گیر | |
رَفتَن | رَفت | رَو | |
خوابیدَن | خوابید | خواب |
گرفتن ‹gereftan› (“to get”) ریشه مضارع فعل |
||
---|---|---|
مفرد | جمع | |
اوّل شخص | (من) میگیرم | (ما) میگیریم |
(‹man›) ‹migiram› | (‹mâ›) ‹migirim› | |
“(I) get” | “(we) get” | |
دوّم شخص | (تو) میگیری | (شما) میگیرید |
(‹to›) ‹migiri› | (‹šomâ›) ‹migirin› | |
“(you) get” | “(you) get” | |
سوّم شخص | (او) میگیرد | (آنها) میگیرند |
(‹u›) ‹migirad› | (‹ânhâ›) ‹migiran› | |
“(he/she/it) gets” | “(they) get” |
ضمیر شخصی فاعلی در زمان حال با زمان گذشته یکسان است فقط در مورد سوم شخص مفرد به ریشه فعل 「-ad) 」اضافه شده و استفاده میشود.
زمان حال ساده بُن مضارع + |
||
---|---|---|
مفرد | جمع | |
اوّل شخص | ... + م | ... + یم |
present stem + ‹am› | present stem + ‹im› | |
“I [do...]” | “we [do...]” | |
دوّم شخص | ... + ی | ... + ید |
present stem + ‹i› | present stem + ‹in› | |
“you [do...]” | “you [do...]” | |
سوّم شخص | ... + د | ... + ند |
present stem + ‹ad› | present stem + ‹an› | |
“he/she/it [does...]” | “they [do...]” |
در زمان حال به شکل مثبت قبل از ریشه فعل زمان حال، (می) قرار میگیرد.
- منفی زمان حال
برای منفی کردن فعل بجای (می) قبل از ریشه فعل از (نِمی) استفاده میشود
گِرِفتَن - گیر (gereftan:)
می گیَرم - میگیری - می گیَرد - میگیریم - میگیرید - می گیرَند
صورتِ منفی:نِمی گیَرم - نِمی گیری - نِمی گیَرد - نِمی گیریم - نِمی گیرید - نِمی گیرَند
- مورد استفاده زمان حال:
- برای بیان زمان حال
- برای بیان زمان آینده
- برای بیان فعلهایی که بطور مکرر تکرار میشوند یا جزو عادت هستند.
- برای بیان فعلی که در هم حال و هم گذشته و هم آینده انجام میشود.
- توجه:
- داشتَن dashtan:در زمان حال (می - نِمی) لازم ندارد.
داشتَن - دار مَن دارَم - مَن نَدارَم
توجه: استثناء هم وجود دارد، مثلاً:
- فعل نِگَه داشتَن (negah dāshtan:)
مَن اِمروز بَچّه را نِگَه می دارَم.
- فعل بودن būdan در زمان حال در مکالمه بصورت زیر صرف میشود.
هَستَم، هَستی، هَست (اَست)، هَستیم، هَستید، هَستَند
همچنین میتوان فعل بودن در زمان را بصورت زیر صرف کرد:
می باشَم، میباشی، می باشَد، میباشیم، میباشید، می باشَند، صورت اخیر در مکالمه روزمره استفاده نمیشود.
- در صورتی که ریشه فعل مضارع به (ا، و) ختم شود، قبل از افزودن ضمیر متصل فاعلی یک (ی) اضافه مابین ریشه فعل و ضمیر قرار میگیرد.
آمَدن/ آ | بَرگَشتَن/بَر+ گَرد | |
مَن می + آ + یم = میآیم | مَن بَر + می + گَرد + م = بَرمی گَردَم | |
تو می + آ + یی = میآیی | تو بَر + می + گَرد + ی = بَرمی گَردی | |
او می + آ + ید = میآید | او بَر + می + گَرد + د = بَرمی گَردَد | |
ما می + آ + ییم = میآییم | ما بَر + می + گَرد + یم = بَرمی گَردیم | |
شَما می + آ + یید = میآیید | شَما بَر + می + گَرد + ید = بَرمی گَردید | |
آنها می + آ + یند = میآیند | آنها بَر + می + گَرد + ند = بَرمی گَردَند |
- گُفتَن - گو :goftan می گویَم، میگویی، می گویَد، میگوییم، میگویید، میگویند
- (هیچ) بصورت پیشوند قبل از کلمه قرار گرفته و آن را نفی میکند. (هیچ) را بهتر است به کلمه نچسباند.
نمونهٔ جملِه
[ویرایش]۱. مَن همیشه با قطار به دانشگاه میروم.
۲. من هفتهٔ دیگر به کلاس نمیآیم.
۳. دخترم سه سال دارد.
۴. من قبلاً با ماشینم به اداره میآمدم ولی دیگر با ماشینم به اداره نمیآیم.
۵. چرا هیچی نمیخوری؟
تمرین ۱
[ویرایش]مثبت | منفی | |
مَن می + رَو + م = می رَوَم | مَن نِمی + رَو + م = نِمی رَوَم | |
تو می + رَو + ی = می رَوی | تو نِمی + رَو + ی = نِمی رَوی | |
او می + رَو + د = می رَوَد | او نِمی + رَو + د = نِمی رَوَد | |
ما می + رَو + یم = می رَویم | ما نِمی + رَو + یم = نِمی رَویم | |
شَما می + رَو + ید = می رَوید | شَما نِمی + رَو + ید = نِمی رَوید | |
آنها می + رَو + ند = می رَوَند | آنها نِمی + رَو + ند = نِمی رَوَند |
مثال:او فردا به ایران (———میرود—————).
۱. دخترم هر روز به کلاسِ انگلیسی (————————).
۲. ما گاهی با مادرم به پارک (————————).
۳. هفتهای دو بار دوستم به کلاسِ فارسی (————————).
۴. روزهایِ تعطیل من و خواهرم به سینما (————————).
۵. بعد از ناهار مینا به خانهٔ دوستش (————————).
۶. برادرم قبلاً همیشه تنها به کوه میرفت ولی به تازگی با دوستش (————————).
تمرین ۲
[ویرایش]مثال۱: من همیشه با زبانِ انگلیسی برایِ او ایمیل (مینویسم). نِوِشتَن - نِویس
مثال۲: من امروز ساعتِ یک کلاس (دارَم). داشتَن - دار
مثال۳: آقایِ سوزوکی تا روزِ چهارشنبه در ایران (هستند). (بودَن - باش)
۱. مهتاب و رؤیا تا ساعتِ شش به خانه (————————). بَرگَشتَن - بَر+ گَرد
۲. من همیشه از اینجا نان (————————). خریدن - خر
۳. ما معمولاً روزهایِ تعطیل مهتاب را در پارک (————————). دیدَن - بین
۴. دخترم معمولاً روزهایِ تعطیل بعد از ناهار (————————). خوابیدَن - خواب
۵. برادرم روزی یک بار به مادرم (————————). تِلِفُن کَردَن - تَلَفُن + کُن
۶. او ده سال (————————). داشتَن - دار
۷. آنها تا فردا آن پول را به تو (————————). دادَن - دَه
۸. ما روزِ چهارشنبه با شاگردانِ کلاس به سینما (————————). رفتن - رو
۹. من معمولاً در روز چند ساعت (————————). راه رفتن - راه + رو
تمرین ۳
[ویرایش]مثال:صبحِ چهارشنبه برنامهٔ تو چیست؟
-اوّل مادرم را به دکتر (میرسانم) بعد به دانشگاه (میروم). رِساندَن - رِسان رَفتَن - رَو
۱. امروز صبح چکار میکنی؟ اوّل به کلاس (————————) بعد با دوستم در رستوران غذا (————————). رَفتَن - رَو خُوردَن - خُور
۲. برنامهٔ خواهرت چیست؟ او روزِ یکشنبه به اصفهان (————————) روزِ جمعه (————————). رَفتَن - رَو بَرگَشتَن - بَرگَرد
۳. امروز صبح برنامهٔ شما چیست؟ ما اوّل شیرینی (————————) بعد به جشنِ تولّدِ مریم (————————). دُرُست کَردَن - دُرُست کُن رَفتَن - رَو
۴. امروز بعد از ناهار تو چکار میکنی؟ اوّل کمی (————————) بعد در خانه (————————). خوابیدَن - خواب کار+ کَردَن - کار+ کُن
۵. روزِ سه شنبه برنامهٔ آنها چیست؟ آنها اوّل به هتل (————————) بعد خانم و آقایِ سوزوکی را از هتل به فرودگاه (————————). رَفتَن - رَو رِساندَن - رِسان
تمرین ۴
[ویرایش]مثال:چرا تو به تازگی هیچ به من (تلفن نمیکنی)؟ تِلِفُن کَردَن تَلَفُن + کُن
۱. به تازگی مادرِ خانمم هیچبه خانهٔ ما (————————). آمَدَن - آ
۲. خواهرم به تازگی هیچدر خانه (————————). کار+ کَردَن- کار+ کُن
۳. خانمم هیچدر خانه غذا (————————). دُرُست کَردَن دُرُست -کُن
۴. من هیچخانوادهام را (————————). دیدن - بین
۵. دخترم به تازگی هیچصبحانه (————————). خُوردَن - خُور
تمرین ۵
[ویرایش]مثال: امروز به بازار رفتم ولی هیچی (نخریدم). خریدن - خرید
۱. امروز من ناهار هیچی (————————). خوردن - خورد
۲. من تویِ کیفم هیچی (————————). داشتن - داشت
۳. دیروز او به من هیچی (————————). دادن - داد
۴. هیچی زیرِ میز (————————). بودن
۵. دیروز او به من هیچی (————————). گُفتن -گُفت
تمرین ۶
[ویرایش]چه کلمهای برایِ تویِ پرانتز مناسب است؟
هیچکس - هیچ جا - هیچ چیز - هیچ وقت - هیچکدام
مثال: امروز من به بازار رفتم ولی (هیچ چیز) نخریدم.
۱. من چند بار به خانهٔ مینا تلفن کردم ولی (————————) در خانه نبود.
۲. ما امروز (————————) نرفتیم.
۳. آن شهر سه تا هتل داشت ولی (————————) خوب نبود.
۴. فریبا (————————) در خانه نیست. همیشه بیرون است.
۵. آن شاگرد (————————) بلد نیست.
تمرین ۷
[ویرایش]مصدر فعل | ریشه ماضی | ریشه مضارع | |
آمَدَن | آمَد | آ | |
بَرگَشتَن | بَرگَشت | بَرگَرد | |
رَفتَن | رَفت | رَو | |
خوابیدَن | خوابید | خواب | |
خُوردَن | خُورد | خُور | |
خَریدَن | خَرید | خَر | |
دادَن | داد | دَه، دِه | |
داشتَن | داشت | دار | |
دَویدَن | دَوید | دَو، دُو | |
دیدَن | دید | بین | |
داشتَن | داشت | دار | |
رِساندَن | رِساند | رِسان | |
زَدن | زَد | زَن | |
کَردَن | کَرد | کُن | |
گِرِفتن | گِرِفت | گیر | |
نِوِشتَن | نِوِشت | نِویس | |
گُفتَن | گُفت | گو |
کدام فعل برایِ تویِ پرانتز مناسب است؟
مثال:من هر روز در پارک یک ساعت (میدوم).
۱. ما همیشه بلیتمان را ازاین شرکت (————————).
۲. فردا با برادرم ساعتِ دو به خانهٔ شما (————————).
۳. الان من کارتم را به شما (————————).
۴. فریبا دوازده سال (————————).
۵. هفتهٔ گذشته ما با هواپیما به شیراز (————————).
۶. من چون خسته هستم امشب زودتر (————————).
۷. او امروز صبح ما را با ماشینش تا دانشگاه (————————).
۸. من معمولاً ساعتِ هشت شب به خانه (————————).
۹. فردا من خانمِ نوروزی را در دانشگاه (————————).
گفتگو
[ویرایش]مریم: چرا امروز به دانشگاه نرفتی؟
رؤیا: امروز هیچ وقت نداشتم. فردا هم چون خیلی کار دارم به دانشگاه نمیروم.
مریم: راست میگویی؟ چرا؟ فردا کار داری؟
رؤیا: فردا صبح خانم و آقایِ هَریس از انگلیس میآیند. اوّل به فرودگاه میروم بعد آنها را به هتل میرسانم بعد هم با آنها در رستورانِ هتل غذا میخوریم.
مریم: من هم فردا به دانشگاه نمیروم.
رؤیا: فردا برنامهٔ تو چیست؟
مریم: اوّل میروم و بلیتِ هواپیمایم را میگیرم بعد به خانهٔ خواهرم میروم. فردا جشنِ تولّدِ دخترِ خواهرم است.
رؤیا: تو کِی به شیراز میروی؟
مریم: هفتهٔ دیگر روزِ شنبه.
پاسخ پرسشها
[ویرایش]تمرین ۱ - سؤال ۱. (میرود) ۲. (میرویم) ۳. (میرود) ۴. (میرویم) ۵. (میرود) ۶. (میرود)
تمرین ۲ - سؤال ۱. (بر میگردند) ۲. (میخرم) ۳. (میبینیم) ۴. (میخوابم) ۵. (تلفن میکند) ۶. (دارد)۷. (میدهند) ۸. (رفتیم) ۹. (راه میروم)
تمرین ۳ - سؤال ۱. (میروم - میخوریم) ۲. (میرود - بر میگردد) ۳. (درست میکنیم - میرویم) ۴. (میخوابم - کار میکنم) ۵. (میروند - میرسانند)
تمرین ۴ - سؤال ۱. (نمیآیند) ۲. (کار نمیکند) ۳. (درست نمیکند) ۴. (نمیبینیم) ۵. (نمیخورد)
تمرین ۵ - سؤال ۱. (نخوردم) ۲. (ندارم) ۳. (نداد) ۴. (نبود) ۵. () ۶. (نگفت)
تمرین ۶ - سؤال ۱. (هیچکس) ۲. (هیچ جا) ۳. (هیچکدام) ۴. (هیچ وقت) ۵. (هیچ چیز)
تمرین ۷ - سؤال ۱. (میخریم) ۲. (میآییم) ۳. (میدهم) ۴. (دارد) ۵. (رفتیم) ۶. (میخوابم) ۷. (رساند) ۸. (برمی گردم) ۹. (میبینم)
کلمه هایِ تازه
[ویرایش]- اَوّل:avval :
- بار:bār :
- بَرنامِه :barnāme :
- بَعد:baʿd :
- بِلیت:belīt :
- بِه تازِگی:be tāzegī:
- تَوَلّد:tavallod :
- جَشن:jashn :
- چِکار:chekār :
- چَنگال:changāl :
- دُرُست کَردَن(را):dorost kardan :
- دَفعِه:dafʿe:
- دیگَر:dīgar :
- دیگَران:dīgarān :
- ترساندَن(اَز):tarsāndan :
- راست گُفتَن(بِه):rāst goftan :
- راست میگویی:rāst mīgūī :
- روزی:rūzī:
- شیرینی:shīrīnī:
- فَردا:fardā:
- فُرودگاه:forūdgāh :
- گُفتَن(را - بِه):gereftan :
- ماهی:māhī:
- نِوِشتَن(را) :neveshtan :
- هَم مَعنی :ham-maʿnī:
- هَمیشِه :hamīshe :
- هیچ جا :hīchjā:
- هیچ چیز:hīchchi :
- هیچ کُدام (را) :hīchkodam :
- هیچکَس(را):hīchkas :
- هیچوَقت:hīchvaqt :
- هیچی :hīchī: