ویکی‌کودک:دانش/مقدمات

ویکی‎کتاب، کتابخانهٔ آزاد
' مقدمات نقشه ی دانش
ویکی‌کودک:دانش


دانش چیست؟

دانش همان دانستن است. دانش جواب پرسش هایی ست که شما از بزرگ‌تر‌ها می کنید. مثل:

تو کرهٔ ماه هم آدم هست؟
چرا آسمون آبیه؟
منم می تونم قهرمان بشم؟
چطوری میشه رفت کرهٔ ماه؟

دانش دو نوع است: نظری و عملی.

دانش نظری بیشتر جواب آیا و چرا ست. امّا جواب همهٔ پرسش های دیگر هم هست.
آیا تو کرهٔ ماه آدم فضایی هست؟
چرا آسمون بنفش نیست؟
خدا کجاست؟
چرا می‌ریم مدرسه؟
دانش کاربردی جواب چگونه یا چطور است. امّا گاهی کلمات دیگر اوّل جمله می آیند.
چطوری برم کرهٔ ماه؟
با چی میشه پرواز کرد؟
از کجا شروع کنم؟

پرسش چگونه به وجود می آید؟

  1. در ذهن شما بخش هایی (غریزه، عادت ها، و باورها) هست که احساس رنج و شادی را می سازد. بخش هایی (اراده، عادت، دیدن، شنیدن، ...) هم هست که در ذهن شما تصور می سازند.
  2. تصور و شادی می توانند خواسته و نیاز بسازند. خواستن یعنی این که «در زمان تصور انجام کاری احساس شادی کنید». اگر حس کنید که حتماً باید به خواسته تان برسید، به آن خواسته نیاز می گویند.
  3. اگر نمیدانید چگونه به آن خواسته برسید حتماً مشکل به وجود می آید. یعنی این که «بخواهید راهی برای رسیدن به خواسته تان بیابید.»
  4. مشکل یک احساس است و شما نمی توانید احساس را به کسی بدهید. امّا می توانید احساس، خواسته، نیاز و مشکل و آنچه نمی دانید را به دیگری بگویید. اگر از او بخواهید راهی برای رسیدن به خواسته به شما نشان دهد آنچه می گویید مساله نام دارد.
  5. مساله طولانی ست. گاهی بدون آنکه احساس و خواسته و نیاز و مشکل و آنچه نمی دانید را بگویید و حتی بدون این که از او در خواستی کنید؛ چیزی را که می خواهید به شما نشان دهد برای او مشخص می کنید. به این جمله پرسش می گویند.

چرا پرسش می کنیم؟

  1. پرسش بسیار خلاصه تر و کوتاه تر از مساله است. بیان آن هم بسیار راحت تر است.
  2. برای جواب دادن به پرسش نیازی به دانستن مشکل، نیاز، خواسته و احساس نیست.
  3. در پرسش باور و دانش وجود دارد. مثلاً اگر بگوییم چرا خدا آدم را آفرید. یعنی ما یا می دانیم، یا باور کرده ایم، یا حداقل گمان کرده ایم که خدا و آدم وجود دارند، یا داشته اند؛ و خدا آدم را آفریده است.
  4. پرسش بیان ناقصی از جواب است. مثلا می پرسیم علی به کجا رفت؟ کسی می گوید: علی به مدرسه رفت.
  5. پرسش حتماً به خاطر ندانستن نیست. پرسش درخواست کامل کردن یک جمله است به هر علّتی. مثلاً:
معلم از دانش آموز پرسش می کند تا بفهمد آیا او درس خوانده؟
پلیس از متهم برای گرفتن اعتراف پرسش می کند.
مادر از فرزندش می پرسد آیا این کار را انجام می دهی؟ اگر بگوید بله از او قول گرفته است.
بعضی پرسش‌ها انکاری اند. یعنی جوابشان «نه خیر» است و نیاز به جواب ندارند. مثلاً آیا رستم از کسی می‌ترسد؟
بهرام از شما می پرسد «علی کجا رفت؟» در حالی که جواب را خوب می داند، شما با تعجب می پرسید: «بهرام! علی کجا رفت؟».
اگر کسی از شما بپرسد "پایتخت ایران کجاست؟" و شما بخواهید خودش را ترغیب به فکر کردن کنید
با لبخند و لحن کش دار تر می‌گویید: «اگه گفتی پایتخت ایران کجاست.» که تاکید جمله روی «گفتی» است. به جای پایتخت.
یا با لبخند و لحن کش دار تر می‌پرسید «پایتخت ایران کجاست؟». که تاکید جمله روی «کجا» است.

دانش به چه درد می خورد؟

  1. همانطور که کنجکاوی و حیرت شما را به تکاپو وا می دارد پاسخ و دانش به انسان آرامش می دهد.
  2. دانش برای حل مشکلات است. هر دانشی به درد هر کسی نمی خورد. برای این که بدانید کدام دانش به درد شما می خورد. و چگونه باید آن را بیابید. هر کسی هم نمی تواند آن را مطالعه کند. برای استفاده از آن باید سواد داشته باشید و روش مطالعه را بدانید.
  3. دانش برای رسیدن به موفّقیّت است. در بعضی کارها فقط به کمک اراده و تلاش موفق می شویم. در کارهای بزرگ نیاز به روش و نظم و برنامه ریزی داریم تا اراده موثر باشد. گاهی یافتن روش به قدری دشوار است که نیازمند دانش می شویم.

ساختار دانش[ویرایش]

انسان پاسخ هر پرسشی را نمی داند. امّا سالهاست تلاش می کند پاسخ هایی را که یافته ثبت کند تا از بین نروند. لذا پاسخ‌های گوناگونی برای هر پرسش وجود دارد. اگر اصلاً اثبات نشده باشند، به آنها فرضیه می گویند و اگر تا حدودی اثبات شوند نظریه نام می گیرند.

اثبات کردن یعنی آوردن مدرک برای درست بودن چیزی و رد کردن یعنی آوردن مدرک برای نادرست بودن آن. این مدرکها سه نوع اند:

  1. عقلی: یعنی برای اثبات یا رد فقط از فکر استفاده کنیم. بعضی فکر ها نادرست اند. اگر فکر منطقی باشد درست است و به آن برهان می گویند. برهان بهترین نوع مدرک عقلی ست.[۱]
  2. نقلی: برای اثبات یا رد از «سخن دیگران» استفاده می کنیم. این نوع مدرک در ادبیات و تاریخ و علوم دینی و اجتماعی و بعضی فنون کاربرد دارد. امّا استفاده از آن سیار سخت است [۲]
  3. تجربی: مدرکی که علاوه بر فکر، از مشاهده (یعنی حس کردن. مانند دیدن و شنیدن) استفاده کند. مدارک تجربی کمیاب ترین، امّا مطمئن ترین نوع مدارک اند. هر چه مقدار استفاده از مشاهده بیشتر باشد مدرک تجربی تر است. امّا غیر ممکن است مدرکی فقط از مشاهده استفاده کند و اصلاً از عقل استفاده نکند. زیرا مشاهده، نتیجه نیست و برای رسیدن از مشاهده به نتیجه حتماً عقل لازم است.[۳]

یادداشت ها[ویرایش]

  1. بحث و خطابه و شعر و مغالطه از انواع دیگر مدارک عقلی اند که اغلب نادرست اند و به جای علم در جاهای دیگری به کار می روند.
  2. مثال: کتاب «روش فهم حدیث» دشواری های استفاده از حدیث در علوم دینی و روش را به طور جامع بررسی کرده.
  3. اولین بار، ابن سینا این قائده را اثبات کرد. نگاه کنید به «آشنایی با علوم اسلامی، جلد 1: منطق، اثر مرتضی مطهری»