ایرانیان و ترکان ماوراءالنهر از اسلام تا حمله مغول/حکایت همچنان باقی است
ایران، توران و «توران» فردوسی | حکایت همچنان باقی است | گاهشمار تاریخ ایران تا ۱۵۰۰ م. |
ایرانیان و ترکان ماوراءالنهر از اسلام تا حمله مغول |
این دفتر در اینجا به پایان میرسد. در ابتدا گفته بودیم که منظور از این نوشته، شرح مختصر سرگذشت ایرانیان و ترکان ماوراءالنهر یعنی ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان کنونی بعد از اسلام است.
چرا ایرانیان و ترکان؟ زیرا اولاً تا ظهور اسلام، مردم این سرزمینها از نظر فرهنگ و زبان ایرانی بودند. ردپای گذشته ایرانی ماوراءالنهر نه تنها در حضور زبان و فرهنگ تاجیکی معاصر، بلکه حتی در آثار تاریخی، فرهنگی و اجتماعی دیگر اقوام این منطقه و زبانهای کنونی آنان نیز ملاحظه میشود. ثانیاً ماوراءالنهر به قول تاجیکان «درآمدگاه» تاریخی اقوام و طایفههای مختلف ایرانی و ترک از دشتهای شمال و شرق به ایران، خاورمیانه و ترکیه کنونی بوده و از این جهت هم دارای اهمیت بزرگ تاریخی است. بعد از اسلام، کوچ، اسکان و آمیزش مردم ترک زبان دشتهای آسیای میانه با مردم بومی و ایرانی ماوراءالنهر باعث امتزاج و آمیزش قومی، فرهنگی، سیاسی و حتی زبانی «ترک و تاجیک» شده و این روند تا کنون ادامه داشته است. امروزه زبان غالب مردم ازبکستان و ترکمنستان شاخههایی از ترکی عمومی (یا ترکیک) است، اما در تاجیکستان زبان و فرهنگ ایرانی تاجیکی غالب است.
در مقدمه کتاب، دوره پوشش تاریخی آن را از ظهور اسلام و پیروزی اعراب بر ایران و ماوراءالنهر تا ششصد سال بعد یعنی حمله مغول معین کرده بودیم. اما اگر کتاب را از اول تا اینجا خوانده باشید، حتماً دیدهاید که قبل از شرح فتوحات لشکریان اسلام در ماوراءالنهر، به دوره پیش از اسلام نیز اشاره کردیم، چند بار و به مناسبتی دیگر به حوادثی که در گذشته بحث کرده بودیم، بازگشتیم و در پایان این سرگذشت، برای درک بهتر آنچه که بعداً اتفاق افتاده، اشارههایی به حمله ایلخانان مغول به ماوراءالنهر و ایران و چند حادثه و شخصیت آن دوره نیز نمودیم.
من در این فصل پایانی کتاب میخواهم به سه نکته مهم در مطالعه و آموزش تاریخ اشاره کنم که پیوسته سعی کردهام در مطالعه و درک موضوعات تاریخی سرمشق خود قرار دهم.
یکم: آن گونه که مورخین میگویند، شرح تاریخ را همیشه باید از وسط شروع کرد، چرا که تاریخ سرآغاز و پایان روشنی ندارد. بهتر است از نظر زمانی و مکانی بُرش معینی از تاریخ را مانند درختی از جنگلی گرفت و بررسی نمود، اما در عین بررسی آن درخت، جایگاه آن در جنگل مزبور و همچنین گذشته آن درخت و جنگل را نیز به عنوان بستر اوضاع و تحولات مورد بحث، از نظر دور نداشت. برای درک بهتر حوادثی که در این نوشته شرح داده شده، در پایان کتاب یک گاه شمار و یا «کرونولوژی» و چند نقشه تاریخی داده شده که اگرچه بسیاری از حوادث خارج از منطقه مورد بحث ما (مثلا در اروپا یا چین) را ذکر نمیکند، اما امیدوارم به درک بهتر تاریخ این منطقه در ششصد سال بعد از اسلام کمک کند.
دوم: مطالعه و تحصیل یا تدریس تاریخ هرگز تکراری و کهنه نمیشود. تاریخ را میتوان و باید در هر مرحله از نو آموخت و دانش خود را بر پایه دادهها و اطلاعات جدید دانشمندان «به روز» نمود. برای نمونه اگر دو قرن پیش سنگ نوشتههای میخی دوران هخامنشی و ساسانی رمزگشایی نمیشدند، اطلاعات کنونی ما در باره ایران باستان و تاریخ و زبانهای آن بسیار محدود میبود. اگر صد سال پیش دانشمندان شوروی نامههای معروف سُغدی در «کوه مُغ» پنجکنت در تاجیکستان کنونی را نیافته و متن و معنای آنان را ثبت نمیکردند، معلومات کنونی ما در باره زبان و فرهنگ سغدی باستان و تاریخ ماوراءالنهر ناقص میماند. با افزایش و تکمیل دانش تاریخی انسانها، نگرش به تاریخ و تفسیر آن نیز پیوسته در حال تحول است. از این جهت مثلاً مطالعه آثار طبری یا مسعودی برای درک تاریخ ماوراءالنهر و خراسان در اوایل اسلام فوقالعاده مهم است. اما امروزه درک این تاریخ بدون مطالعه و لحاظ کردن آثار مدرن تاریخی به زبانهای مختلف، محدود و ناقص خواهد ماند.
و بالاخره نکته سوم درسی است که ما از تاریخ میگیریم و احتمالاً فایدهای که از آن میتوانیم ببریم. قبل از همه، صرفاً دانستن و تکمیل دانش در هر حوزهای چیزی لذت بخش است، صرف نظر از اینکه این تلاش فایدهای مادی و عملی عاید انسان میکند، یا نه. این در عین حال مانند آن است که کسی از روی کنجکاوی نام و سرگذشت اجداد خود را جستجو میکند. درست مانند جستجو و تدوین شجره خانوادگی یک فرد، بررسی تاریخ سرزمینها، اقوام و زبانهای آنان نیز میتواند فوقالعاده جالب و دانستنی باشد. اما مطالعه تاریخ کشورها، ملتها و زبانها را هم درست مانند بررسی تاریخ خانوادهها و اشخاص نباید از دایره جمعآوری، مطالعه و تحلیل اطلاعات واقعی و بیطرفانه بیرون آورده و به آن رنگ و لعابی سیاسی و عقیدتی یا قومی و مذهبی داد و یا از آن به نوعی نتیجه برتری این یا آن ملت و زبان و مذهب را گرفت. این نیز نمیتواند و نباید هدف مطالعه، بررسی یا تالیفات تاریخی شود، چرا که اینگونه نگرشها، به غیر از غیرواقعی بودن خود و شاید هم به همین دلیل، میتوانند پیشداوریها و خصومتهای اجتماعی را در جامعه تشویق کنند و در نهایت به همه طرفهای مورد بحث صدمه بزنند.
بیش از هزار و دویست سال است که ترکان در جوامع ماوراءالنهر و ایران حضوری فعال داشتهاند. با وجود همه پستی و بلندیهای تاریخ، آنچه که همه اقوام گوناگون ماوراءالنهر را به یکدیگر نزدیک تر کرده و با یکدیگرهم سرنوشت نموده، امتزاج و آمیزش دراز مدت قومی، فرهنگی و اجتماعی آنان بوده است. این امتزاج که همسایگی، خویشاوندی، اشتراک در فرهنگ، آداب و سنن و باورها نیز آن را تقویت نموده، تا درجهای مؤثر بوده که امروزه تفکیک و تمایز قومی تاجیک و ترک زبان (اعم از ازبک و ترکمن و دیگر اقوام) عملاً غیر ممکن شده و تنها عامل زبان است که میتواند، آن هم تا اندازهای، باعث تمایز و تفکیک بین آنان گردد. حتی در این حوزه نیز زبانهای فارسی تاجیکی، ترکی ازبکی و ترکمنی از نظر واژگان، دستور زبان و نیز تلفظ به صورت غیرقابل تفکیکی تحت تأثیر یکدیگر قرار گرفتهاند.