ترجمه سوم - بخش دوم - فصل یازده

ویکی‎کتاب، کتابخانهٔ آزاد

بیونیک (زنده شناسی ) فضای سایبر

اما رابطه آنها با اهداف بررسی چند نمودار / منحنی بر مبنای فرضیات کّلی پایه ریزی می شود و بدون نتیجه قطعی باقی می ماند . نتایج چند نموداری به بهترین صورت به عنوان قضاوت ذهنی و شخصی ممتحن نگریسته می شوند. هر چند این حقیقت وجود دارد که عرضه / معرفی حالات هیجانی در گفتگو / مکالمه انسان – ماشین به سادگی قابل توجیه است و در تعدادی حوزه ها مزایای احتمالی دارد به ویژه اگر فرآیند ، بخشی از لوپ بسته با کاربر باشد. به عنوان مثال، تدارک فیدبک هیجانی در موقعیت ابزارهای نرم افزاری هوشمند می تواند کلیدی برای خودشناسی و خویشتن داری باشد.

ردگیری چهره و لب خوانی

در زندگی عادی، بسیاری از نشانه های غیرکلامی آگاهی دهنده از طریق حالتهای چهره یا حرکات سر منتقل می شود (آکمن و فریس، 1977) . نشانه های حالت های ذهنی و بویژه هیجانات ، می توانند ارادی یا غیرارادی و همچنین گاهی اوقات عمداً فریبنده باشند. حرکات سر ، همچنین معمولاً برای بیان تردید ، موافقت یا عدم پذیرش استفاده می شوند.

مجموعه قابل توجهی از آثار رونوشته ها وجود دارند که مبنای دسته بندی و اندازه گیری /تصویر برای این جنبه های ارتباطات غیرکلامی فراهم می کند (آکمن و فریس ، 1984) . سایر گروههای تحقیق تکنیک های کامپیوتر پیچیده مورد نیاز برای اکتساب اطلاعات مربوط به چهره را ایجاد و توسعه داده اند، برای نمونه ، یک تیم در آزمایشگاه سیستمهای دوسویه CMU ، سیستمی را ایجاد کرده اند که می تواند از چهره فردی که آزادانه در یک اتاق مورد آزمایش حرکت می کند( رد ) فیلم بگیرد. فیلم برداری (ردگیری) ، به ویژه بر مبنای مدل رنگ پوست پیچیده است که تغییرات در نور و دیگر شرایط مشاهده ای را در نظر می گیرد. این مدل، توزیع Gaussian در فضای( کروماتیک ) رنگی 2D را می پذیرد و شش پارامتر را برای فرد مورد آزمایش مفروض و محیط نور تخمین می زند. این سیستم قرار است برای فیلم برداری /مسیریابی همزمان چند فرد توسعه یابد.

گروههای دیگر در UC Berkeley و CMU از تکنولوژی شبکه عصبی استفاده می کنند تا نما /خطوط حاشیه لب را به صورت دینامیک طی زمان صحبت کردن ردیابی / طراحی کنند و این اطلاعات را با اطلاعات ردیابی آکوستیک در سیستم تشخیص کلام صوتی – بصری تلفیق کنند ( کمپل ، 1988؛ برگلر و همکاران ، 1933، 1994 ) . وارد کردن / پورت این و بسیاری دیگر از چنین رفتارهای به فاصل / واسط (inderface) کامپیوتر انسانی را می توان به صورت یک جزء در برنامه کار تحقیق وسیعتر در نظر گرفت که هدفش پرداختن به همه اجزاء مهم در مدل سازی جامع کاربر با همه ویژگیهای فیزیکی ، شناختی و اجتماعی اش است. در بعضی حوزه ها ،این دیدگاه نگرانیهای جدّی درباره آزادی و حریم خصوصی افراد به وجود می آورد اما این موضوع بحث جداگانه ای نیاز دارد. یک ایده کّلی این است که مدل کاربر که به درجاتی از شناخت کامل /محیط صمیمانه آورده شده، در ارتباطات کامپیوتری ، همان نقش دانش مشابه و پیش داوریها درباره نقش مخاطب / طرف گفتگو مشخص در ارتباطات بشری معمول، به صورت کلامی و غیرکلامی را بازی می کند.

موجهای مغز

ارتباط سیگنالهای الکتریکی صادر شده توسط مغز انسان با حالت ذهنی فرد دارنده این سیگنالها یکی از اهداف مهم تحقیقات فیزیولوژی عصب neuraphy sicology بیشتر از شصت سال است. برای محققان مغز این سفری طولانی و هنوز مبهم است. اولین گزارش توسط برگر در سال 1929 از موجهای الکتریکی مغز از جمجه سالم و کامل موجب هیجان زیادی شد ( برگر ، 1931) . موارد ثبت شده به نوار مغز یا EEG مشهور شد. به تدریج به این واقعیت پی بردند که این سیگنالهای الکتریکی به طرز قابل توجهی گمراه کننده تر و غیرقابل پیش بینی تر از آن بودند که به انتظار داشتند ، تحقیقات اخیر که بر مبنای تکنولوژی کامپیوتر مدرن است ،فقط اخیراً به جایی رسیده است که اجازه بازگشت هیجان اولیه (از کشف این موضوع) را می دهد. گرچه این نتایج محدود راه طولانی را برای رمزگشایی امواج مغز به روشهای مفید پیموده اند.

نسج / بافت مغز از تعداد زیادی منابع جاری فعال تشکیل می شود که سبب می شود پتانسیل الکتریکی موضعی با بی ثباتی / تغییرپذیری بسیار زیاد به صورت پایان ناپذیری نوسان کند. بعضی از ویژگیهای امواج تا حدّی قابل پیش بینی هستند نسبت به سایت الکترود ، فعالیت فرد و وجود و نوع تحریک حسی . بعضی از این موارد را می توان به آسانی با چشم شناسایی کرد و این موارد برای مدتهای طولانی هدف و موضوع اصلی تحقیقات EEG بود. تشخیص آلفای H2 10 (هرتز) و مشاهده مسدود شدن آلفای خواب متضاد بیداری ، (تشخیص) مسدود شدن آلفای E (میله های محورهای) . بار بیتورات ( دارویی خواب آور ) القاء شده / برانگیخته و (تشخیص) ( و مشاهده مسدود شدن) نوک / سر / سیخ / خوشه . 3/ ثانیه (3/sec) و پیچیدگی موج صرع. Petit mal . به وضوح، به طور سنتی ، فایده کلینیکی EEG عمدتا محدود شده است به ارزیابی شرایط کلّی مغز از قبیل شناسایی بد / کم خوابی / هوشیاری / بیداری در مقابل REM یا خواب عمیق و همچنین کشف و پیدا کردن موضعها و موقعیتهای حملات صرع .

نوسانات الکتریکی کشف شده روی پوست سر باید عمدتاً به بافت مغز قرار گرفته شده در یا نزدیک جمجه نسبت داده شود، یعنی منبع آنها فعالیت الکتریکی کُرتِکس (قشر) مغزی است کم بخش قابل توجهی از آن روی سطح خارجی مغز زیر پوست سر قرار دارد. قشر مغزی لایه نازکی است شامل سلولهای عصب یا نورون ها و دندریتها (dendntes) . بسط و گسترش های لوله ای دراز بدنه های نورون که به سمت سطح گسترش می یابند و به صورت یک سویه تا مسافتی منشعب می شوند تا به نورون ها و دندریت های مجاور متصل شوند. دندریتها اتصال دهنده / رابطهای الکترولیتی هستند که میدانهای الکتریکی را به بدنه / جسم / مجموعه نورون منتشر / تکثیر می کنند جایی که آنها در نهایت تکانهای عصبی را آغاز می کنند. پتانسیل های سطح (که ) مشاهده شده عمدتاً در دندریتها و در بدنه های (اصلی) . (soma) سلولهای مغز ایجاد می شوند. اوج ها (بالاترین نقطه) و حضیض ها ( پایین ترین نقطه) اشکال موج ، قطبش و قطبش زدایی را آشکار می کند که تاحدی به صورت همزمان روی می دهند. واریانس (تنوع) مثبت ثبت شده در سطح ، مطابقت می کند با ناحیه ای از قطبش زدایی همزمان شده (تحریک پذیری بیشتر) زیرین و برعکس. برای تشریح و توجیه دامنه های مشاهده شده ، باید فرض کرد که تعداد زیادی از نورونهای در قسمت زیرین قرار گرفته به تعداد/ دفعات زیاد از همزمانی به بی نظمی با یک برنامه زمانی نسبتاً آهسته / کند / رانده / سوق داده می شوند (در مقایسه با ثابت زمانی یک نورون) . این مسأله توضیح می دهد وجودیک طیف قدرت/ نیرو/ الکتریسیته را که بیشتر انرژی اش در فرکانسهای حول و حوش و پایین 10 هرتز نمایش می دهد. عمدتا این باور وجود دارد که تب وتاب اعصاب / عصبی کمک چندانی به موجهای EEG نمی کند و در حقیقت این امواج وجود دارند حتی زمانی که تمام سلولهای مورد نظر از تب و تاب / حرارت دادن / سوخت رسانی / پژمردگی با همدیگر، جلوگیری می شوند (لی و جاسپر، 1953 ). برخلاف این ، انطباق / شباهت بین موجهای مجزا و منفرد در سیگنال EEG و پتانسیل های سیناپسی خلفی ثبت شده به صورت درون سلولی در نورون های مجاور به خوبی ثابت شده است.( 1967 ,Landau ) .

این فعالیت EEG خودجوش ، همچنین اغلب ریتمیک است، یعنی تراکم / چگالی طیفی آن ، پیکها / نقاط اوجی را در فرکانسهای ویژه / شاخص نشان می دهد، آنالیز این ریتمهای مغز بسیاری از توجه اولیه به EEG را حفظ کرده است.

تلاشهای قابل توجهی در دهه های شصت اخیر و اوایل دهه هفتاد شده تا از EEG اطلاعات دقیق تری را کسب نمایند، با کمک کامپیوتر . چگالیهای طیفی و انسجام و ارتباط طیفی بین جفت کانالها با/ روی / درباره نقطه عطف / آغاز دوره های EEG نسبتاً کوتاه / کم (2 تا 10 ثانیه ) اندازه گیری شدند تا تغییرات کوتاه فعالیت ذهنی (کوتاه) را ردیابی کنند. این مسأله آثار و نوشته های فراوانی به وجود آورد و همچنین تعدادی نتایج جالب. برای مثال ، معروف است که توانایی انسان برای حفظ سطح آغازین اجرا و عملکرد طی کارهای بصری و شنوایی مستمر ، محدود است. بعد از چند دقیقه از شروع کار، به ویژه در محیطهای کم تحرک / برانگیختگی ،عملکرد به صورت چشمگیری کاهش می یابد در حالی که فرد با رخوت و بی حالی مبارزه می کند . این ها به نوبه خود تغییرات طیفی در طیفهای EEG را سبب می شوند . یک بررسی معمول ،با استفاده از آشکارسازی / شناسایی تُن / صدا در محرکهای صوتی / شنوایی ، نشان داد که عملکرد انسان تحت تاثیر خواب آلودگی قرار گرفته . معمولاً در دوره های 4 دقیقه ای و طولانی تر نوسان دارد واین خطاهای عملکرد با تغییرات خاص EEG در باندهای دلتای 4 هرتز و تنهای 6-4 هرتز و همچنین پیرامون 14 هرتز (فرکانس میله خواب). به علاوه ،تغییرات ناپایدار که قبل و بعد از عرضه / نمایش ها روی می دهند و پیش بینی کننده ها ی خوبی برای آشکارسازی / کشف صحیح در برابر آشکارسازی نادرست اهداف هستند. ( ماکیگ و یانگ ، 1966) .

پتانسیل های برانگیخته

یک نور ضعیف ، صدای مختصر یا لمس ملایم پوست، فعالیتی برای مسیرهای ویژه آن حسّ درگیر ایجاد می کند به ویژه در قشر( مخ) حسی . مطابق آن ( بینایی ، شنوایی یا زیبایی شناختی / لامسه (somesthetic)) . این واکنش الکتریکی همان طور/ در حالی که توسط یک الکترود روی سطح قشر مخ اندازه گیری می شود توسط یک شکل موج غیر دوره ای / متناوب پنهان شده در فعالیت پس زمینه کنونی منعکس می شود و تقریباً یک سوم یک ثانیه را پوشش می دهد. دوباره این مسأله ناشی می شود از کمک و مشارکت هم زمان پتانسیل های سیناپسی خلفی در تعداد زیادی از نورونهای اطراف الکترود نورونهای قشر مخ در لایه ها توزیع می شوند، هر لایه درحوزه ای مفروض احتمالاً نقش انسجامی خاصی دارد. در یک مسیر عمود بر سطح قشر مخ ، سلولها بالای یکدیگر به نظر می رسد نقشهای فرعی متنوعی برای مدالیته حسی مفروض ایفا می کنند در حالی که در مسیر یک سویه / جانبی . خواص در عمل / کارآمد سلولها ، انتقالها /تغییرات تند وتیزی را نشان می دهد. این سازمان ستونی در ابتدا در نواحی بصری و حسی بدنی توسط هابن و ویسل (هابن و ویسل ، 1962) آشکار شد و در قشر مخ شنوایی توسط گرستین و کیانگ (گرستین و کیانگ ، 1964) . نقش / کارآمدی و مدالیته با موقعیت قشر مخ تغییر می کنند. وضوح / تشخیص عملیات / کارا نسبت به سایتها / مکانهای مربوط به قشر مخ ، همچنین در EEG جاری منعکس می شود: محرکهای حسی یک مدالیته مفروض ،نواحی موضعی شده سطح قشر مخ را غیر همزمان می کند. عملیات / تابعها / عملکردهای استخراج کننده رقم /شکل متنوع ،پی برده شدند که روی سطح قشر انطباق یابنده / نقشه بردارنده و به وضوح محرکهای مختلف یافت می شوند که امضاها (موج ها) الکتریکی متمایز را برمی انگیزد روی سطح قشرمخ و به طور پراکنده / مشروح تری روی پوست سر. با گرفتن میانگین نیم ثانیه یا در این حدود از سیگنال EEG که تکرارهای زیادی از همان محرک را دنبال می کرد، از قبیل الگوهای بصری به صورت فلاش یا صداهای مختصر ، واریانسها / تنوعهایی از قبیل صدای مزاحم (noise) حذف می شدند. واکنش پوست سر به فلاش / جرقه / درخشش مختصر خطوط عمودی، موجی متفاوت از موج بدست آمده از یک مجموعه از دامنه ها / میدان ها . حضور و ثبات این ارتباطات متقابل مدالیته حسی در (شکل) موج برانگیخته میانگین ، به وفور در روزهای اولیه تحقیقات موج مغزشان داده شده است (وایت و ایسون 1966، هارتر و وایت 1968 ، کلینز و کُهن 1968 و اسپهلمن 1965) . در دهه هفتاد، این پتانسیل برانگیخته میانگین یا AEP منشأ تحریک و انگیزش قابل توجهی برای روان شناسان رفتارگرا هم شد. موجها، نظمها و قاعده های تحریک کننده و وسوسه انگیزی را نشان دادند که با مفاهیمی از قبیل توجه منتخب/ گزینش یا فکر تازه / تازگی (novelty) همراه شد. انحراف مثبت ویژه از سیگنال ، که تقریباً 300ms بعد از محرک روی می دهد، "p 300" موضوع مورد توجه زیادی شد زمانی که / در حالی که به طور موثقی ظاهر شد زمانی که محرکهای حائز اهمیت (این) کار (مورد نظر) حاضر و ارائه شدند در فواصل اتفاقی / نادر در جریانی از حوادث مشابه که برای آن افراد (مورد آزمایش) هیچ کاری برای انجام دادن نداشتند. آنالیز عمیق تر، اغفال گر تر بود اما تحقیقات نشان می داد که گروههای بزرگ نورون ها به سطحی از همزمانی فرا خوانده می شوند (به طور ناگهانی) ، زمانی که حادثه ای ناگهانی، مرتبط یا احتمالاً تهدید کننده روی می دهد. حدود همان دوران / نقطه عطف ،(این) نویسنده ، پروژه واسط کامپیوتری مغز را در UCLA ، جزئی از برنامه بیوسایبرنتیک ARPA که قبلاً ذکر کردیم (ویدال، 1977) رهبری و هدایت کرد. با استفاده از شبیه سازی بصری ایجاد شده با کامپیوتر و پردازش سیگنال پیشرفته ، تحقیق با موفقیت امکان استفاده از پتانسیل برانگیخته یک – نقطه عطف را بدون میانگین گرفتن در تعامل انسان وکامپیوتر، برای مثال کنترل یک وسیله/ ابزار روبات نشان داد/ ثابت کرد. روی / بالای تصویر یک ماز/ معمای پیچیده ، یک مکان نما (cursor) توسط توالی نوبت/ چرخش در چهارجهت مختلف کنترل می شد. تصمیم در زمان واقعی منتقل می شد، صرفاً از سیگنال مغز برانگیخته کاربر.

درک بهتر از سیگنال (signadure) شناختی حاضر در موجهای مغز باید منتظر می ماندند تا زمان توسعه تکنیکهای موضع نگاری (توپوگرافی) قوی که همزمان توزیع / انتشار گیجگاهی / گذرا و فضایی امواج مغز را روی سطح مغز مورد توجه قرار می داد. پیشرو توپوگرافی موج مغزه ای ، رموند (رموند ،1961، رموند و راگت ، 1978) بود در بیمارستان سال پتریر در پاریس ، سالهای بسیاری قبل و با نتایج جالب ،اما یک ارزیابی کمی از امضاهای شناختی کلیدی هم به پیشرفتهای قابل توجه در تکنولوژی کامپیوتر و هم به تلاشهای جدید در پالودن روش پردازش سیگنال و طرح تجربی نیاز داشت.

اولین موفقیت از طریق تیمی در آزمایشگاه EEG به رهبری و سرپرستی ای. ج گونیز (Gevins) در سان فرانسیسکو (گونیز و همکاران ، 1994) حاصل شد. این گروه سالهای بسیاری را طی کردندتا نتایجی را بدست آورند که اکنون چشمگیر هستند. اولین تحقیق و واقع گرایی این مسأله این بود که وضوح (resoluation) فضایی، که در ابتدا به چند الکترود محدود می شد، باید به مقدار زیادی افزایش می یافت. ثبت های معنی دار از نقشه های سطح به ثبت همزمان 124 کانال سیگنال های EEG نیاز دارد. موقعیت هر الکترود ابتدا مستقیماً از نشانه روی بافت مغزی تنظیم / میزان / درجه بندی می شود ،با استفاده از تصویر رزونانس مغناطیسی (MRI) . سیگنالهای ثبت شده با یک هسته اصلی تجربی (Kernel) از پیچیدگی / چین خوردگی / دشواری آزاد می شوند (de-convdve) ،تا گسترش فضایی را به دلیل استخوان و پوست سر به حداقل برساند و برای این که تمرکز ثبت را به سطح زیرین مغز آورد. فعالیت مغز به این روش در فواصل نیم ثانیه دوباره ساخته می شود.

در یک آزمایش معمول ،به افراد تحت آزمایش کار بصری حرکتی داده شد که هر دودست در آن درگیر بودند. تحلیل و بررسی کار مراحل متوالی را متمایز می کند . " آمادگی دریافت اطلاعات" دنبال شده به وسیله یک محرک که تشخیص داده می شود، یک تصمیم ، تنظیم قبلی سیستم حرکتی برای عمل انتخاب شده و در نهایت خود عمل حرکتی . یک مرحله / فاز اندازه گیری /مدرج کردن دوباره اضافه می شود که بلافاصله بعد از فیدبکی می آید که فرد (مورد آزمایش ) را از سطح عملکردش مطلع می کند. پردازش چند کانالی شامل محاسبات هم واریانس زمانی می شود بین جفت کانالها و نتایج با یک شبکه عصبی مصنوعی نسبت به هر فاز کار دسته بندی می شوند. نتایج بدست آمده در شکل نمودارهای رنگی بر تصاویر جمجمه انداخته شده که توسط متحرک سازی نموداری می توانند شمرده سخن بگویند، هم از نظر فضا / مکان و هم از لحاظ زمان متصل شده به نمودارها، توالی حوادث شناختی فطری/ ذاتی کار. این نقشه برداری زمان حقیقی حالات مغز ،امواج مغز را قویاً به قلمرو واسطه ای (inder facing) کامپیوتر – انسان می آورد. هر چند به کارگیری عملی آن تا حدی در افق دوردست است ،اما با در نظر گرفتن شتاب کلی تکنولوژی ، نا متحمل است که زمان خیلی طولانی تری دور از دسترس باقی بماند. سخن آخر : مفاهیم اقتصادی و سیاسی

به وضوح جهان در میان یک انقلاب تکنولوژی بی سابقه است در حالی که هزاره ها به پایان می رسند. اما شرایط سیاسی که این انقلاب در آن رخ می دهد به صورت آشفته ای بی ثبات است. همان طور که اریک هابسبان در «عصر بی نهایت» ذکر کرد. هیچ کس زمانی که به قرن قبل نگاه می کند که در آن بیش از چند دولت / ایالت / حالت موجود در زمان حال ، بدون گذر از انقلاب به وجود نیامده یا باقی نمانده اند. نیروهای ضد انقلاب مسلحانه ،نیروهای نظامی یا شورشهای داخلی مسلحانه پول زیادی روی صلح جهانی و تغییرات ساختاری صرف می کنند ، همان طور که توسط بعضی طرفداران وجد و شادی در لیبرال دموکراسی پیش بینی شده است (درسال 1989) . (هابسبان ، 1994) پیش بینی های مشابهی در اواخر دهه نود توسط حامیان وجد و سرخوشی در زمینه نیروهای رهایی و رستگاری بخش اطلاعاتی که به صورت جهانی در دسترس می باشند ، وجود دارد. با این حال ، نامحتمل است که قیامها و شورشهای کنونی و همیشگی به زودی فروکش کند. بخشهایی از جهان حتی جهان پیشرفته نیز فروپاشی اجتماعی بی سابقه ای را تجربه می کند.

حتی جاهای بسیاری درنیته را به صورت غیرمتمرکز رد می کنند و بازگشت به بربریزم قرون وسطی در حال ظهور است و گاهی اوقات شکل می گیرد. شرایط عجیبی هستند که توام باشند انقلاب رادیکال و غیرقابل توقف در تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات دور که جهان پیشرفته در حال روی دادن است. توان دولتها برای کنترل جریان اطلاعات و انتقال پول به سرعت درحال کم شدن است. فاینانس های چند ملّیتی و شرکت های تجاری در حال کسب استیلا هستند که از مرزها می گذرد . تجارت اینترنتی ، هنوز ابتدای راه است ، مطمئناً به صورت فزاینده ای در حال توسعه است. بازرگانی به سرعت نور یک پدیده نو است که توسط بعضی افراد به صورت تحولی در آینده دیده می شود و افراد دیگر به صورت منادی افت مالی که می تواند همه چیز را تحت الشعاع قرار دهد. نتیجه هر چه باشد . در آینده نزدیک ، محتمل ترین دیدگاه ، ظهور باشگاه فراملیتی بسیار قوی است، عمیقاً درگیر با اینترنت و راحت با تکنولوژیهای پیشرفته . این گروه عضویتش را عمدتا از کشورهای پیشرفته هدایت می کند . تعداد آن میلیونها در جمعیت جهان است . شکاف و اختلاف اجتماعی احتمالاً اجتناب ناپذیر است.

در این شرایط ، چه می توان از وابستگی شدید روزافزون بین انسان و تکنولوژی انتظار داشت و به ویژه از پیشرفتهای زنده شناختی (bionic) برای واسط کامپیوتر – انسان بحث شده در این زمینه . محتمل است که حداقل در آینده نزدیک ، پیشرفتهای شگرف نقش کوچکی بازی می کنند. حوزه هایی که بر تجارت اثر می گذارند از قبیل شناسایی شخصی بیومتریک احتمالاً توجه زیادی دریافت می کنند. سیستمهای بیومتریک در مکانهای زیادی برای اهدافی مانند تائید و اثبات مالک /صاحب در بانکداری ،حق امنیت اجتماعی ، کنترل مهاجرت و حتی موثق و معتبر بودن انتخابات بررسی می شوند. الگوریتم های تشخیص الگوی مدرن و اسکن دیتابیس سریع می تواند تکنیک اثر انگشت سنتی را هم ناخوشایند وهم تقریباً آنی کند. هندسه دست، اسکنهای تشخیص چهره و شبکیه ای شیوه های دیگری هست که گرچه هنوز تجربی هستند اما تقریباً آماده به کارگیری در مقیاس وسیع هستند . در نهایت و با مرور بحثهای قبلی در زمینه شکننده بودن فرضیات انسان گرایانه ما ، نباید مفهوم کاشت ریزتراشه (chip) ، غیرقابل تصور در نظر گرفت. در حال حاضر این مسأله ، مطلوب ترین ، موثق ترین و حتی کم تهاجمی ترین روش برای شناسایی ایمن حیوانات خانگی است. علی رغم خطرات و مشکلات ،این پیشرفتها و بسیاری پیشرفتهای پیش بینی نشده مسیر خود را طی می کنند و متوقف نخواهند شد. دخالت و مشارکت انسان متفکر و روشن فکر می تواند، گاهی اوقات و حداقل به صورت موضعی و محلی ،اثرات مفرط و منحرف را که تقریباً همیشه همراه تغییر هستند، تعدیل کند. این بهترین جامعه ای است که می توانیم آرزوی آن را داشته باشیم.