ایران در اواخر قرن سیزدهم/تیسفون و طاق کسری
تیسفون و طاق کسری
[ویرایش]در کشتی کوچک بخاری موسوم به «خلیفه» از بغداد عازم بصره شدیم. برنامه این بود که از آنجا با یک کشتی اقیانوس پیما از طریق بوشهر و بندر عباس به مسقط پایتخت امیر نشین عمان و از آنجا به هندوستان برویم. کشتی بخاری «خلیفه» متعلق به شرکت انگلیسی «لینچ» بود. مسافرین عبارت بودند از انگلیسیها، آلمانیها، فرانسویها، همسر من و خود من. در ماههای بهار دجله پُر از آب است، طوری که انگار روی یک دریاچه کشتیرانی میکنی. اما در آن ماه اکتبر آب دجله خیلی کم بود و همیشه فکر میکردی که کف کشتی گهگاهی حتی به بستر رودخانه میخورد.
منظره خشکی در دو سوی دجله معمولاً یکنواخت است: زمینی صاف، گاه پوشیده با علف هرزه، گلههای گاو و گوسفند، بعضاً چادرهای اعراب بدوی و گاه آبادیهایی در نزدیکی رودخانه با نخلهای خرما.
اما از نگاه تاریخی سفر بغداد تا بصره فوقالعاده جالب است و صحنهها و خاطرههای هیجانآوری از تاریخ باستان را در مقابل چشمان شما به نمایش میگذارد. دجله پر پیچ و خم است و در هر پیچ مسیر آن، بلندیهایی را میتوان دید که به ظاهر مانند تپههایی طبیعی جلوه میکنند، اما در واقع شاهدان خاموش شهرهای باستانی هستند که دیگر از بین رفتهاند.
سی و پنج کیلومتر از بغداد به سوی جنوب، پیچهای دجله بیشتر میشود تا جایی که برای کشتیرانی از یک نقطه به نقطه دیگری از رودخانه دو سه ساعت وقت لازم است، در حالیکه اگر پای پیاده از همان نقطه به همان نقطه بروید، بیشتر از نیم ساعت طول نمیکشد.
ویرانههای شهر بزرگ و باستانی تیسفون در همین جا قرارگرفته است. من و همسرم اظهار علاقه کردیم که از این آثار باستانی دیدن کنیم و ناخدای کشتی لطف کرده کشتی را متوقف کرد تا ما به دیدن بازماندههای این پایتخت باستانی ایران اشکانی و ساسانی برویم. زمین، خشک و جابهجا پوشیده از بوتههای هرزه بود. خاک، زیر آفتاب خشک شده و شکاف خورده بود. در فصل بهار این گونه زمینهای میانرودان سرسبز و پوشیده با گیاهان و پر از جانوران گوناگون میشود. ما یک بار که در فصل بهار در این منطقه مشغول سفر بودیم، تنها در طول یک ساعت دهها نوع گیاه و حیوانات گوناگون از جمله یک کفتار و یک گربه وحشی دیدیم و همسر من که پا روی یک بوته پرپشت گذاشت، گراز کوچکی بیرون جهید. مثل اینکه خوابش را مختل کرده بودیم.
از تمام آن شهر باستانی امپراتوری اشکانی و ساسانی چیزی جز چند تپه خاکی و باقیماندههای طاق معروف کسری («ایوان خسرو» و یا «ایوان مدائن،» -م) بجا نمانده که متعلق به تالار پذیرایی مهمانان و مراجعین از سوی خسروان ایرانی است. بلندی این طاق عظیم حدوداً ۲۴ متر (رقم دقیق ترش ۳۷ متر است،م) و طول تالار پذیرایی متصل به طاق حدوداً ۵۰ متر است.
(این کاخ به دنبال حمله اعراب مسلمان به ایران در قرن هفتم م. یک بار غارت و یک بار هم به دستور خلیفه منصور عباسی قصدا تخریب شد و به تدریج به حال متروکه درآمد. ظاهراً نویسنده خاطرات، پونافیدین، پس از سیل معروف سال ۱۸۸۸ از باقیماندههای تیسفون دیدن کرده که تقریباً یک سوم باقیمانده بنای طاق کسری را از بین برده است،م)
دیوارهای بیرونی کاخ به ضخامت بیش از پنج متر و از آجر است. بین آجرها چوب بخصوص درخت سرو لبنان گذاشته شده تا دیوار محکم تر بایستد. ما خود دیدیم که برخی ازاین تکه چوبهای سرو در طول زمان مانند آهن سفت و سخت شدهاند و با وجود خرابی خود کاخ، هنوز هم نمیتوان اثری از پوسیدن این تکه چوبها یافت. در هر سوی تالار اصلی پذیرایی، باقیمانده بسیاری اتاقهای کوچک را میتوان دید. طول نمای بیرونی آنچه که هنوز از کل این کاخ باقی مانده، بیش از ۸۰ متر و پهنای خود طاق حدود ۲۵ متر است. گفته میشود هنگامیکه کاخ به دست اعراب افتاد، آنها تاج معروف خسروان ایرانی را یافتند، همان «تاج کیانی» که در سرودههای «شاهنامه» فردوسی از آن یاد میشود. همچنین روایت شده است که کمربند و «درفش کاویانی» پادشاهان ساسانی نیز در همین حملهها به غارت رفته است.
در دنیا طاق دیگری نیست که بتوان آن را در بلندی، پهنا، عظمت و استحکامش نزدیک به حالت اصلی طاق کسری شمرد. با آنهمه غارت و چپاول و جنگ و زمینلرزه و سیلهایی که بر سر این طاق آمده، ویرانههای باقیمانده از این طاق باستانی هنوز گواهی خاموش اما توانمند از تمدنی گذشته است که رسالت خود را بهجا آورده و نوبت را به تمدنهای دورههای بعدی سپرده که آنها نیز روزی رسالت خود را بهجا بیاورند و از صحنه تاریخ ناپدید شوند.
در طول این سدههای طولانی تاریخ، تیسفون نتوانست از بلاهای گوناگونی مصون بماند که بر سر همه شهرهای میانرودان و یا عراق کنونی آمد. این شهر که ۳۲ سال پیش از میلاد مسیح همچون پایتخت پادشاهان اشکانی ساخته شد، در سال ۱۱۶ میلادی به تصرف امپراتور روم «ترایان» (تراژان) درآمد. سه سال بعد امپراتور دیگر روم، «سپتیموس سوروس،» تیسفون را اشغال کرد و در سال ۲۶۳ م. «اودناتوس» که شوهر ملکه «پالمیرا» (در سوریه کنونی،م) بود، این شهر را تسخیر کرد. دیرتر، در سال ۳۶۲ م. در زمان ساسانیان، امپراتور روم ژولیان، ایرانیان را درست در جلوی دیوارهای این شهر شکست داد. اما این شکست زیاد طول نکشید و شهر دوباره نقش پایتخت فعال ساسانی را بازیافت. در نهایت، هنگام حمله اعراب در سال ۶۳۷، آخرین پادشاه ساسانی، یزدگرد، شکست خورد و تیسفون به تصرف اعراب مسلمان درآمده، غارت و ویران گردید.
درست روبهروی تیسفون، در سمت چپ دجله، شمار زیادی از تپههای نامنظم را میتوان دید که آنها هم باقیماندههای شهر باستانی و مشهور دیگری بنام «سلوکیا» (و یا سلوکیه،م) است. این شهر بعد از مرگ اسکندر مقدونی، بنام یکی از فرماندهان او، سلوکوس، تقریباً ۳۰۰ سال پیش از میلاد ساخته شد.
(پس از مرگ اسکندر، فرماندهان بزرگ او امپراتوری اسکندر را میان خود تقسیم کردند و بخش بزرگی از ایران، آناتولی و عراق و سوریه کنونی سهم سلوکوس گردید. از این جهت دودمان مزبور را «سلوکیان» نامیدهاند. اشکانیان که در اصل از سواحل جنوب شرقی خزر برخاسته بودند، سلوکیان را شکست داده به تدریج بر ایران حاکم شدند،م)
سرنوشت سلوکیا غمانگیزتر از تیسفون بود. هنگامیکه امپراتور روم «ترایان» در سال ۱۱۶ م. هر دو شهر را تصرف کرد، سلوکیا را سرتاپا آتش زد و سوزاند، چرا که مردم آن شهر برضد او شورش کرده، مقاومت کرده بودند. امپراتورهای بعدی روم نیز رفتار مشابهی با سلوکیا داشتند، تا جاییکه وقتی ژولیان میانرودان را گرفت، از سلوکیا اثری جز همین چند تپه نامنظم نمانده بود.
از این منطقه دجله به بعد نیز در ساحل رودخانه گهگاه میتوان تپههای کوچکی را مشاهده کرد که یادگار شهرهای گذشته هستند. اما هرچه به جنوب، به سوی بصره بروید، تپهها کمتر و کمتر میشوند. عصر همان روز کشتی بخاری ما از جلوی آرامگاه «سلمان پاک» (سلمان فارسی) هم گذشت. امروزه آرامگاه «سلمان پاک» زیارتگاه اکثر مسلمانان صرفنظر از مذهب و طریقت آنان است.