ابزارهای یادآوری در پامتابها
بخش اول
[ویرایش]
بخش دوم
[ویرایش]عبدالرضا قلمکاری
شماره دانشجویی:88231569
صفحات:336 الی 344
مقایسه کنید با
ترجمه دوم - بخش دوم - فصل هیجده
احتمال توجه به یک سیگنال انتظار یک پاسخ مناسب را به دنبال داشت. به دلیل آنکه تحقیقات قبلی نشان داده بود که کارائی حافظه به تعداد راهنماییهایی که در طول روز اتفاق میافتد ارتباط دارد. ( Eysenk و Folkard، 1980؛ Folkard، 1979؛ Folkardو Monk، 1980؛ Harma، Illmarinen، Knauth، و Rutenfranz، J. et al,، 1988؛ Humphreys و Revelle، 1984؛ Revelle، Humphreys Simon و Gilliland، 1980). تحقیق ارائه شده، نشان داد که یک سیگنال هشدار صوتی در اوایل روز بیشترین تاثیر را داشت. فاصله میان سیگنال و زمان انجام کار به عنوان مثال، تاخیر پیشبینی، تاثیر چندانی روی بهنگام بودن پاسخ و بیاد آوردن ندارد. جدول1 متوسط نسبت پاسخهای کند و پاسخهای از دست رفته در زمانهای اتفاق افتاده در شبانه روز را نشان میدهد.
نتایج چهار آزمایش انجام شده یک دیدگاهی در خصوص اینکه چطور افراد بوسیله سیگنالهای هشدار که به قصد یادآوری قرارهای ملاقات قریب الوقوع روی کارائی ذهن آنها تاثیر میگذارد، فراهم میکند. پیشنهاد شده که دستگاههای کامپیوتری کار ذهن را به صورت خارجی انجام میدهند (Gorayska and Mey, 1996). در این صورت تصویر MPD اطلاعاتی را نشان میدهد که قبلاً توسط اشخاص نگهداشته شده است. تحقیقات نشان داده که موارد ذکر شده بالا در خصوص خارجیسازی ذهن از نظر موثر بودن، بستگی به دو عامل دارد: اول در چه زمانی از روز سیگنال خارجی ایجاد شده و دوم رابطه موقت بین سیگنال خارجی و اقداماتی که باید انجام میشده چه بوده است.
احتمال انجام اقدامات لازم در برابر شنیدن یک سیگنال
[ویرایش]به دلیل آنکه ارائه یک پاسخ مناسب به زمان بروز سیگنال در شبانه روز ارتباط دارد، نتایح بدست آمده نشان میدهد که قرارهای ملاقات مرتبط با مدارس که در تعطیلات پایان هفته قرار میگیرد بیشتر باعث مشکل میشوند تا قرار ملاقاتهایی که در طول هفته قرار دارند. این مورد در گزارشاتی که توسط موضوع مورد مطالعه اعلام شده تایید میگردد. اهمیت انجام اقدمات مورد نیاز برای رویدادهای روزانه نشان داده شده که روی کارائی تاثیر گذار میباشد(Mecham و Singer، 1977). در مواقعی که رویداد مورد نظر ناخوشایند است، بسیاری از افراد در صورتیکه آنرا به خودیخود بیاد آورند و یا به آنها یادآوری شود، رویداد را فراموش خواهند کرد(Anrzejewski و همکاران، 1991). تعجبی ندارد، که کارائی در مواردی که کاربر وسیله مورد نظر را جایی جا بگذارد(مثلاً آنرا در کت خود بگذارد، یا در میز تحریر خود رها کند) پایین میآید.
بحث عمومی
[ویرایش]مفاهیم اصلی تحقیق
[ویرایش]تحلیلهایی که در این تحقیق به آن اشاره شده بر اساس تئوری شناخت ارائه شده است. اگرچه فرآیند بیادآوری برای تحقیق سخت میباشد، بنظر میرسد بیادآوری یکی از فرآیندهای اصلی شناخت میباشد (Shank،1982). به دلیل آنکه، بیادآوری بخشی از زندگی روزانه است، نیازمندیهای شناخت برای برنامهریزی و اجرای مقاصد شایستگی بررسی دارد.
کارائی ابزار بیادآوری میتواند بسیار متنوع باشد، این تنوع بر اساس اینکه چطور این ابزار روی فرآیند مانیتور کردن ویژگیهای فعال و غیر فعال تاثیر داشته باشد، میتواند مختلف باشد. فرآیند این دو نوع مانیتور کردن، در موارد مختلفی ممکن است با هم فرق داشته باشد.
آنها احتمالاً مقادیر مختلفی از تلاشهای شناختی را نیاز دارند. همچنین مانیتور کردن فعال و غیر فعال ممکن است، درخواستهای مختلفی روی ظرفیت آگاهی و روی حافظه در حال کار داشته باشد. بعلاوه، مفهومسازی اتوماتیک و فرآیند پرتلاش میتواند در درک کردن بیادآوری مفید باشد.
از آنجائیکه بیادآوری یکی از بخشهای مهم رفتارهای هوشمندانه میباشد، بیادآوری به احتمال زیاد بوسیله برنامه ریزی metacognitive تاثیر میپذیرد(Sternberg،1986). یک تحلیل دقیقتر از مراحلی که در زمانبندی و بیادآوری درگیر هستند میتواند در سازماندهی و تطبیق زمانبندی افراد گرفتار این دور و زمان مفید باشد. همچنین تاثیرات چند بعدی روی حافظه میتواند نقش مهمی در بیادآوری اقداماتی که باید انجام شود، بازی کند (Herrmann، 1996). اگرچه ابزار بیادآوری یک قابلیت مهم برای کارابران میباشد، بطور یقین عاملهای دیگری روی استفاده بهینه از این وسایل وجود دارد.
ویژگیهای شخصی کاربران موفق
[ویرایش]بدون توجه به طبیعت ابزار بیادآوری، یک پروفایل از تحقیقات گزارش و تحقیقات پیشین شده بدست آمده است (Herrman و همکاران، 1996، در جراید کثیر الانتشار) که نشان میدهد کاربران مستعد بایستی ویژگیهای خاصی برای استفاده موفقیتآمیز از این ابزار داشته باشند. سرانجام، کاربران موفق: (1) باید توانایی پذیرش این حقیقت که این بخش از کار ذهنشان به صورت خارجی انجام میشود و به وسیله یک ابزار به آنها کمک میشود، را داشته باشند (Gorayska و May، 1996). (2) بایستی در خصوص استفاده از این ابزار احساس راحتی نمایند. اگرچه هرکسی میتواند از این ابزار استفاده مناسبی نماید، این ابزار برای سلیقهها و شیوههای زندگی خاصی طراحی شدهاند. بدیهیاست، کاربران بالقوه بایستی از یادگیری نحوه استفاده از دستگاه لذت ببرند؛ اگر کاربر ضد تکنولوژی باشد، او نمیتواند کاربر مناسبی باشد. همچنین این ابزار برای کاربرانی که تنها چند برنامه کاری در طی روز دارند مناسب نمیباشد. وقتی تعداد برنامه های کاری در روز زیاد نباشد، اکثر افراد تمایل دارند آنها را بخاطر بیاورند، حداقل این حالت بهتر از مواقعی است که تعداد قرارهای ملاقات زیاد میباشد(Andrzejewski و همکاران، 1991). بنابراین، یک ابزار یادآوری کننده بیشترین کاربرد را زمانی دارد که تعداد قرارهای ملاقات یا اقداماتی که باید انجام شود زیاد باشد که بیادآوری این رویدادها مشکل باشد. نمونههایی که روی آنها آزمایش شده، گزارش کردند تنظیم قرار ملاقاتهای تکرار شونده به دلیل آنکه زمانها را بخاطر داشتند سر وقت حضور پیدا میکردند و مواردی را که حضور پیدا نمیکردند به این دلیل بوده که بعضی اوقات آنها را فراموش میکردند. برای اینکه این نیت به حافظه شخص دیکته شود، کاربران بالقوه بایستی این دیدگاه را در درون خود پرورش دهند تا به صورت یکی از عادات ویژه شخص در بیاید(Rosenberg،1990). بطور مشخص، کاربر باید یادبگیرد که چه اقداماتی حساس است که باید برای آن سیگنال تولید شود. کاربر بالقوه همچنین باید یاد بگیرد که تعداد قرارهایی که در روز به او یادآوری میشود به حدی باشد که منجر به عادت کردن به سیگنالها و بی توجهی او به آنها نشود. بعلاوه، کاربر بایستی یادبگیرد که جملهایی که به او برای قرار یادآوری اعلام میشود با توجه به محدودیت صفحه نمایش طوری بنویسد که قابل فهم باشد. در مقابل افرادی که روی کاغذ و بصورت دستی برنامه ریزی میکنند نیاز نیست هیچ کدام از این موارد را در نظر بگیرند، البته سیگنالی هم به آنها برای برنامهها داده نمیشود. تمایزهای شخصیتی مردم را طبق تفاوتهایی که در رویکردهایی که نسبت به حافظه خود دارند، دستهبندی میکند. برای مثال، افرادی که بسیار منظم هستند از افرادی که نامنظم هستند اقداماتی که بایستی به موقع انجام بدهند را بهتر بیاد میآورند (Searleman و Gaydusek، 1996). بعلاوه، شیوه زندگی در استفاده از ابزار بیادآوری موثر است (Reason، 1988). به عنوان نمونه، کسانی که میخواهند هر چه سریعتر یک برنامهریزی روزانه داتشه باشند، اغلب اقدامات مورد نیاز را فراموش میکنند، به دلیل آنکه به موقع یا با دقت آنرا ملاحظه نمیکنند. نقصهای حافظه همچنین میتواند به دلیل عادت داشتن مردم به سیگنال و یا بی توجهی متناوب آنها به سیگنالها باشد. بلاخره، افزایش سن بعضی اوقات باعث کاهش بیادآوریها میشود (Duke و Smither، 1984؛ Mantyla، 1994؛ McDaniel و Einstein، 1992؛ Petro وهمکاران، 1991). یادگیری و وفق دادن عمیق برای استفاده موفقیت آمیز از یک زمانبند لازم میباشد. اگر یک کاربر بالقوه به درستی پیچیدگیهای ابزارهای بیادآوری را درک نکند، او احتمالاً دچار دلسردی میشود و قبل از زمان لازم برای یادگیری آنرا رها خواهد کرد. همانند ویدئو و بسیاری از دستگاههای الکترونیکی، ابزارهای بیادآوری کتاب راهنمای استفاده پیچیدهایی دارند که نیاز است به دقت مطالعه شود تا در کاربری آن به درجه استادی برسیم.
پروفایل ابزارهای بیادآوری موفق
در گزارشات تحقیقاتی ارائه شده و منابع دیگر اشاره شده که ابزارهای بیادآوری بایستی ویژگیهای خاصی برای جذب و نگهداری کاربر داشته باشند. ابتدا، ابزارهای موثر به کاربر امکان ورود اطلاعات با سرعت بالا را میدهند. دوم، ابزارهای موثر امکان بازنگری سریع و آسان به صورت دورهایی را میدهند. برای اکثر افراد بازبینی قرارهای ملاقات به صورت یکی یکی مناسب نیست؛ اکثر افراد ترجیح میدهند که یک یک View به صورت روزانه و همچنین به صورت هفتگی از تمامی قرارهای ملاقات خود داشته باشند. به عنوان نمونه این امکان در ویزارد Sharp، Newton و BOSS فراهم شده است (Hermann و همکاران،1996). سوم، بایستی ابزارهای بیادآوری موفق سیگنالهایی را بکار میگیرند که توجه اشخاص را به خود جمع میکند، اما خیلی سریع، مشخص و از لحاط اجتماعی سیگنال حساسی میباشد.
چهارم، بایستی ابزارهایی که سخنگو هستند بیشترین تاثیر و هدایت را فراهم مینمایند؛ اگرچه، اینگونه ابزارها این ویژگی را دارند که تمامی کسانی که در حوزه شنوایی دستگاه قرار دارند را از قرارملاقات آگاه میسازد و شخص ممکن است ترجیح بدهد که این موارد را بخواهد بصورت خصوصی برای خود حفظ نماید. بنظر میرسد سیگنالها خاصیتهای ذاتی داشته باشند که باعث شود آنها کم و بیش در جلب توجه تاثیر داشته باشد. به عنوان مثال، بنظر میرسد یک لرزش، بیشتر از یک صدای بیپ توجه افراد را جلب نماید. بعلاوه، سیگنالها از نظر میزان تاثیر به دلیل ویژگیهایی که دارند میتوانند مختلف باشند. مانند، میزان دلنشینی صدای سخنگو، برجستگی ادراکی و ارتباط شخصی.
پنجم، ابزارهای بیادآوری همچنین بر اساس تفاوتهایی که در ساختار زمانی این ابزارها وجود دارد از نظر موثر بودن مختلف میباشند. بدین صورت که ابزارهای مختلف، زمان را به صورتهای مختلف نمایش میدهند. نمایش خطی زمان وقوع تمامی قرارهای ملاقات یا کارهای روزمرهایی که در یک زمان خاص باید انجام شود. نمایش سلسله مراتبی زمان قرارهای ملاقات را در روزها قرار میدهد که با دستهبندی روزها هفته تشکیل میشود؛ با دستهبندی هفتهها ماهها تشکیل میشود. عموماً، یک سازماندهی سلسله مراتبی برای اکثر مردم بهتر میباشد، اما کاربران بایستی برای اینکه بهترین استفاده را از دستگاه ببرند، باید با نحوه سازماندهی ابزار بیادآوری احساس راحتی نمایند.
ششم، ابزار بیادآوری برای اینکه به صورت موفقیت آمیز مورد استفاده قرار گیرد نبایستی نیاز به آموزش زیادی داشته باشد. نحوه عملیات دستگاه بایستی به گونهایی باشد که به صورت حسی قابل درک باشد و زیاد نیاز به بررسی و تفسیر راهنمای استفاده نداشته باشد.
ابزارهای بیادآوریی که اکنون در بازار موجود میباشد بسیار پیشرفتهتر از ساعتهای دیجیتالی و نمونههای اولیه آنها میباشد. ابزارهای بیادآوری آینده با بهرهگیری از امکانات طراحی بگونهایی ساخته میشوند که مشکلات کنونی مطرح شده و مشکلاتی که در مکانهای دیگر مطرح شدند را مرتفع نمایند (Petroski، 1994).
آموزش
درحال حاضر هیچکسی یک راه موثر برای آموزش سالم، بزرگسالان عادی که به صورت خودبخود به آنها یادآوری نماید ارائه ننموده است (Herrmann، 1996). اگرچه، شواهدی وجود دارد که مردم خودبخود یاد میگیرند که از کمکهای خارجی برای آسان کردن بیادآوری کارهای روزمره، تعهدات و قرارهای ملاقات خود استفاده نمایند (Baddelely، 1984؛ Herrmann و Petro، 1990؛ Hunter، 1957؛ Petro، Herrmann، Moore ، Burrows، 1991؛ Intons-Peterson و Fournier، 1986؛Intons-Peterson، 1993). علاوهبراین، شواهد روشنی وجود دارد که نشان میدهد افراد با اختلالات عصبی میتوانند آموزش ببینند تا از کمکهای خارجی شامل ابزار بیادآوری استفاده نمایند (Baddelely، 1984؛ Bourgeois,، 1993، 1990؛ Camp، Foss، Stevens و O'Hanlon 1996؛ Cockburn,، 1996؛ Fowler، Hart و Sheehan، 1972؛ Jones و Adam,، 1979؛ Kurlychek، 1983؛ Naugle، Prevy و Naugle و Delaney، 1988؛ Sandler و Harris، 1991؛ Skilbeck، 1984). در این نوع کاربرد، ابزارهای بیادآوری یک "عضو مصنوعی" ذهنی نامیده میشود (Searleman و Herrmann، 1995). برای بازنگری کاربرد آموزشی کمکهای خارجی بوسیله افرادی که از ناحیه سر آسیب دیدهاند به Wilson (1987) و Parente و Herrmann (1996) مراجعه شود.
نتیجهگیری
ایجاد قرارهای ملاقات و انجام کارهای روزانه یکی از بخشهای مهم زندگی خصوصی و حرفهایی ماست. شکست در برنامهریزی و بیادآوری مقاصد میتواند باعث تاخیر یا حتی مانع از انجام یکسری از اعمال ما شود. همچنین، شکست در بیادآوری مقاصد باعث میشود دیگران بخود اجازه بدهند تا نظرهای منفی خود را در مورد شخصی که مطلبی، یا قرار ملاقاتی و یا یکی از کارهای روزمره خود را فراموش کرده بدهند و این باعث شود تا شخص یا شغل خود را از دست بدهد یا یک رابطه عاطفی در زندگی خصوصی او، از بین برود (Searleman و Herrmann، 1994). با اینحال، تحقیقات در حوزه وظایف مهم روزانه اخیراً انجام شده است (Brandimonte، Einstein و McDaniel، 1996)، و تحقیق روی ابزارهای بیادآوری خارجی فقط اخیراً انجام شده است. فصل ارائه شده تحقیقات قابل دسترس روی موثر بودن این ابزار را بازنگری کرده است. این مطلب روشن است که ابزار مطرح شده میتوانند به افراد کارهایی را که باید در زمانهای خاص انجام دهند را طبق زمان مورد نظر یادآوری مینماید. اگرچه، تحقیقات جاری نشان داده که ابزار بیادآوری میتوانند در بیادآوری مقاصد افراد تاثیر زیادی داشته باشند، اما این تحقیقات همچنین نشان داد که این ابزار نمیتوانند گارانتی نمایند که با کمک آنها هیچ قرار ملاقات یا کار روزمرهایی از قلم نمیافتد. به عنوان مثال، حتی بعد از آنکه این ابزار سیگنالی را تولید کردند، بعضی وقتها اقدام مورد نظر فراموش میشود. استفاده حرفهایی از این دستگاهها نیاز به دانش شخصی در مورد اینکه چقدر به سیگناهای فراهم شده توجه شود، دارد (Andrzejewski و همکاران، 1991؛ Hayes-Roth و Walker، 1979). بنابراین، یک ابزاربیادآوری در صورتیکه به صورت بهینه مورد استفاده قرار گیرد، میتواند باعث کاهش مواردی که فراموش میشوند، گردد. اما استراتژیهای ذهنی هنوز برای کمک به افراد برای استفاده از ابزار بیادآوری لازم است. بدون شک، ابزار بیادآوری در میان ابزاری که "ما را با هوشتر میکند" طبقه بندی میشود (Norman، 1993) اما این ابزار فقط زمانی میتوانند این قابلیت را داشته باشند که ما نیز از طریق مطالعه بتوانیم هوشمندانه آنها را استفاده نماییم.
منابع
[ویرایش]Andrzejewski, S. J., C. M. Moore, M. Corvette, and D. Herrmann, 1991. Prospective memory skills. Bulletin of the Psychonomic Society, 29, pp. 304- 306.
Brewer, W., 1994. The validity of autobiographical recall. In: N. Schwarz and S. Sudman, eds.,. Autobiographical Memory and the Validity of Retrospective Reports. New York: Springer Verlag.
Baddeley, A. D., 1984. Memory theory and memory therapy. In: B. A. Wilson and N. Moffat, eds, Clinical Management of Memory Problems, Rockville, Maryland: Aspen Systems.
Bourgeois, M., 1990. Enhancing conversation skills in patients with Alzheimer's disease using a prosthetic memory aid. Journal of Applied Behaviour Analysis, 23, pp. 29-42.
Bourgeois, M., 1993. Effects of memory aids on the dyadic conversations of individuals with dementia. Journal of Applied Behaviour Analysis, 26, pp. 77-87.
Brandimonte, M., G. Einstein, and M. McDaniel, eds, 1996. Prospective memory: Theory and applications. Hillsdale, N. J.: Erlbaum.
Brewer, W., 1994. The validity of autobiographical recall. In: N. Schwarz and S. Sudman, eds, Autobiographical Memory and the Validity of Retrospective Reports. New York: Springer Verlag.
Camp, C. J., J. W. Foss, A. B. Stevens, and A. M. O'Hanlon, 1996. Improving prospective memory task performance in persons with Alzheimer's disease. In: M. Brandimonte, G. Einstein, and McDaniel, eds, Prospective memory: Theory and applications. Hillsdale, N. J.: Erlbaum.
Ceci, S. J. and U. Bronfenbrenner, 1985. "Don't forget to take the cupcakes out of the oven": Prospective memory, strategic time-monitoring, and context. Child Development, 56, pp. 152-164.
Ceci, S. J., J. G. Baker, and U. Bronfenbrenner, 1988. Prospective remembering, temporal calibration, and context. In: M. Gruneberg, P. Morris, and R. Sykes, eds, Practical Aspects of Memory, Current Research and Issues, Vol. 2. Chichester: Wiley.
Cockburn, J., 1996. Assessment and treatment of prospective memory deficits. In: M. Brandimonte, G. Einstein, and McDaniel, eds., Prospective memory: Theory and applications. Hillsdale, N. J.: Erlbaum.
Dyck, J. L., and J. A. Smither, 1984. Age differences in computer anxiety: The role of computer experience, gender, and education. Journal of Educational Computing Research, 10, pp. 239-248.
Doerner, D., 1987. Memory systems and the regulation of behaviour. In" E. van der Meer and J. Hoffmann, eds, Knowledge Aided Information Processing, Amsterdam: North Holland.
Ellis, J., 1996. Prospective memory or the realisation of delayed intentions. In; M. Brandimonte, G. Einstein, and McDaniel, eds, Prospective memory." Theory and applications. Hillsdale, N. J.: Erlbaum.
Ellis, J. A., 1988. Memory for future intentions: Investigating pulses and steps. In; M. M. Gruneberg, P. E. Morris, and R. N. Sykes, eds., Practical Aspects of Memory: Current research and issues. Chichester, England: Wiley, pp. 371- 376.
Eysenck, M. W. and S. Folkard, 1980. Personality, time of day, and caffeine: Some theoretical and conceptual problems in Revelle et al. Journal of Experimental Psychology: General, 109, pp. 32-41.
Folkard, S. and T. H. Monk, 1980. Circadian rhythms in human memory. British Journal of Psychology, 71:295-307. Folkard, S., 1979. Time of day and level of processing. Memory and Cognition, 7, pp. 247-252.
Fowler, R., J. Hart, and M. Sheehan, 1972. A prosthetic memory: An application of the prosthetic environment concept. Rehabilitation Counselling Bulletin, 15, pp. 80-85.
Gorayska, B. and J. L. Mey, 1996. Of minds and men. In B. Gorayska and J. L. Mey, eds, Cognitive Technology: In search of a Humane Interface. Amsterdam: Elservier.
Harma, M. I., J. Illmarinen, P. Knauth, and J. Rutenfranz, et al., 1988. Physical training intervention in female shift workers: II. The effects of intervention on the circadian rhythms of alertness, short-term memory, and body temperature. Ergonomics, 31, pp. 51-63.
Harris, J. E., 1980a. Memory aids people use: Two interview studies, Memory and Cognition, 8, pp. 31-38.
Harris, J. E., 1980b. We have ways of helping you to remember. Journal of the British Association for Service to the Elderly, 17, pp. 21-27.
Harris, J. E., 1984a. Remembering to do things" A forgotten topic. In: J. E.Harris and P. E. Morris, eds, Everyday memory, actions, and A bsentmindedness. Academic Press: London.
Harris, J. E., 1984b. Methods of improving memory. In: B. A. Wilson and N. Moffatt, eds., Clinical Management of Memory Problem, Croon Helm: Beckenham.
Harris, J. E. and Wilkins, A. J., 1982. Remembering to do things" A theoretical framework and an illustrative experiment. Human Learning, 1, pp. 123-136.
Hayes-Roth, B. and Walker, C., 1979. Configural effects in human memory: The superiority of memory over external information sources as a basis for inference verification. Cognitive Science, 2, pp. 119-140.
Herrmann, D., 1996. Improving Prospective Memory. In: M. Brandimonte, G. Einstein, and McDaniel, eds., Prospective memory: Theory and applications. Hillsdale, N. J.: Erlbaum.
Herrmann, D., 1994. The validity of retrospective reports as a function of the directness of retrieval processes. In N. Schwarz and S. Sudman, eds., Autobiographical Memory and the Validity of Retrospective Reports. New York: Springer Verlag.
Herrmann, D., 1996. Improving Prospective Memory. In" M. Brandimonte, G. Einstein, and McDaniel, eds., Prospective memory: Theory and applications. Hillsdale, N. J.: Erlbaum.
Herrmann, D. J. and Petro, S., 1990. Commercial memory aids. Applied Cognitive Psychology, 4, pp. 439-450. Herrmann, D., Sheets, Wells, J., and Yoder, C. (in press). Palmtop Computerised Reminding Devices: The Effectiveness of the Temporal Properties of Warning Signals. AI and Society.
Hemnann, D., Yoder, C., Wells, J., and Raybeck, D., 1996. Portable electronic scheduling and reminding devices. Cognitive Technology, 1, pp. 36-44.
Humphreys, M. S., and Revelle, W., 1984. Personality, motivation, and performance: A theory of the relationship between individual differences and information processing. Psychological Review, 91, pp. 153-184.
Hunter, I. M. L., 1957. Memory. Penguin: Harmondsworth. Intons-Peterson, M. J. and Foumier, J., 1986. External and internal memory aids: When and how often do we use them? Journal of Experimental Psychology: General, 115, pp. 267-280.
Intons-Peterson, M. J., 1993. External and internal memory aids: When and how often do we use them? In: C. Izawa, ed., Applied Cognitive Psychology, Hillsdale, N. J.: Erlbaum.
Jones, G. and Adam, J., 1979. Towards a prosthetic memory. Bulletin of the British Psychological Society, 32, pp. 165-167.
Kurlychek, R. T., 1983. Use of a digital alarm chronograph as a memory aid in early dementia. Clinical Gerontologist, 1, pp. 93-94.
Leirer, V. O., Morrow, D. G., Tanke, E., and Pariante, G. M., 1991. Elder's nonadherence: Its assessment and medication reminding by voice mail. Gerontology, 31, pp. 514-520.
Mantyla, T., 1994. Remembering to rememberg: Adult age differences in prospective memory. Journal of Gerontology, 49, pp. 276-282.
McDaniel, M. A. and Einstein, G. O., 1992. Ageing and prospective memory: Basic findings and applications. In: T. E. Scruggs and M. A. Mastropieri, eds., Advances in Learning and Behavioural Disabilities. Vol. 7, Greenwich, CT: JAI Press, pp. 87-105.
Meacham, J. A. and Leiman, B., 1982. Remembering to perform future actions. In: U. Neisser, ed., Memory Observed: Remembering in Natural Contexts. San Francisco: Freeman, pp. 327-336.
Meacham, J. A. and Singer, J., 1977. Incentive effects in prospective remembering. Journal of Psychology, 97, pp. 191-197.
Naugle, R., Prevey, M., Naugle, C., and Delaney, R., 1988. New digital watch as a compensatory device for memory dysfunction. Cognitive Rehabilitation, 6, pp. 22-23.
Norman, D. A., 1993. Things that make us smart: Defending human attributes in the age of the machine. Reading, Massachusetts: Addison-Wesley Publishing Company.
Parente, R. and Herrmann, D., 1996. Retraining Cognition. Gaithersburg: Aspen. Park, D. C., and Kidder, D. P., 1996. Prospective memory and medication adherence. In: M. Brandimonte, G. Einstein, and McDaniel, eds., Prospective memory: Theory and applications. Hillsdale, N. J.: Erlbaum.
Petro, S., Herrmann, D., Burrows, D., and Moore, C., 1991. Usefulness of commercial memory aids as a function of age. International Journal of Ageing and Human Development, 33, pp. 295-309.
Petroski, H., 1994. The evolution of useful things. New York: Vintage Books. Reason, J. T., 1988. Stress and cognitive failure. In: S. Fisher and J. T. Reason, eds., Handbook of Life Stress, Cognition and Health. New York: Wiley.
Revelle, W., Humphreys, M. S., Simon, L. and Gilliland, K., 1980. The interactive effect of personality, time of day, and caffeine: A test of the arousal model. Journal of Experimental Psychology: General, 109, pp. 1-31.
Rosenberg, M., 1990. Control of environment and control of self. In J. Rodin, C. Schooler, and K. Schaie, eds., Self-directeclness: Causes and effects throughout the life course. Hillsdale, New Jersey: Erlbaum.
Sandler, A. B. and Harris, J. L., 1991. Use of extemal aids with a head injured patient. The American Journal of Occupational Therapy, 46, pp. 163-166. Schank, R. C., 1982. Dynamic memory. New York: Cambridge University Press.
Searleman, A. and Gaydusek, K. A., 1996. Relationship between prospective memory ability and selective personality variables. In: D. Herrmann, C. McEvoy, C. Herzog, P. Hertel, and M. Johnson, eds., Basic and Applied Memory. Vol. 2. Mawah: Erlbaum.
Searleman, A. , and Herrmann, D., 1994. Memory from a broader perspective. New York: McGraw Hill.
Shelly, G. B., Cashman, T. J., Waggoner, G. A., and Waggoner, W. C., 1997. Discovering Computers: A link to the Future. Cambridge, Mass.: Course Technology.
Skilbeck, C., 1984. Computer assistance in the management of memory and cognitive impairment. In: B. A. Wilson and N. Moffat, eds., Clinical Management of Memory Problems. Rockville, Maryland: Aspen Systems.
Sternberg, R. J., 1986. Intelligence applied: Understanding and increasing your intellectual skills. San Diego: Harcourt Brace Jovanovich. Tulving, E., 1983. Elements of Episodic Memory. Oxford: Oxford University Press.
Wagenaar, W. A., 1986. My memory: A study of autobiographical memory over six years. Cognitive Psychology, 18, pp. 225-252. Wilkins, A. J. and Baddeley, A. D., 1978. Remembering to recall in everyday life: An approach to absent-mindedness. In M. M. Gruneberg, P. E. Morris, and R. N. Sykes, eds., Practical Aspects of Memory. London: Academic Press. Wilson, B. A., 1987. Rehabilitation of Memory. New York: Guilford.