اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان/فصل پنجم:دریای اریترا- پارس - خلیج فارس- دریای عمان
دریای اریترا - پارس - عمان - دریای عرب
[ویرایش]در زمانهای قدیم اینگونه می پنداشتند که زمین مانند سینی گردی است و در سرتاسر این سینی گرد دریای طولانی به نام فراخگرد، ژرف دریا، فراخکرت یا زره(اقیانوس ) وجود دارد و از این دریای گرد و طولانی دو دریای بسیار بزرگ به نامهای دریای پارس و روم (دریای مدیترانه) جدا میشود. حتی در قرآن نیز از 2 دریا (بحرین) یاد شده است. در دوره ای جغرافی دانان، جهان را به 7 دریا تقسیم کرده اند که مهمترین آنها عبارتند از: بحر محیط (اقیانوس)، دریای پارس، دریای مدیترانه، دریای آفریقا (حبشه) ، دریای هند، دریای چین و دریای خزر. در قدیم اقیانوس هند و دریای عرب فعلی را از نظر تاریخی و جغرافیایی با نامهای دیگر یاد میکردند، مسلمانان این دریا را بحر فارس می نامیدند،اما غربی ها تا قرن هیجده آنرا کم و بیش دریای اریترا یا اریترائیان می نامیدند و این نام از دوران هردوت و آگاتارشید و پلینی و همچنین در «سفر نامه رهنامه دریای اریتره در قرن اول، که اقیانوس هند را دریای اریترا نامیدند باقی مانده بود.
- دریای اریترا
بر اساس کتاب " اطلس تاریخی ایران چاپ 1350 انتشارات دانشگاه تهران نوشته گروهی از اندیشمندان و با حمایت یونسکو چاپ شده دارای 23 نقشه تاریخی است در تمام این نقشه های تاریخی برای آبهای جنوب ایران و پاکستان فعلی دریای اریترا بکار رفته است.[۱] همچنین احمد اقتداری از دریای پارس تا دریای چین 1364 ، ایرج افشار سیستانی در کتاب جغرافیای تاریخی دریای پارس 1376 و حسین نوربخش در کتاب جزیره قشم و خلیج فارس 1369 کهن ترین نام پهنه دریایی بین عمان فعلی و هند که در اسناد به دست ما رسیده ، دریای ارترا یا ایرتراس یا دریای اریتره بوده است که به ایران منسوب بوده است. این نام چون از منابع مکتوب یونانی به ما رسیده واگویه های مختلفی از آن شده است. نئارک سردار اسکندر می نویسد :" می گویند در این جزیره (هرمز، قشم )مقبره یکی از سلاطین بزرگ بنام اریتار وجود دارد. او بدنبال حمله شیرهادر ساحل دریای پارس به گله مادیانش به این جزیره رسید و با آباد کردن آن بر تمام آبهای منطقه مسلط و حاکم شد.هردوت ، آگاتارشید ،نئارخوس, آریان (مورخ) ،ویلفرد هاروی شوف ، پرسی سایکس و آلفونس گابریل نیز حکایت ارترا شاهزاده ایرانی را کم و بیش بیان کرده اند. در پاراگراف 33-34-35 کتاب کهن رهنامه دریای اریتره دریای پارس بیان شده در حالیکه بخشی از دریای اریتره می باشد و دریای پارس بخشی از آن است جغرافی دانان یونانی و رومی تا قرن 18 بطور مستمر عبارت دریای اریترا را به کار بردند.[۲],[۱] این اصطلاح شامل همه ملحقات آن، دریای سرخ و دریای پارس (غیر ازخلیج فارس) و دریای عرب یا دریای عمان امروزی بود. اریترا به معنای سرخ و یا قلزم است، اما آگاتارشیدس به ما اطمینان می دهد که دریای اریترا به سرخی ربط ندارد، بلکه دریای ارترا از اریتراس که حاکمی ایرانی در جزیره اریتره یا هرمز( دکتر اقتداری اریترا، را میناب و اسماعیل رائئین و حسین نوربخش آنرا قشم می دانند) است و یک داستان ایرانی در مورد این پادشاه نزد یونانیان مشهور است و پلینی در تاریخ طبیعی 6.96-111. (درباره هند) نوشته است: XXVIII.(107) نامی که هموطنان ما به آن داده اند دریای سرخ است، در حالی که یونانی ها آن را Erythrum می نامند، که مربوط به پادشاه اریتراس یک نام ایرانی است. می دانیم که در اسناد سومری از ارته یا اریته نام برده شده و مربوط به Ṛta یا Erta، Hr̥tás، یکی از ایزدان بنام «حقیقت» است. ارته و اریترا در ادبیات کهن ایران ریشه دارد و شهر ارته شهر هرت و مردمان ارته هم گفته شده است باور بر این است که جیرفت کهن همان مرکز گم شده تمدن ارته است. کشور اریتره نام جدیدی است که سابقه آن به 1890 برمی گردد. مسلمانان در قرون وسطی معمولاً تمام آبهای ممالک اسلام را بحر فارس نامیدهاند یعنی از بصره تا سند و خلیج بنگال و تا حد چین و حد آفریقا . البته بعضی نیز بین این دریاها تمایز قایل شده اند. آبهای مرزی ایران امروزی و سواحل پاکستان و هند را بحر فارس و پایین تر را بحر هند نامیده اند. مسلمانان گاهی بحر مکران و بحر عمان و حتی بحر اریتره را هم بکار برده اند. که منظور پهنه آبی امروزی دریای عرب است،
- بحر مکران نیز وجه تسمیه کهنی دارد Macran یا Makaran به احتمال زیاد مربوط به ایزد "مکرا "می باشد که بشکل مکا هم نوشته شده است. جمع فارسی مکرا مکران می شود و این حیوان اسطوره ای دوران ریگ ودا همان گاندو در زبان فعلی بلوچی است ، در انگلیسی به این کروکودیل Mugger می گویند که تغییر یافته مکرا می باشد بعضی ریشه واژه مکران را در کلمه فارسی مهیخوران جستجو کرده اند. [۲]
در کتاب اسناد نام خلیج فارس، صفحات 60 تا 84 شرح دریای پارس را در 40 کتاب مسلمانان از قرن 10 تا 18 قسمت جنوبی توضیح داده است. از ایران، شبه قاره هند و شبه جزیره عربستان به صورت دریای فارس، گاهی دریای هند و بندرت مکران یا مکوران، و دریای عمان بیان شده است از آن جمله: ابن خردادبه، قدامة بن جعفر، یعقوبی، ابن فقیه همدانی، ابن رسته، سهراب، علی بن حسین مسعودی، اصطخری، بزرگ بن شهریار، مطهر بن طاهر مقدسی، ابوریحان بیرونی، ابن حوقل، مقدسی، ابن بلخی، شریف ادریسی، محمد بن نجیب بکران، زکریای قزوینی، ابوالفدا، شمسالدین انصاری دمشقی، شهابالدین نویری، ابن وردی، ابن بطوطه، مصطفی کاتب چلبی قسطنطنی، ابن خلدون، طبری، الماوردی،[۳] استخری، مسعودی، بیرونی، حمدالله مستوفی، یاقوت حموی، حمزه اصفهانی، ناصرخسرو قبادیانی، ابوریحان بیرونی، حافظ ابرو و … عبارت بحر فارس یا بحر عمان یا مکران بکار برده و هیچ یک از آنها اصطلاح دریای عرب را به کار نبرده اند. در کتاب (صوره ارض) شکل زمین صفحه 42 نوشته ابن حوقل نوشته شده است: «... پس از سرزمین اعراب باید دریای پارس را نام برد، زیرا دریای پارس بیشتر مرزهای اعراب را دربر می گیرد. شبه جزیره عرب به این دریا متصل است، دریای پارس به بسیاری از کشورهای اسلامی متصل است. این دریا از قلزم (دریای سرخ) شروع می شود و به ابله (خلیج بصره) ختم می شود، سپس از سیراف (بوشهر) می گذرد و به هرمز و مکران و سواحل مولتان که سواحل سند (پاکستان) است امتداد می یابد. و تا آنجا که مرزهای بلاد اسلامی به پایان می رسد سپس دریای پارس تا سواحل هند ادامه می یابد و سرانجام در شرق به دریای چین متصل می شود. حداقل 40 جغرافی دان مسلمان دریای پارس را توضیح دادند، آنها جهان را تنها 7 دریا می دانستند و دریای فراخ را دریای پارس و دریای روم می دانستند. آنها هیچ گاه نامی از دریای عرب نیاورده اند زیرا این نام اولین بار توسط نقشه کش ها یا کارتوگرافهای اروپایی قرن هفدهم استفاده شد، اما خود مسلمانان آنرا تا قرن بیست هم بکار نبرده اند و در قرون معاصر آنرا بحر عمان می گفتند تا اینکه سازمان آبنگاری بینالمللی آنرا در سال 1938 به عنوان نام رسمی تصویب نمود..[۳] .[۴][۵][۶]
دریای اِریتره نام باستانی پهنه دریایی است که امروزه دریای عرب نامیده می شود. دریای اریتره را هرودت در کتابهای خود بکار بردهاست و اطلاعاتی را که از آن بدست میدهد چندان دقیق نیست اما بعد از او جغرافیدانان غربی برای پهنه دریایی شمال اقیانوس هند بکار برده اند. در کتاب پریپلوس (سفرنامه) دریای آریترا یا رهنامه دریای اریترا Periplus of the Erythraean Sea مشخصات و شرح آن با جغرافیای منطقه قابل انطباق و سازگاری است. پژوهش درباره نام «دریای اریتره» نشان میدهد برخلاف آنچه در ظاهر بهنظر میآید، این واژه نهتنها یونانی نیست،بلکه نام شاهزاده ای ایرانی است بنا به نوشته کتاب اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان اریترا یا اریتراس نام یک شاهزاده پارسی است که در مورد او افسانه ای مشهور نزد یونانیان ثبت شده است. اسماعیل رائین به نقل از کتاب دریای اریترا صفحه 48 نوشته" شوف که بر اساس نوشته آگاتارشید مورخ رومی نوشته شده است بیان نموده که : اریترا، مردی بود معروف به مال و ثروت زاده پارس فرزند میوزائوس اسم دریای اریترا (شمال اقیانوس هند )منسوب به او ست. در این دریا جزیره ای است که آن زمان او در این جزیره زندگی می کرد علت زندگی او در این جزیره واقعه ناگهانی است که در اثر حمله شیرها به گله مادیان او اتفاق افتاد. اگر جزیره مورد نظر را قشم و یا هرمز بدانیم با توجه به قرمز بودن بخش وسیعی از سواحل این جزایر می تواند این سرخی نیز نامی باشد که به دریا داده شده است اما نظر آگاتارچید این است که نام اریترا از نام حاکم پارسی آن جزیره گرفته شده است. در کتاب پریپلوس که قدیمیترین رهنامه دریایی است و سفرهای دریایی یک یونانی از اسکندریه تا خلیج فارس را در ۶۶ پاره شرح داده است دریای اریترا و جزایر پارسی آن مانند زنوبیان را شرح داده و خلیج فارس را دریایی بداخل خشکی معرفی کرده که در دو سوی آن مردمانی پارسی زندگی می کنند. این سفرنامه به سالهای بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلادی مربوط میشود. در این کتاب،شمال اقیانوس هند، دریای اریترا نامیده شدهاست؛ بنابراین در بسیاری از منابع و نوشتههای غربیها در قرنهای ۱۴تا۱۸ نیز اقیانوس هند و دریای عرب کنونی ، دریای اریترا نامیده شدهاست. او در بخشی از سفرنامه خود گفتهاست (دریای پارس) خلیج فارس دریایی است کشیده بداخل خشکی که از اومانا (عمان) به سوی غرب کشیده شده و در انتهای آن آپلوگوس (اوبله) قرار دارد و حاکم آن به عدالت مشهور است. این شهر که سعادتمندترین شهر است تجار هندی و پارسی و رومی کالاهای خود را در آن مبادله میکنند. اوبله بعدها از میان رفت و بصره جای آن را گرفت. بعضیها اعتقاد دارند آبادان در واقع همان شهر تاریخی اوبله است. یقیناً اوبله ترجمه عربی از آپلوگوس است. آوپلوگوس یا اوپلو در سفرنامه پریپلوس شرح داده شده که در انتهای دریای پارس قرار دارد و مکان تقریبی آن شهر آبادان امروزی است. هرودوت از خلیج فارس نام نبرده ولی دریای سرخ را بنام خلیج عربی آوردهاست. هرودوت، مورخ یونانی، از دریایی به نام «اریتره» نام برده، همان نامی که بر اقیانوس هند و دریای عرب فعلی خلیج فارس و دریای عمان اطلاق میشده و از دو جزء مرکب «آری» (آریا) و «تره» به معنی آب و دریا تشکیل شدهاست».
- ایرانی بودن نام
پژوهش درباره نام «دریای اریتره» نشان میدهد که این واژه یونانی نیست و ریشه ایرانی دارد و یونانیان در زمان اسکندر و پس از وی، بهعمد، نام ایرانی دریاهای جنوب ایران را تحریف کردهاند. به گفته آگاتریس خیدس Agatharchides ، یک مرد پارسی در زمان مادها تحت نام اریوسترا در نزدیکی دریا و جزایر زندگی میکرد و محبوبیت یافت و به این دلیل که دریا را نام خود میخواند بسیار معروف شد. استرابو آرامگاه او را در جزیره اوگوریس میداند. محققان این جزیره را یکی از جزایر قشم یا هرمز مینامند. دریای اریتره با نام کشور اریتره که نام جدیدی است ارتباطی ندارد. دریای اریتره نام جغرافیایی است که جغرافیدانان یونان و رومی برای شمال قیانوس هند به کار می برده اند، بعضی گفته اند بدلیل وجود خاک سرخ در جزایر این دریا بوده است دیگران این نام را یک شاهزاده پارسی می دانند اریترا به معنی قرمز نیز هست، اما توسط آگاتارچیدس اطمینان داریم که این دریا منسوب نه سرخی دریای احمر بلکه منسوب به پادشاه اریتراس است که داستان شاهزاده پارسی آن معروف است آنچه در ذیل آمدهاست بنقل از آگاتارچیس ریشه اسم آورده شدهاست: "نام فارسی این دریا بر اساس یک روایت مشهور چنین است که مردی به اسم اریتراس پارسی، فرزند میوزایوس مشهور بود. دارایی و خانه او در کنار دریا(پارس) بود، اما در زمان امپراتوری مادها، هنگامی که اریتراس زندگی میکرد، در گرما او به پاسارگاد میرفت و سفر را با هزینه خودش انجام میداد؛ و علت قشلاق و ییلاق او در تغییر منطقه زندگی، به دنبال سود و گاهی برای لذت زندگی و آسایش بود.روزی شیرها به گله بزرگی از مادیان او حمله کردند و برخی نیز به قتل رسیدند؛ بقیه گله، وحشت زده از ترس شیرها به دریا گریختند. بادی شدید وزیدن گرفت و آنها در دریا سرگردان و هراسان شدندو شنا کردند و سرانجام به ساحل یک جزیره رسیدند چوپان جوان نیز با شجاعت با چسبیدن به شانهگاو به جزیره رسید. اریتراس در جستجوی گله مادیان خود بر آمد و پس از مدتی او با یک کشتی بادبانی با استفاده از جهت باد بسوی دریا رفت و سرانجام گله خود را در جزیره پیدا کرد و نگهبان یا چوپان را نیز سالم پیدا کرد. او سپس با خوشحال شدن از دیدن گله خود و زیبایی این جزیره،شیفته سکونت در جزیره شد او یک دژ در مکانی که به خوبی در جای مناسبی از ساحل انتخاب شده بود، قلعه ای بنا کرد و از سرزمین اصلی روبروی جزیره آنهایی که از زندگی خود در صحرا ناراضی بودند، مهاجرانی آورد و تمام جزایر غیر مسکونی دیگر را نیز با تعداد بیشماری جمعیت؛ آباد کرد و چون چنین آبادی هایی بنا کرد نام دریا را اریترا نامیدند و این اریتراس به معنی سرخی با نام دریای احمر یا خلیج سرخ و قلزم متفاوت است زیرا این دریا به یکی از برجستهترین مردها ربط دارد. در حالی که آنها که به رنگ آب اشاره دارند. باید گفت نامگذاری دریا ، به دلیل رنگ، نادرست است (زیرا دریا قرمز نیست)، اما روایت دیگری، یعنی نسبت دادن آن به مردی که در آنجا حکمرانی کردهاست، همانطور که داستان فارسی هم گواهی میدهد، واقعی تر است. " در اینجا ظاهراً هسته حقیقت وجود دارد، با این وجود به زمان بسیار زودتر از امپراتوری مادها و پایتخت آنها پاسارگاد اشاره دارد. این تئوری نظریه مهاجرت کوشیت - ایلامی را در سراسر عربستان، همانطور که توسط گلازر و هومل بیان شدهاست، پیشنهاد میکند: داستان قومی از ایلام، که در جزایر بحرین ساکن شده و سپس در امتداد عربستان جنوبی پراکنده شدهاست، و مظهر خود «قرمز» یا «قرمز» یا «گل آلود» در بسیاری از مکانها، از جمله دریایی که کشتیهای آنها را شستشو میدهد: «دریای سرخ»، یا به گفته آگاتارچیدس، «پادشاه سرخ» جهل به تاریخ خساراتی وارد می کند جبران ناپذیر . تقریبا تمام اطلسها و نقشه های قدیمی تا قرن هیجده که بررسی کردم در منابع غربی دریای منطقه پاکستان و هند و عمان بنام اریترا نام برده شده بعید می دانم تعداد ایرانیانی که می دانند اریترا نام ایرانی است چندان قابل توجه باشد همانطور که تا چند دهه قبل اندک کسانی می دانستند کاسپین نامی بیگانه نیست و ایرانی است . هردوت و آگاتارشید و پلینی و همچنین در «سفر نامه رهنامه دریای اریتره در قرن اول، اقیانوس هند فعلی را با نام دریای اریترا شرح داده اند و نام آنرا برگرفته از یک پادشاه ایرانی دانستند. این نام بعدها بیشتر بر دریای عرب امروزی اطلاق شد . اما ایرانی ها و ترکها و عربها معمولا در چند قرن اخی برای این پهنه اقیانوسی بیشتر دریای عمان بکار می بردند صرفنظر از دوران قدیمی تر که مسلمانان همه آبهای منطقه ایران و هند و پاکستان را دریای پارس می نامیدند امروز می خواهم بگویم اریترا و ارته و ارتا و آریتا مفاهیم بسیار عمیقی در جغرافیای ایران و هند دارند. ارته نام یکی از بخشهای مهم کهن ایران است که همان تمدن گم شده جیرفت است اما بغیر از جغرافیا و غیر از نام پادشاهان ارته یک فلسفه بسیار مهم است. هم در ادیان ایرانی مانند زرتشتی و هم هندی در اسناد سومری از ارته یا اریته نام برده شده و مربوط به Ṛta یا Erta، Hr̥tás، یکی از ایزدان بنام «حقیقت» است.
و مکران نیز مربوط به ایزد "مکرا "می باشد مکرا جمع فارسی آن مکران می شود و این حیوان اسطوره ای دوران ریگ ودا همان گاندو در زبان فعلی بلوچی است ، در انگلیسی به این کروکودیل Mugger می گویند که تغییر یافته مکرا می باشد بعضی ریشه واژه مکران را در کلمه فارسی مهیخوران جستجو کرده اند. واژگان ریگ ودا مانند کرما – اوما در پارسی شکل جمع گرفته اند بصورت مکران – کرمان – اومان یا عمان .
استفاده در متنهای تاریخی از نام اریترا . دریای اِریتره یا آریترا نام باستانی پهنه دریایی است که در قرن بیستم با اراده ناوگان بریتانیا ، دریای عرب نامیده شد. دریای اریتره را هرودت نیز در کتابهای خود بکار بردهاست بعد از او جغرافیدانان غربی برای پهنه دریایی شمال اقیانوس هند بکار برده اند. در کتاب پریپلوس (سفرنامه) دریای آریترا یا رهنامه دریای اریترا
Periplus of the Erythraean Sea و در کتاب دریای اریترا نوشته آگاتارشید مشخصات و شرح آن با جغرافیای فعلی منطقه قابل انطباق و سازگاری است. پژوهش درباره نام «دریای اریتره» نشان میدهد برخلاف آنچه در ظاهر بهنظر میآید، این واژه نهتنها یونانی نیست،بلکه تماما به ایران مربوط و نام شاهزاده ای ایرانی دوره ماد بنام اریتراس(ارته) بوده است که این نام خود ارتباط عمیقی با نام های ایزدان ایرانی عهد کهن دارد. بنا به نوشته کتاب اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان اریترا یا اریتراس نام یک شاهزاده ایرانی است که در مورد او افسانه ای مشهور نزد یونانیان ثبت شده است بطوریکه اسماعیل رائین به نقل از کتاب دریای اریترا صفحه 48 نوشته" کتاب"ویلفرد هاروی شوف (مترجم متون یونانی) که بر اساس نوشته آگاتارشید مورخ رومی نوشته شده است بیان نموده که : اریترا، مردی بود معروف به مال و ثروت زاده پارس(ایران) فرزند میوزائوس اسم دریای اریترا (شمال اقیانوس هند )منسوب به او ست. در این دریا جزیره ای است که آن زمان او در این جزیره زندگی می کرد علت زندگی او در این جزیره واقعه ناگهانی است که در اثر حمله شیرها به گله مادیان او اتفاق افتاد. اگر جزیره مورد نظر را قشم و یا هرمز بدانیم با توجه به قرمز بودن بخش وسیعی از سواحل این جزایر می تواند این سرخی نیز نامی باشد که به دریا داده شده است اما نظر آگاتارچید این است که نام اریترا از نام حاکم پارسی آن جزیره گرفته شده است و نه از رنگ سرخ دریا .
در کتاب پریپلوس که قدیمیترین رهنامه دریایی است و سفرهای دریایی یک یونانی از اسکندریه تا خلیج فارس را در ۶۶ پاره شرح داده است دریای اریترا و جزایر پارسی آن مانند زنوبیان را شرح داده و خلیج فارس را دریایی بداخل خشکی معرفی کرده که در دو سوی آن مردمانی پارسی زندگی می کنند. این سفرنامه به سالهای بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلادی مربوط میشود. در این کتاب،شمال اقیانوس هند، دریای اریترا نامیده شدهاست؛ بنابراین در منابع و اسناد و نوشتههای غربیها تا قرن ۱۸ نیز اقیانوس هند و دریای عرب کنونی ، دریای اریترا نامیده شدهاست. در بخشی از سفرنامه اریترا آمده است (دریای پارس) خلیج فارس دریایی است کشیده بداخل خشکی که از اومانا (عمان) به سوی غرب کشیده شده و در انتهای آن آپلوگوس (اوبله) قرار دارد و حاکم آن به عدالت مشهور است. این شهر که سعادتمندترین شهر است تجار هندی و پارسی و رومی کالاهای خود را در آن مبادله میکنند. اوبله بعدها از میان رفت و بصره جای آن را گرفت. بعضیها اعتقاد دارند آبادان در واقع همان شهر تاریخی اوبله است. یقیناً اوبله ترجمه عربی از آپلوگوس است. آوپلوگوس یا اوپلو در سفرنامه پریپلوس شرح داده شده که در انتهای دریای پارس قرار دارد و مکان تقریبی آن شهر آبادان امروزی است. هرودوت از خلیج فارس نام نبرده ولی دریای سرخ را بنام خلیج عربی آوردهاست. هرودوت، مورخ یونانی، از دریایی به نام «اریتره» نام برده، همان نامی که بر اقیانوس هند و دریای عرب فعلی خلیج فارس و دریای عمان اطلاق میشده و از دو جزء مرکب «آری» (آریا) و «تره» به معنی آب و دریا تشکیل شدهاستگفتنی است که در بعضی منابع به ایرانیان اریته یا ارته هم گفته شده است.
با توجه به منابع هندی و "ریگ ودا " ارته نام یکی از ایزدان و خداوندان جغرافیای ایران می تواند باشد از دوره ایلامی رد پای این نام را می توان در فلات ایران پیدا کرد شاید بتوان ریشه آن را در RTA در اریتا یا Hr̥tás جستجو کرد ارته یکی از مهمترین مفاهیم در ریگ ودا هست به معنی قانون نظم و سعادت و حقیقت که با "کارما و" درما(بهروزی و سعادت ) ارتباط دارد که همگی مراحل رسیدن به حقیقت و روشنایی و رستگاری است ارته - ارتا - اریته -آراتا بشکل های مختلف خوانده شده است و در متون سومری جایی است که از آن طلا و نقره و سنگ لاجورد بدست می آورند و همچنین پادشاه خمازی (هومازی ) در متون سومری که بیشتر به همان خوزی مربوط است در دوره ای بر سومر مسلط می شود و در دوره شکست می خورد و به اریته می رود و اریته خیلی با تمدن جیرفت امروزی و تا حدودی ایلام جنوبی همسو می باشد .
در اوستا این واژه را بصورت اشه یا اشا هم بکار برده اند همان خدای باران و دریا است . این نام ها از آثار مکتوب به ما رسیده و چون در الفبای خط های قدیم و دبیره های ایرانی همه صداها نوشته نمیشده است بعضی صداها گم شده است تصور کنید در خط کوفی که کامل شده دبیره پهلوی است بسیاری از صداها علامت ندارد و حتی نقطه وجود نداشته و عیبهای دیگر .... و موقع خواندن خوانش کاملی صورت نمی گیرد بنا بر این برای نام های کهن واگویه های بسیار مختلف و متنوعی در طول زمان منتشر شده و دقیقا مشخص نیست تلفظ زبانی نام ها نخست چه بوده است اما در منابع بعدی ارته یا ریتا از خدایان نام برده اند. وارونا یا هارونا هم نام یکی دیگر از خدایان باران است ، برای آب و باران و آتش و خورشید ایزدان بسیار زیادی وجود داشته و می تواند این نام را همه مرتبط به نام ایزدان دانست. بعدها پادشاهان و بزرگان نیز نام های ایزدان را برای خود بکار برده اند چه بسا اردشیر همان ارته شیر باشد از طرف دیگر در این منابع مگان هم بکار رفته که ریشه مکران است و Makara نام تمساح افسانه ای است که در ایران گاندو نام دارد مکرا یا مکران می تواند به این موجود اسطوره ای مقدس نزد اقوام ان زمان فلات ایران برگردد و امروزه نیز نزد هندوها مقدس است .
در اینجا هسته حقیقتی وجود دارد، با این وجود به زمان بسیار زودتر از امپراتوری مادها و پایتخت آنها پاسارگاد اشاره دارد. این تئوری نظریه مهاجرت کوشیت - ایلامی را در سراسر عربستان، همانطور که توسط گلازر و هومل بیان شدهاست، پیشنهاد میکند: داستان قومی از ایلام، که در جزایر بحرین ساکن شده و سپس در امتداد سواحل جنوب غرب خلیج فارس و عربستان فعلی پراکنده شدهاست، و این قوم رنگ سرخ(گردونه خورشید) را نماد خود می دانسته است . قوم ماد پارس ، ایلام و آرته یک جغرافیای مشترک دارند حتی ممکن است از نظر زبانی یک قوم باشند
«ملیسیها در جنگ علیه اریترینها به چاینها کمک کردند. (هرودوت، تواریخ، کتاب اول، بند ۱۸).
سه شهر یونیایی دیگر نیز احداث شد که دو شهر آن در شبه جزیره ی ساموس و یک شهر در منطقهای به نام اریتره بنا شد. (همان، کتاب اول، بند ۱۴۲)
اهالی اریتره ۸ کشتی به آب انداختند. (کتاب ششم، بند ۸)
وقتی اریتاریاها به بوتیا رسیدند دریافتند که بربرها در اسوپوس خیمه زدهاند. (کتاب نهم، بند ۱۹)
آنها همراه تیراندازان خود در اریتریا جلوتر از هلنیها به نگهبانی مشغول شدند. (کتاب نهم، بند ۲۲)
فنقیها میگویند ایشان از دریای اریتره و پس از یک سفر دریایی طویل، به سرزمین ما آمده و در مکانی که هنوز هم در آن ساکن اند، مستقر شدند. (کتاب اول، بند ۱)
رود فرات از ارمنستان سرچشمه میگیرد و به دریای اریتره میریزد. (کتاب اول، بند ۱۸۰)
کورش در مسیر خود به سمت بابل، به رود خانه جینوس رسید که در فصل بهار از کوههای ماتین آغاز شده، از داردانیا گذشته و به رود دیگری به نام تیگریس میریزد که این رود نیز پس از عبور از شهر اوپیس به دریای اریتره میریزد. (کتاب اول، بند ۱۸۹)
نکوس پادشاه مصر، نخستین کسی بود که برای ایجاد کانالی به دریای اریتره اقدام و بعدها داریوش، شاه ایران این کانال را که طول آن به اندازه چهار روز است، تکمیل کرد. این کانال قدری بالاتر از شهر بوباستیس نزدیک شهر پاتوماس عربیا است و به دریای اریتره منتهی میشود. (کتاب دوم، بند ۱۵۸)
در عربستان رودخانه بزرگی به نام کوریس است که به دریای اریتره میریزد. (کتاب سوم، بند ۹) گفته میشود کمبوجیه در خواب دید که برادر تنی او اسمردیس بر تخت پادشاهی ایران نشسته و سر به فلک کشیدهاست؛ بنابراین به شوش رفته برادرش اسمردیس را کشت. برخی میگویند او را در جای دیگری کشت و برخی معتقدند او را در دریای اریتره غرق کرد. (کتاب سوم، بند ۳۰) قاره دیگر، از ایران آغاز شده و به دریای اریتره ختم میشود که شامل ایران، آشور و عربستان است. (کتاب چهارم، بند ۳۹) دریای اریتره در شرق ایران و ماد و ساسپیر و کلچ است (کتاب چهارم، بند ۴۰) فنیقیه ایها دریای اریتره را ترک کرده به سوی دریای جنوب حرکت کردند. (کتاب چهارم، بند ۴۲) داریوش با ملیسیها که به عنوان اسیر به شوش برده شدند، بد رفتاری نکرد ولی آنها را در کنار دریای اریتره و در شهر امپی اسکان داد. (کتاب ششم، بند ۲۰) قبایل ساکن جزیره از دریای اریتره به آن جا آورده شدند. (کتاب هفتم، بند ۸۰) هرودوت آوردهاست که فنیقیها از دریای اریترا آمدهاند. اجداد فنیقیها به گفته خودشان، در کنار دریای اریتره زندگی میکردند». (کتاب هفتم، بند ۸۹) نقشه کشیده شده توسط جیمز رنل در سال ۱۷۹۹ کاربردهای امروزی در دوران کهن گاهی به آبهای خلیج فارس و بخش بزرگی از اقیانوس هند و دریای سرخ نام دریای اریترا بکار رفته است گاهی نیز محدود تر و فقط برای شمال اقیانوس هند بکار برده شده است امروزه اریتره فقط در مورد نام یک کشور مستقل در حاشیه دریای سرخ بکار می رود که نامی جدید است. نام دریای اریتره بندرت در بعضی مکاتبات برای دریای سرخ هم بکار میرود. در نقشههای قرون وسطی نام دریای اریتره برای نامی که اکنون دریای عرب نام دارد بکار رفتهاست. در نقشه سفرنامه پریپلوس و همچنین در نقشههای کهن دریای اریترا به تمام شمال اقیانوس هند شامل دریای عرب و خلیج عدن و دریای سرخ و دریای حبشه میشدهاست.
دریای مکران
[ویرایش]مَکْران یا مُکْران یا مِکْران (بلوچی: مَکُّران) نامیست که در طول تاریخ به منطقه بلوچستان که در امتداد ساحل بلوچستان به طول ۶۰۰ مایل (حدودا ۱۰۰۰ کیلومتر) از راس الکوه در غرب جاسک در ایران تا شرق لس بیله و نزدیکی بندر کراچی در پاکستان گستردهاست اطلاق میشدهاست "ایالت مَکُران" یا مکران Makoran یا زمین مکران نام جغرافیایی است که در تاریخ پس از اسلام بر ناحیه ای از کرمان تا سواحل دریای فارس تا رود سند گفته اند.حافظ ابرو در کتاب جغرافیا جلد 3 صفحه 12 می نویسد حد شرقی کرمان ، زمین مکران است.بیابانی که بین کرمان و بحر است این بیابان میان کرمان و سجستان (سیستان امروزی) و خراسان واقع شده و جنوبی کرمان بحر فارس است. [۵] در بعضی منابع اروپایی قرنهای ۱۶ تا ۱۸ از ایالت مکران نام برده شدهاست. در دورههای مختلف تاریخی این منطقه خودمختار و تحت اداره خوانین محلی بودهاست که عموما خود را رعایای دولت ایران مینامیدند. امپراتوری بریتانیا در قرن هیجده این منطقه را جزو هند و مستعمره بریتانیا نمود. امروزه در هند و در پاکستان شهرهایی بنام مکران وجود دارد. مکران در دورههای مختلف تاریخی بخشی از قلمرو ایران بودهاست. مکران در نوشتههای مسالک و ممالک و التقویم الاقالیم دوم و از کرمان تا رود مهران (ایندوس) نامیده شدهاست.[۳] (سفرنامه مارکوپلو نیز مکران را شرح دادهاست) در بعضی اسناد و نقشههای تاریخی اروپایی و بعضی نوشتههای عربی دریای عرب امروزی نیز بحر مکوران بیان شدهاست.[۴]
کوههای خشک و بایر کرانههای مکران از دید جغرافیای طبیعی دنباله کویر است، که تا آنجا گسترش یافته. گویا در در سدههای میانه این سرزمین از آنچه اکنون دیده میشود، حاصلخیزتر بوده ولی هیچگاه از دید دارایی دارای اهمیت نبودهاست. جغرافینویسان پیشین اسامی بسیاری از شهرهای مکران را در کتابهای خود ثبت نمودهاند ولی هیچکدام بهطور گسترده از آن شهرها یاد نکردهاند. مهمترین درآمد مکران از نیشکر و یک گونه شکر سفید موسوم به پانیذ بودهاست که از آنجا به سرزمینهای مجاور صادر میگردیده.[۵] مطابق نقشه میتوان گفت مکران تقریباً شامل تمام شهرستانهای بلوچستان ایران از جمله ایرانشهر ، سراوان، سرباز، فنوج، نیکشهر، کنارک و چابهار در ایران و بخش ایالت بلوچستان پاکستان میشدهاست در زمان ساسانیان آنرا کوسون میگفتند.
برخی مورخان مکران را با تمدن magan (مَگان یا مَکّان) یکسان میپندارند. مگان نام تمدنی کهن است که در حدود ۲۵۰۰ تا ۵۵۰ پیش از میلاد وجود داشتهاست. در متون یافت شده مربوط به سومریان از مگان به عنوان یکی از شرکای تجاری مهم سومریان یاد شدهاست که مس و دیوریت مورد نیاز بینالنهرین از آنجا تأمین میشدهاست.
واراهامیهیرا در دانشنامه مشهور خود بریهات-سامیتا از مردمان غرب شبه قاره هند تحت عنوان Makara نام بردهاست که به حیوان اسطوره ای مکارا یا گاندوی ایرانی مربوط است .
آریان گزنفون مورخ یونانی از اصطلاح Icthyophagy (یونانی باستان: Ἰχθυοφάγοι) برای ساکنان مناطق شمال بحر مکران کنونی استفاده کردهاست. Icthyophagy اصطلاحی عمومی به معنی «ماهی خواران» است که توسط جغرافی دانان یونانی عهد باستان برای جوامع ساکن در کنار دریاها اطلاق میشدهاست.
سرزمین مکران به لحاظ موقعیت مکانی با ساتراپی مکا یکی از ساتراپیهای ایران در دوران هخامنشیان تطابق دارد. از مکا در کتیبههای به جامانده از دوران هخامنشیان در بیستون و تخت جمشید به عنوان ساتراپی چهاردهم ایران در عهد داریوش یاد شدهاست.
ابوریحان بیرونی در کتاب خود تحقیق ماللهند بیان میکند که خط ساحلی شبه قاره هند از تیز، پایتخت مکران، آغاز میشود. در شاهنامه فردوسی دستکم 10 بار از مکران نام برده شده است. از جمله این شعر :بیامد چو نزدیک مکران رسید* ز لشکر جهاندیدهای برگزید* بر شاه مکران فرستاد و گفت* که با شهریاران خرد باد جفت* خورش ساز راه سپاه مرا * بخوبی بیارای گاه مرا
یاقوت حموی (۵۷۴–۶۲۶ ه.ق) جغرافیدان و تاریخنویس مشهور در کتاب معجم البلدان در باب حرف میم در مورد دلیل نامگذاری مکران به این نام چنین مینویسد: «همانگونه که ذکر شد، سیره نویسان میگویند که: مکران به نام مکران بن فارک بن سام بن نوح علیه السلام نامگذاری شدهاست زیرا او به این منطقه آمده و در آنجا سکنی گزیدهاست »
میتوان گفت قرنها سرزمین امروز بلوچستان، مکران نامیده میشدهاست. جهانگردان عرب نیز به نام مکران یا مکوران از این منطقه یاد کردهاند. مکران در دوران اسلامی رایج شده ولی بیشتر پژوهشگران این نام را مرتبط با نام های دوران قبل از فتح اسلام می دانند. ارتباط با واژه مکا ، مگان ، از ساتراپی های هخامنشیان می دانند. نویسندگان قرون سیزده تا پانزده میلادی غالباً، کلمه کیج (گچ) و مکران را استعمال میکردند و مارکوپولو نیز این منطقه را در سفرنامه خود کیس مکوران و عربها(تیز مکران) نامیدهاست بنظر می رسد تیز تغییر یافته گیچ باشد. در کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت، نام قدیمی مکران، گدروسیا ذکر شده است. (اسکندر قصد داشت به دریای شرقی برود اما سربازانش از همراهی او سرباز زدند و ناچار شد تا از مسیر گدروسیا، به بلوچستان وارد شود. منبع: تاریخ تمدن، ویل دورانت، مترجمان: حسین کامیاب، محمد امین علیزاده، لیلا زارع، نشر بهنود، چاپ پنجم، ص 157)
هماکنون بخش جنوبی بلوچستان در قسمت واقع در خاک پاکستان تحت عنوان «کیچ مکران» و قسمت واقع در خاک ایران صرفاً «مکران» شناخته میشود.در کتاب خلیج فارس منتشر شده توسط دولت بریتانیا و وزارت خارجه انگلیس، بخش ایرانی مکران را مکران پارس نامیده است. کتاب خلیج فارس که 1917 توسط دولت بریتانیا منتشر شده است مناطق و آبادی ها و شهرهای "مکران پارس" را از بندر عباس تا گوادور نام برده است. مکران فارس نامی است که در کتب عربی نیز بکار رفته است و بنظر می رسد انگلیسی ها واژه مکران پارس را از منابع عربی گرفته اند.
دریای عرب امروزی، قبلا در منابع اسلامی همواره از آن با نام های بحر فارس ، دریای عجم، بحر محیط عجم، دریای سند، دریای پارس، دریای هند و بحر اریتروم و بحر اخضر)، یاد شده است . این پهنهی آبی در شمال اقیانوس هند، میان کرانه های شبهجزیره عربی و سواحل هندوستان، پاکستان ، مکران و خلیج عمان واقع شده است. حداکثر پهنای آن را ۲٬۴۰۰ کیلومتر و حداکثر ژرفای آن را ۵٬۰۰۰ متر برآورد کردهاند. بزرگترین رودخانهای که به این دریا فرومیریزد رود سند است. ۳٬۸۶۲٬۰۰۰ کیلومتر مربع وسعت دارد و از نظر مساحت سومین دریای بزرگ دنیا است. نام دریای عرب بعد از ورود استعمارگران به منطقه و بویژه از قرن ۱۸ به بعد توسط انگلیس به جای بحر فارس ، اقیانوس( محیط) عجم و دریای مکران رایج شد. هیچ نقشه و مکتوب عربی و اسلامی تا قبل از قرن نوزدهم با عنوان دریای عرب وجود ندارد و بیشتر یک نام ساخته پرتغالی انگلیسی است.
در بسیاری از منابع و نوشتههای غربیها در قرنهای ۱۴ تا ۱۸ نیز اقیانوس هند و پهنه آبی شمالی آن ، دریای عجم یا دریای پارس یا دریای اریتره نامیده شدهاست. ملوانان و مسافران عرب پیشتر این دریا را با نامهای مختلفی از جمله دریای سبز (اخضر)، بحر محیط (اقیانوس) عجم، ، دریای هند، دریای مکران و دریای پارس مینامیدند و از جمله آنها ابن حوقل، موجودات شگفتانگیز (زکریای قزوینی) و جزایر مسحور (علی بن حسین مسعودی) (حافظ ابرو) است. عبدالله بن لطف بن عبدالرشید، تاریخدان جغرافیایی و جهانگردان ذکر شده در کتاب تاریخ اسلام و ایران، دریای سبز را تبیین میکند و میگوید که آن را نیز دریای هند مینامند و مربوط به دریای پارس است. همچنین در نقشههای رسمی دوره عثمانی، دریای ایرانیان (بحر العجم) نوشته شدهاست. در نقشه های متعدد اروپایی این نام ها وجود دارد
هیچیک از جغرافینویسان و سفرنامهنویسان، مسالک و ممالکنویسان و اقلیمشناسان، چه عرب و عجم تا قرن 19 به «دریای عرب» اشاره نکردهاند. بلکه همواره این منطقه یا پهنه آبی را با نامهای بحر اخضر، بحر مکران، بحر فارس، بحر محیطالعجم نام بردهاند. همه جغرافیدانان عرب مانند کتاب: خریدة العجائب وفریدة الغرائب، ابن الوردی یا کتاب معجم البلدان و کتابهای مسالک و ممالک دریاهای جهان را نام بردهاند، اما نامی از بحر عرب نیامده است. بسیاری از عربها نوشتهاند:«بحر فارس از بحر هند و بحر اخضر و تیز مکران میگذرد و تا عبادان ادامه دارد.» ممکن است که عبادان عربی شده آپلوگوس باشد. همچنین اوبله عربی شده از آپلوگوس است. اوپلوگوس یا اوپلو در سفرنامه پریپلوس شرح داده شده که در انتهای دریای پارس است و شهری است که سعادتمندترین شهر روی زمین است تجار با کشتی از هند و از روم (از کرانه فرات) به آنجا میآیند و دادوستد میکنند. این شهر در انتهای رود (شطالعرب یا اروندرود) است. این شهر پادشاهی عادل دارد در آنجا قانون و دمکراسی حاکم است. مردمان پارس در آنجا صنعت و تجارت دارند (۵۰ تا ۱۰۰ میلادی). دریای عرب را برای نخستین بار استعمارگران اروپایی در نقشههای خود رایج کردند. بعد ترکها و فارسها هم تقلید کردند و خود عربها دیرتر از همه این عبارت جغرافیایی را در نوشتههای خود وارد کردند یعنی عربها تا حدود یکصد سال پیش بحر عرب بکار نبردهاند البته برخی هم که به کار بردهاند منظورشان سواحل یمن است. بهطور مثال در کتاب جغرافیای حافظ ابرو: شهاب الدین عبدالله بن لطفالله بن عبدالرشید خوافی (مشهور به حافظ ابرو).
در بسیاری از منابع و نقشه ها و نوشتههای غربیها در قرنهای ۱۴ تا ۱۸ نیز اقیانوس هند و دریای عرب، دریای عجم یا دریای پارس یا دریای اریتره نامیده شدهاست. نقشهای اسلامی و عربی پیش از قرن ۱۸ که نشان دهنده نام دریای عرب باشد وجود ندارد. از جمله نام های مشهور می توان به :
- دریای اریترا، Erythraean Sea
- بحر فارس، دریای پارس، Mare Persia ,Persian Sea
- بحر عجم، محیط عجم، Ajam Sea
- بحر مکران، دریای مکران
- میره اندیکوم،دریای رومروم، Mare Rumrum
چنانکه یاقوت حموی میگوید بحرفارس یا خلیجفارس شاخهای از دریای بزرگ هند است. مرزهای این دریا از بندر تیز (چابهار) از بخشهای مکران در کرانه دریای فارس تا آبادان است و اینجا دهانه دجله است که بدان میریزد. به علاوه، در منابع جغرافیایی قدیم همواره از این دریا به نام بحر مکران نام بردهشدهاست. دریای مکران نامی بوده که حتی بر کتیبههای بیستون از زمان هخامنشیان نیز نقش بستهاست و در کتیبههای زمان ساسانیان نیز به همین نام است. بنابر گواهی منابع تاریخی، از قدیمترین روزگاران، این بخش از دریای بزرگ پارس همواره دریای مکران خوانده میشد، نام دریای مکران و دریای پارس تا اواخر قرن نوزدهم بر این بخش از دریا اطلاق میشد.
به همین دلیل عدهای از نویسندگان در هند و پاکستان آن را بحر مکران مینامند و در ایران عدهای آن را دریای پارس میگویند. همانطور که گفته شد در میان جغرافینویسان اسلامی نام دریای عرب برای نخستینبار در دو قرن اخیر ظاهر شدهاست. این نام را ابتدا استعمارگران اروپایی در نقشهها رایج نمودند. در منابع عربی و اسلامی کلاسیک اعم از سفر و رحلهنویسان و مسالک و ممالکنویسان و تاریخنویسان نامی از بحر عرب نیامده بلکه آنها کل این دریا را بحر فارس نامیدهاند. «تا سال ۱۹۵۸ هیج نوشته، سند و مکتوبی به زبان عربی وجود ندارد که عبارت خلیج عربی را برای خلیج فارس بکار برده باشد اما عکس موضوع صادق است یعنی در مکتوبات عربی بسیار زیادی دریای عرب امروزی با نام بحر فارس و بحر محیطالعجم یا بحر مکران یا کرمان نام برده شدهاست».. از جمله در آثار شخصیتهای برجسته زیر دریای عرب امروزی بهنامهای بحر فارس یا نامهایی غیر از دریای عرب بکار رفتهاست:
ابن خردادبه، قدامة بن جعفر، یعقوبی، ابن فقیه همدانی، ابن رسته، سهراب، علی بن حسین مسعودی، اصطخری، بزرگ بن شهریار، مطهر بن طاهر مقدسی، ابوریحان بیرونی، ابن حوقل، مقدسی، ابن بلخی، شریف ادریسی، محمد بن نجیب بکران، زکریای قزوینی، ابوالفدا، شمسالدین انصاری دمشقی، شهابالدین نویری، ابن وردی، ابن بطوطه، مصطفی کاتب چلبی قسطنطنی، ابن خلدون، طبری، الماوردی، استخری، مسعودی، بیرونی، حمدالله مستوفی، یاقوت حموی، حمزه اصفهانی، ناصرخسرو قبادیانی، ابوریحان بیرونی، حافظ ابرو و … حافظ ابرو، عبدالله بن لطف بن عبدالرشید مورخ و جغرافیدان مشهور عصر تیموری (متوفای ۸۳۳ ه.ق) صاحب آثاری در تاریخ اسلام و ایران، خاصه دوره تیمور و شاهرخ است. او در کتاب جغرافیای که به ویژه در فصول مربوط به ایران و ماوراءالنهر پر از اطلاعات مهم تاریخی است و از مهمترین آثار او بهشمار می رودکه خود او شاهد وقایع بودهاست. ذکر دریاها و خلیج هارا در چند فصل شرح دادهاست:
- فصل اول:
- گفتار دوم: «بحر الاخضر و هو بحرالهند». از نظر او بحر اخضر و بحر هند و بحر فارس یک دریا حساب میشوند. (او این دریا را شرح دادهاست همان محلی که امروزه دریای عرب نام دارد)
- بحر فارس و کرمان
- بحر قلزم (دریای سرخ)
- بحر بربر (مدیترانه)
- بحر اوقیانوس (اقیانوس اطلس یا بحر ظلمات)
یاقوت حموی در معجم البلدان: دریای محیط از طرف شرق به طرف غرب اول دریای چین است و بعد دریای هند که دو دریای بزرگ از آن منشعب میشود مانند دریای فارس که شرق آن تیز و مکران و غرب آن عمان است. کتاب تاریخ المستبصر، کتابی در جغرافیای جنوب و غرب عربستان، منسوب به ابن مجاور دمشقی (م. ۶۰۱–۶۹۰ ه.ق هنگام بیان مرزهای مناطق عربی، از بحر فارس یاد کرده و آن را مرز شرقی سرزمینهای عرب دانستهاست. ((ص۵۲–۵۳، ۳۳۱) این کتاب، از منابع جغرافیایی جنوب و غرب شبهجزیره عربستان در سده هفتم ه.ق است. همچنین در کتاب البدایة والنهایةـ أبو الفداء إسماعیل بن عمر بن کثیر القرشی الدمشقی (المتوفی: ۷۷۴هـ) – دریای اخضر یُقَالُ لَهَا الْبَحْرُ الْأَخْضَرُ فَشَرْقِیُّهُ بَحْرُ الصِّینِ وَغَرْبِیُّهُ بَحْرُ الْیَمَنِ وَشَمَالُهُ بَحْرُ الْهِنْدِ وَجَنُوبِیُّهُ غَیْرُ مَعْلُومٍ * الدمشقی در حالیکه در گفتار مفصل به بحر فارس پرداختهاست اما نامی از بحر عرب نیاورده است ولی در عوض گفتهاست بحر اخضر شرق آن بحر چین و شمال آن بحر هند است جنوب آن شناخته شده نیست. در کتاب: الزیج المؤلف: البتانی صفحه ۱۴ (موقع الوراق) چنین آمدهاست؛ و میبینید که او تمام مناطق خلیج فارس – دریاهای اطراف هند و چین و آفریقا را شرح داده ولی هیچ نامی از بحر عرب نیاورده و آنجا را بحر اخضر نامیدهاست؛ و خلیج آخر یخرج نحو أرض أیلة وهو بحر القلزم (دریای سرخ) طوله ألف وأربعمائة میل و عرض طریقه الذی یسمی البحر الأخضر مائتا میل وعرضه فی الأصل سبعمائة میل؛ و خلیج آخر یخرج نحو أرض فارس یسمی الخلیج الفارسی وهو بحر (من) البصرة طوله ألف وأربعمائة میل وعرضه فی الأصل خمسمائة میل و عرض طریقه مائة وخمسون میلاً. ویکون بین هذین الخلیجین أعنی خلیج أیلة و خلیج فارس أرض الحجاز والیمن ویکون ما بین هذین الخلیجین ألفاً وخمسمائة میل. ویخرج منه أیضاً خلیج آخر إلی أقصی ارض الهند عند تمامه یسمی الخلیج الأخضر طوله ألف وخمسمائة میل.
در میان نقشه ها نیز حتی اروپاییان که مبدع نام دریای عرب بودند دهها نقشه وجود دارد که به دریای عرب اشاره نشده و بجای آن هندیکوم یا اریکوم نوشته شده است
در نقشه سال ۱۷۱۸ میلادی اثر کورنلی لو برون. در این نقشه نام دریای عمان به شکل «خلیج هرمز» ثبت شدهاست. به علاوه نام «دریای عرب» به دریایی در ساحل یمن اطلاق شده و آنچه که امروزه دریای عرب نامیده میشود، به شکل کلی «دریای هند» آمدهاست.
نقشه ایران در قرن شانزدهم میلادی از آبراهام اورتلیوس که نام دریای فارس در شمال اقیانوس هند در آن دیده میشود
بیش از ۷۰ درصد یعنی حدود ۳٬۵۰۰ کیلومتر از خط ساحلی این دریا مربوط به کشورهای غیرعربی است؛ به همین جهت هند و پاکستان میخواهند نام دریای پیرامون خود را عوض کنند. یک میلیارد جمعیت اطراف این دریا غیر عرب هستد ولی به نام دریای عرب معرفی شدهاست. در منابع عربی و اسلامی نام بحر عرب نیامده است و آنها کل این دریا را به علاوه خلیج عمان و خلیج فارس را روی هم بحر فارس نامیدهاند
کشورهای عربی هر روز بی سر و صدا توطئه جدیدی علیه هویت تاریخی خلیج فارس صورت می دهند.
در حالیکه خلیج فارس نامی است که از نام سرزمین وجغرافیای پهناور پارسیا(پرشیا) گرفته شده است و مربوط به هیچ قومیت خاصی نیست.
یکی از بی خاصیت ترین سازمانهای منطقه ای و بین المللی اتحادیه عرب است این اتحادیه در طول عمر پر هزینه اش یک اقدام انسانی و منطقه ای و یا جهانی بنفع همگرایی و صلح و امنیت بین المللی برنداشته است. اتحادیه عرب آنقدر بی خاصیت است که دبیرکل چندین دوره ان یعنی دکتر عمر موسی گفته است از خودم خجالت می کشم که عرب هستم و از عرب بودن خجالت می کشم چون ما شاهد کشتارهای بی رحمانه مردم بی گناه هستیم ولی بجز نگاه کردن کاری از دست ما بر نمی آید.
خلیج فارس و دریای بزرگ پارس نام پهنه آبی است که بیش از دو هزاره در تمام زبانهای دنیا بخصوص در زبان عربی به آن خلیج فارس و بحر فارس می گفته اند ولی با یک مصوبه غیر منطقی اتحادیه عرب نام ان در جهان عرب عوض شد و نام قوم گرایانه و نژادپرستانه خلیج عربی به ان داده شد. حال اینکه خلیج فارس هیچ شائبه قومی و نژادی نداشته است و این نام از منطقه جغرافیایی گسترده پرسیا گرفته شده است.
اما امروزه دریای عرب یک نام رسمی بین المللی است و بر اساس تعریف سازمان آبنگاری بینالمللی و سازمان بینالمللی کشتی نوردی پهنه آبی است که از خلیج عمان تا تمام سواحل هند و پاکستان و غرب ایران و تا سواحل جیبوتی در شاخ آفریقا را در بر میگیرد. در قرنهای ۱۸ و ۱۹ دریای عرب به سواحل یمن و جنوب عمان گفته میشد. اما امروزه طول و عرض جغرافیایی و محدوده مرزی آن بر اساس اعلام سازمان آبنگاری بین المللی چنین بیان شدهاست: در غرب. از مرز غربی خلیج عدن و جنوب شبهجزیره عربی تا غرب سواحل ایران و تمام سواحل پاکستان تا سواحل شبه قاره هند و پایینترین نقطه جنوب آخرین جزیره کشور مالدیو -تا خلیج عدن .
نگاهی بکنیم به بدعت تغییر نامهای جغرافیایی بین المللی اگرچه ما با این بدعت مخالفیم اما اگر قرار باشد نام خلیج فارس را آنها عوض کنند به طریقه اولی نام بحر عرب که ساخته استعمار است باید به نام قدیمی آن برگردد.
بعضی دولتها و قوم گرایان تندرو با انجام هزینههای سنگین تغییر نام خلیج فارس را بطور جدی و بی سر و صدا دنبال میکنند. بر اساس کتاب اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان برهانهای آنها بر موضوع های زیر استوار است:
- زمانی که اروپاییان آن دریا را خلیج فارس نام گذاری کردند دولتهای قدرتمند مستقل عربی وجود نداشتند ولی امروزه کشورهای عربی بزرگی پیرامون این دریاهستندو جمعیت عرب در پیرامون خلیج از فارسهابیشتر هستند.
- عربها حق دارند آبهایی را که پیرامون آنها است به نام مورد دلخواه خود بنامند.
- پلینی مورخ رومی این دریا را خلیج عر.بی نامیده و در سال ۱۷۶۲ «کارستن نیبور» نوشتهاست: سواحل خلیجفارس تابع دولت ایران نیست
- «رودریک اوون» در کتاب «حبابهای طلایی در خلیج عربی، ۱۹۵۷» نوشتهاست: در همه نقشههایی که دیدهام، خلیجفارس در آنها ثبت شده، اما من با زندگی در اینجا(بحرین) دریافتم که ساکنان دو سوی این دریا عرب هستند، پس ادب حکم میکند که این دریا را «خلیج عربی» بنامیم.
- نامهای دیگری هم برای خلیج فارس بکار رفتهاست مانند خلیج بصره و قطیف.
کتاب “خلیج فارس نامی کهن تر از تاریخ مکتوب و میراث معنوی نسخه اول کتاب اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان” فهرست سیصد کتاب تاریخی جغرافیایی، تفسیر و حدیث را از صدر اسلام تا اوایل قرن بیستم که در آنها در زبان عربی بحر فارس و خلیج فارس بکار رفته را فهرست و متن آنها را آوردهاست و حدود یکهزار نقشه اروپایی و عربی و بیشتر از سی قرارداد امیران و شیوخ و دولتهای عربی را که نام خلیجفارس را دارند و اعترافات روشنفکران مشهور عربی را ارایه نموده و نوشته است: حتی یک نوشته و مکتوب در زبان عربی تا قبل از سال ۱۹۵۸ وجود ندارد که خلیجعربی بکار برده باشد.
کارستن نیبور در تمام نقشه های و مکتوبات خود نام خلیج فارس را بکار برده است.
پلینی خلیج فارس و دریای پارس رادستکم در ۱۵ مورد شرح داده است و همانطور که عبدالخالق الجنبی نیزاین ادعای نویسنگان عرب را عاری از حقیقت خوانده است. و نوشته است اینکه بعضی ادعا کرده اند که رومی ها(مانند پلینی) خلیج عربی بکار برده اند ابدا صحت نداردخلیج عربی نامی است که رومی ها به دریای سرخ داده اند.
بسیاری از دانشمندان و تاریخ نویسان عرب به استمرار کاربرد پسوند فارسی خلیج اعتراف کرده اند از جمله عبدالخالق الجنبی،پژوهشگر تاریخ و باستان شناسی و استاد دانشگاه در عربستان سعودی در مصاحبه با شبکه فرانس 24″:
نام خلیج فارس از دوره اسکند مقدونی و از طریق آثار مکتوب به مارسیده و حتى مورخان عرب هم همین نام را همواره بکار برده اند و در معاهدات حکام خلیج با بریتانیا نیز همین نام بکار رفته و تا زمان جمال عبدالناصر هیچ تغییری در کاربرد نام خلیج فارس ایجاد نشده کما اینکه خود ناصر هم در ابتدا می گفت: “نحن أمة واحدة من المحيط الأطلسي إلى الخليج الفارسي”.اما اینکه بعضی ادعا کرده اند که رومی ها(مانند پلینی) خلیج عربی بکار برده اند ابدا صحت نداردخلیج عربی نامی است که رومی ها به دریای سرخ داده اند. و اما در رابطه با تغییر نامهای جغرافیایی و دریا ها واگر قرار باشد طبق دلیلها و برهانهای موافقان تغییر نام خلیج فارس عمل شوداولین جایی که باید نام آن تغییر کند دریای عرب است که جمعیت یک میلیاردی غیر عرب آن را احاطه کردهاست و قبلا هم با نامهای دیگری از جمله دریای اریترا و بحر مکران و بحرفارس و بحر محیط عجم نامیده میشدهاست
نام بحر مکران هم مانند دریای اریتراس نام با سابقه ای است و می توان آنرا بجای دریای عرب بکار برد. مَكران يا مُكران نام ايالتي بزرگ در سواحل جنوب شرقي ايران بود كه اكنون بلوچستان ايران قسمتي از آن را شامل ميشود.
مركز اين ايالت بزرگ كه مرز شرقي آن به ارتفاعات دره سند پاكستان ميرسيد، شهري بود به نام «فنزبور» يا «پنجبور» كه اكنون در بلوچستان پاكستان و در مجاورت شهر سراوان ايران قرار دارد. يعقوبي جغرافيدان قرن سوم، اين شهر را بزرگترين شهر مكران ميشمارد.
مهمترين بندر تجاري و بازرگاني ايالت مكران بندر «تيز» يا «تيس» بوده است. اين شهركه بندري بين قارهاي محسوب ميشد، در آفريقا با مصر و حبشه و زنگبار؛ در آسياي مركزي با هند و سند (پاكستان) و در خاورميانه با كشورهاي عربي مانند عمان و بحرين مناسبات تجاري داشت.
مقدسي، جغرافيدان قرن چهارم، بندر تيز (چابهار) را بارانداز معروف، پر از نخلستان، داراي چندين كاروانسرا، مسجدي زيبا و مردمي ميانه حال معرفي ميكند. او همچنين شهرهاي بمپور و فهرج (ايرانشهر كنوني) را از ديگر شهرهاي مكران برميشمرد و زبان مردم مكران را بلوچي ميداند.
اصطخري، كه او نيز از جغرافينگاران همان عصر است، مكران را ناحيهاي وسيع و پهناور توصيف ميكند و ميگويد بيشتر آن را بيابان و كوير پوشانده است. او زبان مردم مكران را فارسي و مكري ميداند. يكي ديگر از جغرافيدانان قرن هفتم به نام ياقوت حموي، ميگويد مكران سرزمين پهناوري است كه روستاها و شهرهاي زيادي دارد ومركز عمده توليد و صادرات شكر است. او درباره حدود مكران ميگويد: مكران از غرب به كرمان، از شمال به سيستان، از جنوب به دريا و از شرق با هندوستان (پاكستان) همسايه است. در حال حاضر مكران از شمال محدود است به سراوان و بمپور، از جنوب به درياي عمان، از مشرق به كلات پاكستان و از مغرب به بشاگرد.(دهخدا)
جورج كرزن در كتاب ايران و قضيه ايران، از جالق تا بندر گواتر كه صدوسي مايل طول دارد را مرز مكران ميداند؛ مرزي كه در سال 1871 ميلادي توسط گلداسميت بين ايران و پاكستان تعيين گرديد.
چنانكه ياقوت حموي ميگويد، بحرفارس، خليجفارس شاخهاي از درياي بزرگ هند است. مرزهاي اين دريا از بندر تيز از بخشهاي مكران در كرانه درياي فارس تا آبادان است و اينجا دهانه دجله است كه بدان ميريزد.
بعلاوه، در منابع جغرافيايي قديم همواره از اين دريا به نام بحر مكران يا بحر كرمان نام بردهشدهاست. درياي مكران نامي بوده كه حتي بر كتيبههاي بيستون از زمان هخامنشيان نيز نقش بسته است و در كتيبههاي زمان ساسانيان نيز به همين نام است.
بنابر گواهي منابع تاريخي، از قديمترين روزگاران، اين بخش از درياي بزرگ پارس همواره درياي مكران خوانده ميشد، هرچند نام خلیج عمان نیز در مکاتبات و نقشه های اروپایی وجود دارد.
نام درياي مكران و درياي پارس تا اواخر قرن نوزدهم بر اين بخش از شمال اقیانوس هند اطلاق ميشد. در اين زمان كه انگلستان بر شبه قاره هند تسلط كامل پيدا كرده بود و ميخواست در آبهاي جنوب ايران نيز حضوري فعال داشته باشد، مسقط و سرزمين عمان را تحت سلطه خود درميآورد. از اين زمان به بعد، دولت انگليس كمكم نام دریای عرب را جایگزین درياي مكران و پارس نمود بهانه اولیه استعمارگران این بود که بحر فارس با خلیج فارس اشتباه می شود و این پهنه آبی باید نامی جداگانه داشته باشد. باید دانست که ما ایرانیان دریای عمان را بجای دریای عرب بکار می بریم و خلیج عمان درواقع همان خلیج هرمز است. خلیج کوچک عمان *عموم کشورها و سازمانهای بین المللی این پهنه آبی را رسما خلیج عمان می نامند. اما ترکیه بطور رسمی و ایران بطور غیر رسمی بجای دریای عرب و خلیج عمان به کل پهنه آبی شمال اقیانوس هند" دریای عمان "می گوید.در نقشه های رسمی ترکیه هرگز دریای عرب بکار نمی برد اما گاهی در نقشه های رسمی خلیج عمان را هم در کنار دریای عمان بکار می برد .پیری رئیس دریا سالار عثمانی در نقشه خود اینگونه اقیانوس هند را ترسیم کرده و تقریبا تا کنون در ترکیه این رویه باقی مانده است. اما بعضی از نقشه نگاران بعدی عثمانی بجای دریای عرب / دریای عمان " واژه بحر محیط عجم " بکار برده اند . در ادبیات غیر رسمی دوره معاصر در ایران نیز عبارت دریای عمان رایج است که به کل پهنه آبی شمال و غرب اقیانوس هند گفته می شود. در ایران نیز در افکار عمومی و نقشه های ایران چنین است که برای تمام پهنه آبهای شمال اقیانوس هند عبارت دریای عمان استفاده می کنند و خلیج عمان و یا دریای عرب بکار نمی برند در ایران معمولا عموم مردم تا سالهای اخیر حتی نمی دانستند دریایی بنام دریای عرب وجود دارد. ایران هیچ مصوبه ای برای کاربرد نام دریای عرب و یا دریای عمان ندارد. بهتر است که نام این دریا را تا زمانیکه مصوبه ای رسمی از سوی کمیته یکسان سازی نام های جغرافیایی صادر می شود دریای عرب را دریای اریترا و یا همان دریای عمان بنامیم. البته مکران - عمان - اریترا هر سه نام ایرانی هستند
References
[ویرایش]- ↑ خطای لوآ در پودمان:Citation/CS1/en در خط 262: Argument map not defined for this variable.
- ↑ خطای لوآ در پودمان:Citation/CS1/en در خط 262: Argument map not defined for this variable.
- ↑ http://www.persiangulfstudies.com/fa/pages/875/دریای-مکران-یا دریای عرب
- ↑ https://en.wikisource.org/wiki/Periplus_of_the_Erythraean_Sea/Notes
- ↑ https://depts.washington.edu/silkroad/texts/periplus/periplus.html
- ↑ https://japan.mfa.gov.ir/en/newsview/536033