ویکیجزوه/دانشکده:علوم انسانی/مدیریت استراتژیک/میان ترم
فصل اول، مدیریت
[ویرایش]مقدمه
[ویرایش]فروپاشی کمونیزم، شکلگیری ایالات متحده اروپا، استقلال و قدرت یافتن برخی کشورها و ضعف برخی دیگر از یک سو، و از سوی دیگر بههم پیوستن بازار کشورها و بوجود آمدن بازار یکپارچه جهانی، ظهور قدرتهای جدید اقتصادیدر آسیا، پیشرفت فناوریهای بیسابقه بر روی کره زمین که با مشکلات خاصی مثل انفجار جمعیت، سو تغذیه، فقر و تخریب منابع طبیعی مانند نابودی لایه اوزن و جنگلها و آلودگی آبها همراه بوده، شرایط وصفناپذیری را در جهان به وجود آورده است. در این گیرودار اگر شوروی سابق میتوانست دیوار برلن و وحدت خود را حفظ کند قطعا این کار را میکرد، یا اگر بنیادهایی شبیه آن چه انور جوخه، رهبر سابق آلبانی، ایجاد کرده بود امکان محصور کردن و منتزع نگهداشتن آن کشور را میداد، یا اگر کشورهای دیگر می توانستند چنین کنند، شاید توجه به امور و مسایل جهانی و حتی نگرانی در مورد آنها حداقل برای کشورهای انزواطلب موضوعیت نمییافت. اما میدانیم در این ایام وسعت ارتباطات، دامنه و شدت نفوذ اخبار و اطلاعات به قدری است که به حصارهای فیزیکی مرزهای مختلف به سادگی اجازه محروم ساختن انسانها را از دانستن نمیدهد. در نتیجه بشر به آگاهیهای درست یا نادرست و به دنبال آن به تواناییهای زیاد - حتی برای از بین بردن مرزهای فیزیکی - دست مییابد. بدیهی است که سیاستگذاران کشور ما حتی اگر میخواستند نمیتوانستند کشور را چون جزیرهای منزوی در میان امواج پرتلاطم اقیانوس پهناور جهان محصور نگه دارند.
بدون تردید شرایط محیط بینالمللی بر اولین برنامه پنجساله توسعه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران اثر داشت و طبعا برنامه پنجساله دوم که تا حدودی ادامه برنامه اول بود نمیتوانست بدون توجه به آن شرایط- برای مثال تاثیر اوضاع اقتصادی جهان بر قیمت نفت که در اقتصاد ما نقشی انکارناپذیر دارد - تدوین شود. به همین ترتیب برنامههای سوم و چهارم نه تنها نمیتوانستهاند نسبت به شرایط جهانی بیتفاوت باشند بلکه در اساس با درک عمیقتری از محیط بینالملل و فرآیند جهانیسازی صورتبندی شدهاند. حال اگر شرایط جهانی را در کنار محورهای برنامه توسعه قرار دهیم تصویر روشنتری از عناصری که ما را به مبارزه دعوت میکند و مهلتی که برای حصول به پیروزی داریم در ذهنمان شکل میگیرد. در حالی که به لحاظ تصمیمها و برنامههای داخلی و سیاستهای خارجی از نظر صادرات نفت با محدودیتهای جدی روبرو هستیم برای رفع نیازهای فزاینده داخلی و بازسازی خرابیهای ناشی از جنگ هشت ساله تحمیلی عراق علیه کشورمان به منابع زیادی احتیاج داریم. کوچککردن تشکیلات اداری و بوروکراسی دولتی به معنی کاستن از نیروی انسانی شاغل در بخش دولتی و یا پرهیز از جذب شدن نیروی جدید در این بخش است. به همین جهت فرصتهای شغلی زیادی باید در بخش خصوصی و بهخصوص در بخش تولید کالا ایجاد شود اگر جمعیت روبه رشد جوان و جویای کار کشور جذب بخش تولید کالا نشود حداقل سه مشکل بروز خواهد کرد. اول بیکاری منشا مفاسد اجتماعی خواهد شد، دوم کشور کالایی برای مصرف داخلی نخواهدداشت و قیمتها بالا خواهد رفت، سوم در صورت عدم تولید کالا امکانی برای صادرات و کسب ارز بجای ارزی که از صادرات نفت حاصل میشد نخواهد بود. اما رکود نسبی اقتصادی جهان و بالا بودن تعداد تولید کنندگان انواع کالاها1و خدمات در کشورها که تقریباً همگی برای کسب ارز خارجی تلاش میکنند تولیدکنندگان داخلی کشورها را حتی در درون مرزهای آنها در موقعیت سختی قراردادهاست. از آنجا که سیاستهای کشور دیگر اجازه نمیدهد به سادگی و به هر بهانهای از هر تولیدکنندهای حمایت شود تنها تولیدکنندگانی که بتوانند فعالیتهای خود را از جهات مختلف توجیه و توانایی عملی خویش را در ممانعت از ورود قانونی یا غیر قانونی کالاهای خارجی به کشور ثابت کنند خواهند توانست وام و ارز مورد نیاز خود را به دستآورند. به علاوه بنگاههای صنعتی تحت پوشش دولت یا متعلق به بخش خصوصی تنها با اثبات یا حداقل توجیه قابلیت خود برای سودآورشدن یا ماندن قادر خواهند بود منابع مالی خود را از راه عرضه سهام به عموم به دست آورند.
نه تنها سیاستهای اقتصادی دولت بلکه خواست مردم در مورد ارزان و با کیفیت شدن کالاها، مسئولان بنگاههای تولیدی را بیش از هر زمان دیگر در تاریخ کشورمان تحت فشار قرار میدهد تا هر چه زودتر و قبل از آنکه دچار ضرر و زیانهای جبرانناپذیری شوند کار خود را تعطیل کنند و یا تا مدتی که انبارهای مواد اولیه و اجناس ساخته شده به ایشان اجازه میدهد در مورد نحوه عمل و چگونگی تولید خویش تجدید نظر اساسی به عمل آورند. در بازار جهانی یکپارچه شده مبادلات کالا و خدمات برای شیوههای سنتی تولید ما جایی نیست و اگر در تولید و بازاریابی به شیوههای جدید (هر چند آن شیوهها در سنتهای بسیار دیرین ما ریشه داشته باشند) دست نیازیم، اگر از نظر اقتصادی وضعی بسیار اسفبار نیابیم حداقل با مشکلات اجتماعی ناشی از فقر و بیکاری به پیش خواهیم رفت.
اما ما در کشور خود از بسیاری عناصر لازم برای تولید، مثل نیروی انسانی، سرمایه، تجهیزات، زمین و مواد اولیه برخوردار هستیم ولی به نظر میرسد از تنها عنصری که باید بتواند با ترکیب صحیح عناصر یاد شده خدمات یا کالاهایی ارزنده تولید کند بهره چندانی نبردهایم. حال در واقع موفقیت ما در جبهه نبردهای بازرگانی و اقتصادی که جای نبردهای نظامی را گرفته در گرو تامین مهمترین عامل تولید یعنی مدیریت است.
توانایی ژاپن در کاهش ضایعات و هزینههای تولید از یک طرف و افزایش تنوع و حجم کالاهای آن به شیوه و سامانه های (سیستمهای) مدیریت آن کشور قابل انتساب است و اگر بهرهوری سالانه هر نفر در ژاپن 41000 دلار و در کشورهای اروپایی و آمریکایی حداقل 35000 دلار بوده، بدون تردید به مدیریتهای آن کشورها ارتباط داشته است. بهرهوری سرانه سالانه نیروی کار در کشور ما حداکثر 400 دلار برآورد شده است این مطلب بدین معناست که ضایعات و هزینههای تولید بالا و حجم تولید پایین است، و مدیریت سازمان نمیتواند خود را در این موارد بینقش بداند. در واقع وقت آن گذشته است که هر ایرانی خود را به نحوی یک مدیر و هر توانایی و لیاقتی را در زمینه مدیریت نه ناشی از دانش مدیریت بلکه تنها و صرفا ناشی از ویژگیهای ذاتی بداند. باید به خاطر داشت که تولید کالاها و خدمات جدید و اداره امور بنگاههای تجاری چند محصوله یا چند خدمته اعم از اینکه متعلق به بخش خصوصی یا دولتی باشد یا تحت عنوان این یا آن بنیاد اداره شود به شیوههایی جدید و مدیریتی غیر سنتی و نوین نیاز دارد.
با این مقدمه و این توقع که چندین قرن پس از آنکه پیامبر اسلام (ص) با این فرموده که: ”من از اینکه امتم فقیر باشد بیمی ندارم من از اینکه امتم دچار سوء مدیریت و سوء تدبیر شود بیمناکم“ با آموختن از تجربیات و پی بردن به اهمیت مدیریت در پیشرفت کشورها نسبت به ارزش مدیریت اعتقادی یافته باشیم در این مبحث خلاصه وار به تعریفی از مدیریت به عنوان جز اول مدیریت راهبردی، و رابطه مدیریت با قابلیت رقابت و بهرهوری میپردازیم. فصول بعد اما به طور مبسوط به جز دوم یا راهبرد اختصاص خواهد داشت.
جمع بندی و نتیجه گیری
[ویرایش]این فصل با ارا ئه مقدمهای کوتاه ضرورت توجه به مدیریت علمی یا به عبارت بهتر مدیریت به شیوه علمی را توجیه می کند و سپس تعریفی برای مدیریت پیشنهاد میدهد. هر چند خواننده این کتاب با تعاریف مختلف مدیریت آشناست، با این تعریف ابتدا مدیریت به عنوان جز اول مدیریت راهبردی بخاطر خواننده میآید و از آن پس کتاب بطور کامل به راهبرد میپردازد. چنانکه ملاحظه میشود در این فصل مدیریت با بهرهوری مترادف دانسته و بطور ضمنی ارزشیابی مدیریت به شاخصهای بهرهوری محول شده است. با نگرش به مدیریت از این دیدگاه وظیفه راهبرد تحقق بهرهوری و حصول اطمینان از ارتقای مستمر آن است.
- چند خط نوشته
منبع: فصل اول کتاب «راهبردهای مدیریت»، تالیف دکتر حسبن رحمان سرشت. سایت کتاب سایت رسمی کتاب