سرگذشت زبان‌ها/زبان‌های کوچک و بزرگ

ویکی‎کتاب، کتابخانهٔ آزاد
سال هزار میلادی تا کنون زبان‌های کوچک و بزرگ منابع
فهرست مطالب


زبان‌های کوچک و بزرگ[ویرایش]

طوری که در بخش‌های گذشته هم دیدیم، روند پیدایش و تثبیت زبان‌ها معمولاً (اگرچه نه همیشه) از درون لهجه‌های موجود زبان‌ها بر میاید. یعنی یک یا دو لهجه با تأثیرات متقابل با دیگر لهجه‌ها طی مدتی طولانی تبدیل به زبان استاندارد و یا معیار می‌شود. در این رهگذر برخی از لهجه‌های دیگر در سطح محلی و محاوره‌ای مانده، تضعیف شده و حتی از بین رفته، برخی هم مدت بیشتری دوام میاورند. بعضی زبان‌ها هم در شرایط دیگری به عمل میایند. مثلاً بعضی‌ها مانند اردو و یا ترکی عثمانی ابتدا زبان ارتش، دربار و طبقه‌ای روشنفکر و ممتاز بوده که بعداً گسترش یافته‌اند. اما این عده زبان‌ها درصد کمتری از کل زبان‌های دنیا را به خود اختصاص می‌دهند و مورد بحث ما نیستند.

تا شش–هفت هزار سال پیش هیچ زبانی «بزرگ» و صاحب میلیون‌ها گویشور نبود. هنوز زبان‌های استاندارد، معیار و مشترک بوجود نیامده و تثبیت نشده بودند. انسان‌ها اصولاً بصورت طایفه‌ها و قبیله‌ها زندگی می‌کردند و به لهجه‌های محلی خود صحبت می‌نمودند. نوشتار چندانی نبود و ارتباطات زبانی بصورت شفاهی انجام می‌گرفت. قبل از همه چیز جمعیت کره زمین با معیارهای امروزی «ناچیز» بشمار می‌رفت. جمعیت کل بزرگترین گروه لهجه هائی که بعدها «خانواده هند و اروپائی» نام گرفت حدود نُه تا ده هزار سال قبل بیشتر از تخمینا ۵۰ هزار نفر نبود، گروه آفریقائی- آسیائی هم حدوداً همین تعداد و گروه‌های اورالی و یا نیلی- صحرائی حتی هرکدام مجموعاً ۱۰ هزار نفر بود (مک اودی، ۲۰۰۲، ص ۲۲.) تصور کنید که مثلاً از درون این ۵۰ هزار نفر اقوام مخلوط هند و اروپائی، بعد از گذشت ده هزار سال حدوداً ۴۴۵ زبان شامل انگلیسی، فرانسه، آلمانی، روسی، ایتالیائی، اسپانیائی، فارسی، هندی یونانی و غیره بیرون میایند که هرکدام زبانی بسیار بزرگ و یا متوسط با ده‌ها و صدها لهجه محلی خود است. آن خانواده کوچک زبان‌های هند و اروپائی ده هزار سال پیش، امروزه شامل بیش از دو و نیم میلیارد نفر می‌شود. چیزی شبیه این مدعا را می‌توان در مورد گروه‌های زبانی دیگر مانند آفریقائی- آسیائی، اورالی و یا آلتائی هم مطرح کرد.

۲۵۰۰ سال پیش جمعیت کل دنیا نسبت به هفت هشت هزار سال پیش از آن افزایش یافته تخمینا به ۴۰ میلیون نفر رسیده بود (مک اودی، همانجا، ص ۱۰۸.) امروز درمقایسه با فقط دو قرن پیش، جمعیت کل جهان از ۱٫۸ میلیارد نفر چهار برابر شده و به بیش از ۷٫۳ میلیارد نفر رسیده است.

هم جمعیت کره زمین به مراتب بیشتر شده و هم انسان‌ها مجموعاً طولانی تر، سالم تر و بهتر از ۵۰۰ و یا ۲۰۰۰ سال پیش زندگی می‌کنند.

از ده هزار سال پیش به تدریج هرچه زندگی اجتماعی و کشاورزی بهبود یافت، هم تعداد انسان‌ها بیشتر شد و هم طوایف و اقوام با همدیگر آمیزش یافتند. با این ترتیب گروه‌های بزرگتر اجتماعی و قومی پیدا شدند و بالاخره طی چند هزارسال نخستین، گونه‌های ابتدائی ملت‌ها و دولت‌ها به وجود آمدند. زبان‌ها هم متناسب با این رشد و آمیزش انسان‌ها به صورت نظام‌های مرتبط با هم و در عین حال متمایز از همدیگر مانند شاخه‌ها، ساقه‌ها و برگ‌های یک درخت عرض اندام نمودند.

مرگ زبان‌های کوچک[ویرایش]

در اینجا ظاهراً شاهد رشد معکوس دو جریان هستیم: از یک سو تعداد جمعیت کل جهان افزایش می‌یابد و از سوی دیگر تعداد زبان‌ها و لهجه‌ها کمتر و کمتر می‌شود. بسیاری از زبان‌ها و یا لهجه‌ها از بین می‌روند اما برخی زبان‌ها بزرگتر و پرجمعیت تر می‌شوند. بنظر می‌رسد روند قدرتمند شدن برخی زبان‌ها از ابتدا موجود بوده اما زبان‌های کوچک و یا کم جمعیت قرن‌های طولانی در کنار زبان‌های بزرگتر ادامه حیات داده‌اند. بخصوص از ۵۰۰ سال پیش تاکنون این روند شدت بیشتری یافته است یعنی از سوئی آهنگ بزرگ شدن بعضی زبان‌ها و خانواده‌های زبانی بمراتب بیشتر شده و از سوی دیگر تعداد زبان‌های کوچک نسبت به قبل کاهش بیشتری یافته است. زبان‌ها چندان هم بی شباهت به موجودات زنده نیستند. بعضی زبان‌ها جوان تر و برخی پیر ترند. اما صرفنظر از پیری و جوانی، بعضی زبان‌ها قدرتمند ترند یعنی میلیون‌ها گویشور دارند و برخی ضعیف ترند، یعنی فقط چند هزار متکلم دارند. باز صرفنظر از پیری و جوانی، یک رشته زبان‌ها بزرگتر و پر جمعیت تر می‌شوند اما تعداد بیشتری از زبان‌های بسیار کوچک و کوچک از بین می‌روند و مانند موجودات زنده می‌میرند. اتفاقاً تعداد زبان هائی که می‌میرند بمراتب بیشتر از اندک زبان‌های نوی هست که به دنیا میایند.

در ۵۰۰ سال گذشته نصف کل زبان‌های جهان از بین رفته است. در آغاز این سلسله مقالات هم گفتیم که امروزه بطور میانگین در دنیا حدود ۷۰۰۰ زبان وجود دارد. تخمینا ۵۷۰۰ زبان یعنی بیش از ۸۰ درصد زبان‌های دنیا هرکدام کمتر از ۱۰۰ هزار گویشور دارند و «آینده‌ای ندارند.» بطور قراردادی این ۵۷۰۰ زبان که کمتر از ۱۰۰ هزارگویشور دارند «زبان‌های کوچک» محسوب می‌شوند. اقلاً ۱۰۰۰ زبان بسیارکوچک که بین یک تا هزار گویشور دارند در عرض چند نسل از بین خواهد رفت و اگر این وضع ادامه یابد در صد سال آینده نصف همه زبان‌های کوچک مرده به حساب خواهند آمد (جانسون، ص ۲۱۲ و تارنمای مؤسسه «اتنولوگ».)

در عوض، ۵۰ در صد مردم جهان به یکی از این ده زبان پرجمعیت دنیا سخن می‌گوید که هرکدام بیش از ۱۰۰ میلیون گویشور دارد: ماندارین (چینی)، اسپانیائی، انگلیسی، هندی، عربی، پرتغالی، بنگالی، روسی، ژاپنی و پنجابی. در همین گروه زبان‌های بزرگ یک عده زبان‌ها هم هستند که تعدادشان اتفاقاً بیشتر است و اگرچه به اندازه چینی و یا انگلیسی پر جمعیت نیستند اما هر کدام تا ۱۰۰ میلیون نفر جمعیت دارند و آنها هم بزرگ محسوب می‌شوند. مجموع این گروه زبان‌های بزرگ جهان عبارت از ۸۵ زبان است. بغیر از زبان‌های بسیار بزرگ مانند ماندارین و یا انگلیسی، هندی، بنگالی، ژاپنی، اسپانیائی و عربی، زبان هائی مانند سوئدی، ایتالیائی، آلمانی، اوکرائینی، فارسی و ترکی نیز جزو این گروه هستند. ۸۰ در صد مردم دنیا به یکی از این گروه زبان‌های بزرگ تکلم می‌کنند.

با حساب ساده: اکثریت بزرگ مردم دنیا به حد اکثر ۱۰۰-۱۲۰ زبان صحبت می‌کنند. کار بقیه زبان‌ها یعنی حدوداً ۶۹۰۰ زبان مشکل است و تعداد قابل توجهی از آنها از بین خواهند رفت.

این دگرگشت در جمعیت و مقام اجتماعی زبان‌های کوچک و از بین رفتن آنان اساساً ویژگی ۵۰۰ سال اخیر است. این هم بی علت نیست.

۵۷۰۰ زبان کوچک با خطر زوال روبروست. تراکم این زبان‌های کوچک اصولاً در کشورها و سرزمین هائی است که رشد چندانی نکرده‌اند، نظام تحصیلی در آن مستحکم نشده است و نظام حکومتی، تجارت و ارتباطات زیاد قدرتمند نیست. دراین شرایط است که فشار «همگون سازنده» نظام دولتی، تحصیل، رسانه‌ها و ارتباطات کمتر حس می‌شود. در محیط شهری و جمعیت هائی که نظام تحصیلی شان منظم و منسجم است، زبان و لهجه‌های کوچک زیاد دوام نمی‌آورند و خود را به زبان و یا لهجه مشترک و یا معیار آن کشور منطبق می‌کنند. می‌توان حدس زد که اگر روند شهری شدن، تعمیم زبان‌های استاندارد و مشترک، تحکیم نظام تحصیلی و قدرت‌های سیاسی منسجم مانند یکی دو قرن گذشته ادامه یابد امید چندانی به بقای زبان‌های کوچک نخواهد ماند.

اکثر زبان‌های کوچک در آسیا، آفریقا و اقیانوسیه هستند. کشور پاپوا گینه نو (در شمال استرالیا) با شش میلیون نفر جمعیت و بیش از هزار زبان مختلف نمونه جالبی از تراکم تعداد زیادی زبان در مساحتی نسبتاً کوچک و با جمعیتی نسبتاً کم است. مارک پیگل از دانشگاه ردینگ انگلستان می‌گوید در پاپوا گینه نو که سرزمینی کوهستانی است، تقریباً مردم هر دهکده زبان دیگری صحبت می‌کنند (پیگل، ویدئو)

بنظر پیگل روند از بین رفتن زبان‌های کوچک «عمل گرایانه و اقتصادی» است چرا که پیشرفت بشری بر بستر راحت تر کردن زندگی استوار است و نه پیچیده کردن آن، درست مثل آنکه در اندازه‌گیری وزن، درجه حرارت و یا مسافت داشتن یکی دو معیار و استاندارد برای زندگی انسان‌ها بمراتب راحت تر و راهگشاتر از ده‌ها استاندارد متناقض است و اینهمه گوناگونی زبان‌های کوچک با چنین ارقام پائین متکلمین هم خلاف اصل پیشرفت و راحتی زندگی است. هیچ والدینی نمی‌خواهد کودکانش به زبان‌های کوچکی صحبت کنند که عملاً مشکلی در راه تحصیل، اشتغال و آمیزش با مردم دیگر بشمار می‌رود (پیگل، همانجا) اما البته هر کس به زبان مادری خود علاقه دارد و نمی‌خواهد شاهد از بین رفتن آن شود. دولت‌ها علاقه‌ای به حفظ زبان‌های کوچک و غیر رسمی ندارند چرا که تصور می‌کنند ترغیب این زبان‌ها به تحکیم حاکمیت ملی آنها و زبان مشترک و رسمی کشور کمکی نمی‌کند. از سوی دیگر موضوع زبان بخصوص در کشورهای در حال رشد بهانه اختلافات سیاسی و موضوع اتهامات و حتی مداخله‌های بین‌المللی می‌شود. اما به قول جانسون اقلاً پژوهشگران و روشنفکران می‌توانند قبل از آنکه این زبان‌ها کاملاً از بین بروند آنچه را که مانند واژگان و دستور زبان آنها قابل ثبت است ثبت و حفظ نمایند. «کمتر کسی هست که خواهان از بین رفتن زبان‌ها باشد اما مرگ آنها ادامه خواهد یافت چرا که ترک کردن زبانی کوچک و انتخاب زبانی بزرگتر آنقدر برتری دارد که بسیاری‌ها خود زبانشان را عوض می‌کنند و یا کودکانشان را به آن تشویق می‌نمایند» (جانسون، ص ۲۱۷.)

در پاپوا گینه نو اکثر مردم به انگلیسی رو آورده‌اند که اکنون زبان رسمی این سرزمین است. در قفقاز شمالی و گرجستان که موزائیکی از زبان‌های کوچک و بزرگ رنگارنگ است، روسی تبدیل به زبان ارتباطاتی بین زبان‌های قفقازی شده است و در آمریکای مرکزی و جنوبی بومیان آمریکائی امروزه بیشتر اسپانیائی و یا پرتغالی حرف می‌زنند. این‌ها اکثراً زبان هائی هستند که گویشورانشان بسیار کم است و نوشتار ندارند و یا سنت نوشتاری شان بسیار جدید است.

زبان‌های بزرگ[ویرایش]

در نقطه مقابل این ۵۷۰۰ زبان کوچک دنیا که اکثریت زبان‌ها را تشکیل می‌دهند و در معرض خطر فوری زوال هستند، حدوداً ۱۰۰-۱۲۰ زبان بزرگ قراردارند که تعداد گویشوران هرکدام بیشتر ازیک میلیون نفر است. حتی طوری که قبلاً گفتیم، ۸۰ درصد مردم دنیا به ۸۵ زبان بزرگ، رسمی و مشترک دنیا تکلم می‌کنند.

در مقابل گروه کثیر زبان‌های کوچک، وضع زبان‌های رسمی و مشترک با حجم متوسط و بزرگ کشور هائی مانند ایتالیا، نروژ، مجارستان، روسیه، فرانسه، یونان، ایران، ترکیه و یا برمه و ویتنام و کره جای نگرانی چندانی ندارد، به شرط آنکه در وضع کلی سیاسی و اجتماعی این کشورها (و کلاً دنیا) چیز فوق‌العاده زیانبخشی اتفاق نیافتد و روند ۱۰۰ سال گذشته مجموعاً ادامه پیدا کند.

این زبان‌ها که برخی از آنها زبان هائی قدیمی هم هستند بطور کلی توانسته‌اند بخصوص در صد سال گذشته تحکیم یابند، واژگان خود را مدرن تر کنند و استاندارد تر شوند. در این مدت گونه‌های معیار این زبان‌ها لهجه‌های غیر معیار را با خود همگون تر کرده و موقعیت خود را در نزد زبان‌های دیگر خود این کشورها تقویت نموده‌اند. البته این کار با انتشار آثار و رسانه‌های گوناگون و در درجه اول تحصیل این زبان‌ها در مدارس کشور میسر شده است.

تحصیل و اشتغال به زبانی مشترک باعث رواج و تحکیم آن زبان می‌شود و این هم در مجموع به پیشرفت، شهری شدن و تمدن، بالا رفتن سواد و معاشرت، اشتغال و مناسبت‌های بیشتر با عالم بیرونی کمک می‌کند. البته از نقطه نظر لهجه‌های غیر معیار و زبان‌های دیگر هر کشور، موضوع تحصیل زبان مشترک «تیغی دو لبه» است و لبه دوم این تیغ آن است که زبان‌های محلی و لهجه‌های غیر معیار را به حاشیه می‌راند، اما بدون آن هم بخصوص در کشورهای شرقی که سازماندهی جامعه چندان قوی نیست نظام تحصیلی دچار ضعف می‌گردد و سامان اداری هم متزلزل می‌شود.

صد سال پیش تحصیل تابع نظامی مرکزی و دولتی نبود. اکثر کودکان و جوانان به مدرسه نمی‌رفتند و درصد بسیار بزرگی از جامعه اصولاً خواندن و نوشتن نمی‌دانست. امروزه، در اکثریت بزرگ کشورها کودکان و جوانان به مدرسه می‌روند و اقلاً خواندن و نوشتن یک زبان را یاد می‌گیرند. دویست سال پیش کشوری نبود که اکثریت جمعیت اش خواندن و نوشتن بداند. به گزارش سازمان علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) امروز ۸۰ درصد جمعیت دنیا قادر به خواندن و نوشتن هستند و این رقم احتمالاً در چند دهه آینده به ۱۰۰ در صد خواهد رسید. طبیعی است که در این شرایط زبان‌های مشترک و رسمی تقویت می‌یابند و زبان‌های کوچک‌تر و یا لهجه‌های محلی تضعیف می‌شوند.

در تقریباً هیچ‌کدام از این کشورها زبان مشترک و رسمی طبیعتاً تنها زبان موجودی نیست که تکلم می‌شود. مثلاً در فرانسه که زبان فرانسه زبان مشترک همه، زبان تحصیلی و دولتی و زبان اکثریت بزرگ مردم است اقلاً ده زبان دیگرموجودند که برخی از آنها مانند پرووانسی به فرانسه بسیار نزدیک اند و برخی مانند باسک اصلاً زبان هند و اروپائی نیستند. اما نسبت تعداد گویشوران این زبان‌ها به فرانسه زبانان بمراتب کمتر است و از طرف دیگر کاربرد زبان فرانسه عنصر مشترک همه فرانسوی بشمار میاید.

ولی در بعضی از این کشورها زبان‌های به نسبت پرجمعیت تری هم هستند، صرفنظر از اینکه دولت‌های متبوعشان آنها را به رسمیت می‌شناسند و این زبان‌ها در مدارس تدریس می‌شوند یا نه. این دسته زبان‌ها متکلمین زیادی دارند و مانند ترکی آذری در ایران، کردی در ترکیه و یا تاتاری در روسیه زبان‌های دوم و سوم مردم کشور خود بشمار میایند. این زبان‌ها که به هردلیلی در گذشته در مدارس کشورهایشان بصورتی جدی و متمادی تحصیل و تدریس نشده‌اند طبیعتاً جزو آن زبان‌های کوچک نیستند که با خطر فوری زوال روبرو باشند. اما این زبان‌ها در طول قرن‌های گذشته تحت تأثیر مستقیم و روند استحاله از سوی زبان مشترک و ملی کشورها قرار گرفته‌اند. بهمین دلیل مثلاً با وجود مقاومت‌های سیاسی، برای بسیاری کردهای ترکیه خواندن و نوشتن به ترکی روان تر و کار گشاتر از کردی است که اکثر کردهای این کشور نمی‌توانند بخوبی بنویسند و بخوانند. همین را می‌توان در مورد ترک زبانان ایران و یا تاتاری زبانان روسیه هم گفت. برای اکثر آنها این دگرگشت زبانی که با تحصیل شروع می‌شود، با اشتغال، ازدواج‌های مختلط و آمیزش در زندگی اجتماعی ادامه و تحکیم می‌یابد. غالباً در این گونه موارد، هم دولت‌ها می‌خواهند همه به زبان مشترک این کشورها تحصیل کنند و هم خود والدین آنها نمی‌خواهند کودکان و جوانان آنان به زبانی تحصیل کنند که از نظر موفقیت و اشتغال نسبت به زبان مشترک (فارسی در ایران، ترکی در ترکیه و روسی در روسیه) شانس بیشتری دارد.

زبان‌های بین‌المللی[ویرایش]

از میان گروه زبان‌های بزرگ بعضی‌ها «زبان بین‌المللی» شده‌اند. هر جا که بروید، احتمال اینکه کسی را بیابید که به این زبان‌ها با شما صحبت کنند بیشتر از زبان‌های دیگر است. قبل از همه انگلیسی، با فاصله زیادی فرانسه، آلمانی، و تا حدی اسپانیائی و روسی را می‌توان جزو این زبان‌ها شمرد.

آغاز نقش «زبان بین‌المللی» بیشک با کشورگشائی‌ها و نفوذ استعماری اروپائیان درقرن‌های هفدهم تا بیستم همراه بوده است. بدنبال آن، عواملی چون کوچ‌های گسترده و رشد و توسعه نفوذ اقتصادی، نظامی، سیاسی و علمی-تکنولوژی بعضی از این کشورها باعث ترفیع زبان هایشان به این مقام بین‌المللی شده است. اما نه کشورگشائی و نفوذ استعماری یک کشور به تنهائی می‌تواند زبان آن کشور را تبدیل به زبان بین‌المللی کند و نه فقط کثرت جمعیت متکلم آن زبان قادر به این کار است. امروزه نه فارسی با وجود وسعت گذشته امپراتوری‌های ایرانی زبان بین‌المللی است، نه یونانی، نه ترکی و نه پرتغالی. از ده- پانزده کشور پرجمعیت دنیا نیز خیلی زبان‌ها مانند ماندارین (چینی)، هندی، بنگالی، عربی و یا ژاپنی را نمی‌توان «بین‌المللی» خواند.

کثرت جمعیت بومی یک زبان مهم است، اما خود آن جمعیت باید از نظر استاندارد شدن زبان به مرحله رشد و انسجام کافی رسیده باشد، ادبیات و آثار معاصر و غنی در همه زمینه‌های علمی و اجتماعی داشته باشد و گویشوران دیگر زبان‌ها بخاطر تحصیل، اشتغال، روابط مالی و تجارت، تخصص و یا روابط بین‌المللی، خود را نیازمند آموزش و کاربرد آن زبان حس کنند. پشتوانه چنین زبانی هم طبیعتاً دولت و یا دولت هائی مستحکم و پیشرفته هستند.

در گذشته‌های دور مانند هزار و یا دوهزار سال پیش هم در نتیجه کشور گشائی‌ها و یا صرفاً روابط تجاری و یا همسایگی و سیاسی، آشنائی برخی از اتباع یک دولت و کشور با زبان کشورها و اقوام دیگر وجود داشت. اما این هنوز به معنی «زبان بین‌المللی» نبود. حتی صد سال پیش فرد گردشگری که به یکی از کشورهای اروپائی میامد بسختی می‌توانست در جائی جزهتل‌های خارجیان، مکان‌های تفریحی معروف و یا محافل افراد تحصیلکرده و روشنفکر با کسی روبرو شود که زبان خارجی میداند.

در ۵۰۰ سال گذشته در این زمینه تغییرات بزرگی رخ داده است. شاید همه چیز از قرن پانزدهم با اکتشافات دریائی اسپانیائی‌ها، پرتغالی‌ها، فرانسوی‌ها، بریتانیائی‌ها و حتی هلندی‌ها شروع شد. در طول دو سه قرن سرتاسر قاره جدید آمریکا، استرالیا و بقیه اقیانوسیه و همچنین بخش اعظم آفریقا جزو متصرفات اروپائیان شد و همزمان با کوچ‌های بزرگ بخصوص به آمریکا و اقیانوسیه زبان اکثر این سرزمین‌ها عوض شده تبدیل به انگلیسی، فرانسه، اسپانیائی و پرتغالی گردید. این وضع بیش از همه به نفع زبان انگلیسی تمام شد چرا که از طریق این متصرفات، زبان انگلیسی در اغلب سرزمین‌های جدید که قبلاً جمعیت زیادی هم نداشتند ریشه دواند و در نتیجه اسکان انگلیسی زبان‌های بریتانیائی و برتری اقتصادی و علمی-تکنیکی آنها، موقعیت زبان انگلیسی هم مستحکم ترشد.

قرن هفدهم در ضمن دوره شروع رواج بین‌المللی زبان و فرهنگ فرانسه بود. این پدیده مربوط به قدرت سیاسی وفرهنگی فرانسه می‌شود که تا اوایل قرن بیستم ادامه داشت. در ایران هنوز تا سال‌های ۱۳۳۰ زبان و ادبیات فرانسه از انگلیسی رایج تر و معتبرتر به حساب میامد. در ابتدا آلمانی هم یک رقیب جدی فرانسه بود. اما اعتبار بین‌المللی زبان آلمانی که بیشتر مربوط به پیشرفت علوم و تکنولوژی آلمانی‌ها بود در اثر دو جنگ جهانی تا حد زیادی ضربه خورد. از سوی دیگر روسیه با فتوحات خود در قرن نوزدهم، در آسیای میانه و قفقاز ریشه دواند و این فتوحات زمینه‌ای برای گسترش نفوذ زبان روسی شد. اما تقویت اصلی زبان روسی در قرن بیستم در دوره «شراکت و رقابت» شوروی و ایالات متحده در زمینه نظامی و استراتژیک پیش آمد و به این زبان نقش قابل توجهی در صحنه بین‌المللی و دیپلماتیک بخشید.

با اینهمه انگلیسی از نیمه دوم قرن بیستم به بعد تبدیل به اولین زبان بین‌المللی شد که امروزه بدون آن در واقع عرض اندام و حل و فصل امور در سطح بین‌المللی عملاً غیر ممکن شده است. از بانکداری و تکنولوژی، دیپلماسی، هوانوردی و علوم تا ارتباطات تلفنی و نوآوری‌های پزشکی و اقیانوس شناسی، اسلحه سازی و دارو سازی، موزیک، فیلم و اینترنت هیچ زمینه اجتماعی، اقتصادی، اجتماعی و علمی نیست که در آن زمینه بتوان بدون گرفتن یاری از زبان انگلیسی، آخرین و بیشترین معلومات را بدست آورد. پیدایش و ادامه چنین موقعیت ممتاز زبان انگلیسی به گفته بعضی زبانشناسان (جانسون، ص ۲۲۹) به غیر از گستردگی انگلیسی بعنوان زبان نخست در چندین کشورپیشرفته، به سه عامل اصلی مربوط است. یکم: پیدایش و تحکیم امپراتوری صنعتی و سیاسی – اقتصادی بریتانیا بین سده‌های هفدهم تا بیستم، دوم: نقش رهبری کننده ایالات متحده در تکنولوژی، اقتصاد و سیاست از قرن بیستم تا کنون و سوم: نیاز روزافزون به زبانی مشترک در رابطه با صنایع، ارتباطات و روابط بین‌المللی در ۶۰-۷۰ سال اخیر که بهترین فرصت برای زبان انگلیسی بود تا نفوذ بین‌المللی خود را بیشتر هم بکند. بعضی زبانشناسان در این زمینه از «زبان درجه اول بین‌المللی» یعنی انگلیسی و «دیگر زبان‌های بین‌المللی» سخن می‌گویند.

بعضی‌ها نگران آن هستند که زبان‌های بزرگ و بخصوص بین‌المللی آن قدر با واژگان و اصطلاحات خود به زبان‌های دیگر و حتی دیگر زبان‌های بزرگ نفوذ کرده‌اند که آنها را «از خود بیخود کرده» هویتشان را خالی نموده‌اند.

وضع زبان‌های کوچک که گویشوران کمی دارند و صاحب چندان سنت نوشتاری نیستند فرق می‌کند اما زبان‌های بزرگ ظاهراً دلیل چندانی برای نگرانی جدی ندارند. از گذشته نمونه‌های بسیاری موجود است. بیش از دو هزار سال است که زبان‌های لاتینی و یونانی تاثیری عمیق، همه‌جانبه و ماندنی بر همه زبان‌های اروپائی گذاشته‌اند. به همین ترتیب بعد از اسلام عربی بر فارسی و فارسی بر ترکی تأثیر عمیقی در همه زمینه‌های واژگان، اصطلاحات و طرز فکر و بیان گذاشته و طبیعتاً این تأثیرات متقابل هم بوده است. مورخ معروف ترک ایلبر اورتایلی در باره تأثیر زبان فارسی بر ترکی می‌گوید: «شکی نیست که تماس با فرهنگ هائی مانند فرهنگ ایران زبان ما را غنی تر می‌کند. اگر لاتینی نبود انگلیسی هم معنائی نمی‌داشت. در مورد فارسی و ترکی هم وضع مشابهی وجود دارد.» (اورتایلی، ص ۹۵.)

همانند آمیزش زبان‌های اروپایی با لاتین و یونانی، سه زبان اصلی شرق مسلمان یعنی عربی، فارسی و ترکی هم نه تنها از نگاه واژگان، دستور زبان و تلفظ، بلکه اصطلاحات و فرهنگ هم به‌قدری در هم تنیده‌اند که امروزه تفکیک آنها از همدیگر امکان‌پذیر نیست.

گاهشمار تاریخ زبان‌ها[ویرایش]

۲۰۰ هزار تا ۴۰ هزار سال ق م
پیدایش زبان در میان انسان‌های اولیه

۴۰ هزار تا ۹۰۰۰ سال ق م
حاکمیت انسان بر زبان و نوشتار تصویری

۸۰۰۰ ق م
آغاز کشاورزی در خاورمیانه

۳۰۰۰ ق م
آغاز نظام نوشتاری: خط میخی سومری

۱۰۰۰-۳۰۰۰ ق م
گسترش زبان‌های بانتو در نیمه جنوبی آفریقا

۲۹۰۰ ق م تا ۴۰۰ م
کاربرد هیروگلیف‌ها در مصر

۱۳۵۰ ق م تا کنون
کاربرد نوشتار چینی

۸۰۰ ق م تا کنون
خط و الفبای یونانی

۷۰۰ ق م تا ۳۰۰ ق م
اوج فرهنگ یونانی در دوره باستان

۳۰۰-۵۲۰ ق م اولین سنگ نوشته‌های فارسی باستان

قرن دوم ق م
اولین لوحه به پارتی میانه (پهلوی) از دوره مهرداد (میتریداتس) یکم

۶۰۰ ق م تا کنون کاربرد الفبای لاتین در روم و سپس در اروپا و دنیا

۳۰۰ ق م تا ۴۰۰ میلادی
لاتین زبان گفتاری ایتالیا و کشورهای همجوار آن می‌شود

۲۰۰ ق م تا کنون
استاندارد شدن زبان نوشتاری چینی

۱۰۰ ق م تا ۱۰۰ میلادی
اوج فرهنگ رومی و زبان لاتین کلاسیک

قرن پنجم میلادی
اولین سنگ نوشته‌های فارسی میانه (پهلوی) متعلق به اردشیر یکم
هجوم آنگل‌ها و ساکسون‌ها به بریتانیا

قرن ششم میلادی
اولین متون پهلوی (سرودهای پهلوی) ترجمه از سریانی، تحریر روی کاغذ
ایجاد الفبای عربی
نظام نوشتاری کره‌ای با الهام از چینی

قرن هفتم میلادی
اولین متون انگلیسی با الفبای لاتین

۷۵۰-۶۴۰ میلادی
فتوحات اعراب و گسترش اسلام در خاورمیانه، ایران و آفریقا

۶۵۰-۱۲۵۰ میلادی
عربی شدن زبان عراق، سوریه، لبنان، مصر و آفریقای شمالی

۶۵۰ تا کنون
عربی در کشورهای اسلامی نقش لاتین در اروپای مسیحی تا قرن نوزدهم را بازی می‌کند

۱۸۰۰-۷۰۰ میلادی لاتین در اروپا زبان غیر بومی دین، تحصیل و فرهنگ است

قرن هشتم میلادی
اولین سنگنوشته‌های ترکی (اورخون و یئنی سئی مغولستان)

قرن نهم میلادی
متون دینی مانوی در اسناد یافته شده در تورفان واقع در سین کیانگ چین به سغدی، پارتی، سکائی و ترکی اویغوری
تولد رودکی

۱۹۰۰-۹۰۰ میلادی
فارسی زبان شعر و ادب کشورهای اسلامی غیر عرب است

۸۹۹-۸۷۹ میلادی
ایجاد انگلیسی استاندارد نوشتاری

قرن ۱۰ میلادی
اولین آثار به فارسی معاصر (نو): ترجمه تفسیر کبیر طبری و ترجمه تاریخ طبری
تولد فردوسی ایجاد نظام نوشتاری ژاپنی با الهام از نوشتار چینی و دیگر الفباها

۱۰۶۶ میلادی
بدنبال هجوم‌های نورمان‌ها، فرانسه زبان رسمی بریتانیاست

قرن ۱۱ میلادی
اولین آثار ترکی: دیوان لغت الترک و قوتادقو بیلیگ (دولت قراخانیان، آسیای میانه)

قرن ۱۱ تا ۱۶ میلادی
تغییر زبان آذربایجان و بیزانس به ترکی

قرن ۱۲ میلادی
ایجاد زبان‌های نوشتاری فرانسه و پرووانسی
تولد نظامی گنجوی

قرن ۱۳ میلادی
تولد مولانا جلال الدین بلخی (رومی)
ایجاد زبان‌های نوشتاری فرانسه و پرووانسی

قرن ۱۳–۱۴ میلادی
اولین نسخ خطی ترکان در آناتولی: قرآن کریم، اشعار مولانا جلال الدین و یونس امره
ایجاد زبان نوشتاری ایتالیائی
تولد حافظ شیرازی
تولد دانته آلیگیری

قرن ۱۵ میلادی
انگلیسی در بریتانیا زبان رسمی نوشتاری است. فرانسه در بریتانیا جنبه رسمی ندارد.
تولد محمد فضولی تولد علیشیر نوائی

قرن ۱۵ تا ۱۸
کشف آمریکا، مهاجرت‌ها به «دنیای نو»، حمل برده‌های آفریقائی برای کار، تغییر زبان قاره نو به انگلیسی، فرانسه، اسپانیائی و پرتغالی

قرن ۱۶ میلادی
اولین کتاب فارسی به چاپ باسمه‌ای (در استانبول): زبور به ترجمه داود بن طاووس به خط عبری
تولد شکسپیر
تولد سروانتس

قرن ۱۷ میلادی
اولین کتاب چاپی فارسی: «داستان مسیح» به لاتین و فارسی چاپ ۱۶۳۹ در لایدن هلند،
اولین کتاب چاپی ارمنی در ایران: کتاب دعا، چاپ کلیسای وانک جلفای اصفهان داچ (هلندی)
در جنوب آفریقا، پیدایش زبان آفریقانس
فرانسه زبان بین‌المللی در اروپا می‌شود
تولد مولیر

قرن ۱۸ میلادی
گسترش انگلیسی در استرالیا و زلاند نو
اولین کتاب چاپی به ترکی: وانقولو لغتی (استانبول)

قرن ۱۹ میلادی
اولین کتاب‌های چاپی فارسی در ایران: رساله آبله کوبی (ترجمه از انگلیسی) و رساله جهادیه قائم مقام فراهانی
انگلیسی زبان اصلی در مستعمرات و بسیاری کشورهای دیگر می‌شود
آلمانی زبان بین‌المللی می‌شود
در نروژ دو گونه نروژی جایگزین زبان دانمارکی می‌شود

قرن بیستم تا کنون
نفوذ روسیه و سپس شوروی در آسیای میانه، قفقاز و اروپای شرقی، روسی بخصوص در سرزمین‌های سابق روسیه و شوروی نخستین زبان خارجی است
انگلیسی اولین زبان بین‌المللی دنیاست