نگاهی به تاریخ فلسفه/فلسفه قرون جدید/فلسفه معاصر/فلسفه قارهای
ظاهر
به مجموعهای از سنتها، در فلسفۀ قرن ۱۹ و ۲۰ میلادی در اروپا گفته میشود؛ که معمولا منظور اشاره به اندیشمندان و سنتهای خارج از فلسفه تحلیلی به کار میرود. جنبشهای فلسفی قارهای، عبارتند از:
- ایدهآلیسم آلمانی: نام جنبشی که در آن اولویت به ذهن بشری داده میشود و اهمیت کمتری به حواس داده میشود و با مادهگرایی نیز مخالف است.
- پدیدارشناسی: مطالعهٔ ساختارِ تجربه یا آگاهی است.
- اگزیستانسیالیسم: باور به اصالت وجود.
- هرمنوتیک: به مطالعه اصول تعبیر و تفسیر متون، مخصوصا متون ادبی و دینی و حقوقی دارد.
- ساختارگرایی: براساس این جنبش تعدادی ساختار ناپیدا و ناملموس، چارچوب اصلی پدیدههای ظاهری و اجتماع را تشکیل میدهند.
- پساساختارگرایی: توسعه و پاسخ به ساختارگرایی بودهاست و به همین دلیل پیشوند «پسا» را به آن اضافه کردهاند.
- تئوری آسیبشناسی روانی: به ساختار شخصیت افراد و نحوهٔ برخورد فرد با روانکاوش میپردازد.
- نظریه انتقادی: جنبشی فکری-فلسفی است؛ که به نقد جامعه و فرهنگ در سرتاسر علوم اجتماعی و انسانی میپردازد.
- نئومارکسیسم: مارکسیسم (بر این باور استوار است که تاریخ جوامع، تا کنون، تاریخ مبارزه طبقاتی بودهاست و در دنیای حاضر، دو طبقه، بورژوازی و پرولتاریا، وجود دارند که کشاکش این دو، تاریخ را رقم خواهد زد.) را با افزودن عناصری از دیگر نظریات نظیر ایدئالیسم آلمانی، اگزیستانسیالیسم، ساختارگرایی و روانکاوی اصلاح کنند یا گسترش دهند.